عاشقانه همسرشهید
شب عروسی هنگام برگشتن ازاتلیه علی آقا به من گفتند
اگر موافق باشید قبل ازرفتن پیش مهمانها اول برویم خانه خودمان ونمازمان راباهم بخوانیم یک نماز دونفره عاشقانه
واین هم درحالی بود که مرتب خانوادهامون به ایشان زنگ میزدند که چرا نمی آیید مهمانها منتظرند
من هم گفتم قبول فقط جواب آنها باشما
ایشان هم گفتند مشکلی نیست موبایلم را برای یک ساعت میگذارم روی بی صدا تامتوجه نشویم
بعد باهم به خانه پرازمهرو محبتمان رفتیم وبعد ازنماز
به پیشنهاد ایشان یک زیارت عاشورای دلچسب دونفره خواندیم
وبنای زندگیمان را بامعنویت بنا کردیم وبه عقیده من این بهترین زیارت عاشورایی بود که تا حالا خوانده بودم ومن آن شب بیشتر به عمق اخلاص ومعنویت همسرم پی بردم
وخواندن زیارت عاشورا کارهمیشگی ایشان بود
هرصبح وشام باتمام وجودشان میخاندند
وسفارششان هم به من همین بود که هیچ موقع خواندن زیارت عاشورا رافراموش نکن
که من هرچه دارم ازبرکات همین است
حتی ازسوریه هم که تماس میگرفتند مرتب این موضوع رایادآوری میکردند
خاطره ای از همسر شهید مدافع حرم
علیشاهسنایی