پایان اعتراض، آغاز اغتشاش
چرا اعتراض های آرام به اغتشاش تبدیل می شوند؟
بسته بودن مجاری رسمی برای شنیده شدن صدای مردم در صدا و سیما و یا عدم صدور مجوز برای تشکیل تجمعات قانونی یکی از مواردی بود که باعث شد تا اعتراضات به اغتشاش تبدیل شود.
حال چند روزی است که اعتراض مردم به وضعیت اقتصادی به دلیل موج سواری دشمنان تبدیل به اغتشاشاتی شده است که از دونالد ترامپ و محمد بن سلمان گرفته، تا مقامات اسرائیلی و مریم رجوی که دستان هرکدام به خون های مردم ایران آلوده است، از آن حمایت می کنند. اگرچه باتوجه به شکاف میان مردم و مسئولین که طی چند سال اخیر، بسیار پررنگ تر شده، جامعه شناسان احتمال وقوع اعتراضات خیابانی را می دادند اما تبدیل اعتراض به اغتشاش را شاید کمتر کسی متصور شده بود. اما ریشه اغتشاشات در کجاست؟
اعتراض آرام کردند اما کسی گوش نکرد
شاید نمونه های اولیه این اعتراض ها را باید در تجمعات سرمایه گذاران کاسپین، اعتراض معلمان به وضعیت شغلی و راهپیمایی اعتراضی کارگران هپکوی اراک و رانندگان اتوبوس که همگی مسالمت آمیز بود جستجو کنیم. نمونه هایی که بر خلاف درگیری های اخیر، ریشه در مطالبات اقتصادی مردم و قشر فرودست جامعه داشت و فارغ از هرگونه خشونتی بود؛ اما این اعتراض ها به سرانجامی نرسید. به عنوان مثال در نمونه ای همچون اعتراض مردم به وضعیت موسسات مالی و اعتباری، علاوه بر بی توجهی مسئولین نسبت به مطالبات اقتصادی مردم، برخی از صاحب منصبان زیاده خواهی مردم برای دریافت سود بیشتر را عامل بوجود آمدن چنین وضعیتی دانستند و با ایراد سخنانی از این دست بر زخم مردم نمک پاشیدند.
کارگر بدون حقوق و مدیر نجومی بگیر
با نگاهی به اتفاقاتی که در چند سال اخیر در زمینه فساد اداری بیشتری خودش را نشان می دهد می توان گفت که بخش دیگر از این اعتراضات ریشه در فشار روانی وارد شده بر مردم دارد. در نظر بگیرید کارگر ساده ای را در شرایطی که قیمت اقلام اساسی خانوار افزایش می یابد، حقوق حداقلی خود را چند ماه دریافت نکرده است. در کنار این با توجه به افزایش راه های ارتباطی نیز از خبرهایی چون افزایش حقوق نمایندگان مجلس تا ده میلیون تومان، دریافت حقوق های نجومی توسط مدیران دولتی، سکنی گزیدن وزرا در خانه های چند صد متر در بهترین مناطق شهر و … مطلع می شوند؛ طبیعتا احساس اختلاف طبقاتی همراه با تنفر در وجود چنین فردی تقویت خواهد شد و خود را در قالب اعتراض و گاهی هم شورش نشان می دهد. نمونه ای از این نوع رفتار را می توان در ماجرای حمله معدن کاران به خودروی رئیس جمهور در معدن یورت استان گلستان مشاهده کرد.
در واقع می توان گفت این فشار روانی ایجاد شده از عدم فهم مردم توسط مسئولین در کنار فشارهای اقتصادی بیشتر موجب افزایش اعتراضات میدانی شده است.
معدن یورت
صدایی که هیچگاه شنیده نمی شود
در خصوص اعتراضات اخیر می توان به مجاری رسمی و قانونی اعتراضی هم اشاره کرد. در واقع بسته بودن مجاری رسمی برای شنیده شدن صدای مردم در صدا و سیما و یا عدم صدور مجوز برای تشکیل تجمعات قانونی یکی از مواردی بود که باعث شد تا اعتراضات به اغتشاش تبدیل شود. باز هم باید به اعتراض سپرده گذاران موسسات مالی و اعتباری اشاره کرد. تقریبا هیچ اشاره ای در صدا و سیما به این اعتراض ها نشد و برنامه سازان برنامه اب برای تعیین تکلیف سرمایه مردم نساختند.
در نمونه های مشابه نیز می توان به عدم پخش اعتراض کارگران هپکوی اراک اشاره کرد که بعد از چند روز خبر مربوط به اعتراض آن ها در صدا و سیما پخش شد. نبود مجاری رسمی ناخودآگاه افراد را به سمت اعتراض میدانی سوق می دهد و منجر به این می شود که افراد ناامید از همه جا، خود دست به کار شوند و صدای شان را به گوش مسئولین برسانند.
ساختار جهان سومی و مردم جهان اولی
اگرچه عوامل بسیاری در شکل گیری این اعتراض ها دخیل بوده اند اما با نگاهی به موارد ذکر شده، می توان اینطور نتیجه گرفت که شرایط اجتماعی و اقتصادی کشور، جمعیت معترض را به سمت اعتراض در خیابان ها سوق داده است. ساختار ناقص اقتصادی که موجب شده تا فشار زیادی بر مردم وارد شود از یک سو و فساد اداری همراه با رانت های گسترده مالی و اطلاعاتی از سوی دیگر، ایران را یک کشور جهان سومی کرده است اما دسترسی به اطلاعات به واسطه حضور گوشی های هوشمند و دسترسی به اینترنت موجب شده است تا مردم ایران همپای کشورهای پیشرفته از خبرهای مختلف، مطلع شوند.
در نهایت با توجه به بسته بودن مجاری قانونی اعتراض و همچنین شنیده نشدن صدای معترضین آرام و نبود آموزش صحیح اعتراض به وضعیت اقتصادی، ایران در شرایطی قرار دارد که مردم آن را از نظر اطلاعات میتوان «جهان اولی» دانست اما از نظر بسترهای اعتراضی و شرایط و ساختارهای اقتصادی و سیاسی جهان سومی.
توصیه هایی که مغفول ماند
نکته جالب اینجاست که چندین سال است که مقام معظم رهبری چه آن هنگام که رئیس جمهور کشور بودند و چه در زمان رهبری ایران اسلامی بارها و بارها نسبت به رسیدگی به وضعیت معیشتی مردم تذکرات جدی به مسئولین داده اند. به عنوان مثال می توان به جمله معروف مردم گله مندند اشاره کرد. ایشان تنها چند روز پس از راهپیمایی مردم در 22 بهمن خطاب به مسئولین گفتند که حساب این راهپیمایی را بر این نگذارند که مردم دارای رضایت هستند و از گله مندی مردم از مسئولین سخن گفتند.
در دهه فجر سال 90 نیز رهبری انقلاب با اشاره به نقاط قوت و ضعف نظام، مادی گرایی، تجمل گرایی و دنیا طلبی و استفاده نامشروع و نامطلوب مسئولین از منابع و نرسیدن به نقطه مطلوب در عدالت اجتماعی را از نقاط ضعف انقلاب دانستند برای انقلاب ایجاد خطر می کند.
اما این توصیه ها همواره از سوی مسئولین مغفول ماند. چه آن هنگام که له شدن قشر مسضعف زیر چرخ توسعه را طبیعی می دانستند، چه در دوران اصلاحات که علیرغم تاکید رهبری به رسیدگی به امور معیشتی، مسئولین به فکر بحران سازی سیاسی بودند و چه اکنون.
صحنه گردانی به دست مردم
در چنین شرایطی نمی توان امید داشت که اعتراض ها تند نشود و دشمن از آن سواستفاده نکند. در واقع عدم پوشش جریان رسانه ای کشور در روزهای اولیه اعتراض موجب شد تا جریان رسانه ای دشمن به لیدر اعتراضات تبدیل شود و به مردم معترض که رسانه ای نداشتند خط دهی کند. تزریق عناصر خود فروخته و وابسته به غرب برای به آشوب کشاندن اعتراض ها موجب شد تا صدای اعتراض مردم به حاشیه ای رانده شود و فقط اغتشاش به چشم بیاید.
هرچند موج اغتشاش ها با توجه به جدا شدن بدنه مردمی معترض از آشوبگران، از بین رفت اما شاید بار دیگر مردمی که از ناامن کردن کشور و خوشحالی دشمنان، ناراحت هستند، با حضور در خیابان ها صف خود را از اغتشاش گران جدا کنند و خود امنیت را به کشور بازگردانند تا بتوانند از طریق قانونی صدا خود را گوش مسئولین برسانند.
شناخت کم دشمنان کشور از مردم ایران باعث شده است تا تصور باطل آن ها از اینکه می توانند کشور را به آشوب و ناامنی بکشانند، یک فانتزی دائمی باشد.
منبع ؛سایت تبیان //مصطفی ساجدی