اگر انقلاب نمیشد…
۱. عقبماندگی
احمد آرامش، وزیر کار و رئیس سازمان برنامه در دوران پهلوی، دربارهی وضعیت عقبماندگی ایران در سالهای پیش از انقلاب چنین گفته بود: “تمام وزارتخانهها و بنگاههای تجاری و اقتصادی و عمرانی وابسته به دولت ایران زیر نظر مأموران و نمایندگان مختلف آمریکایی قرار گرفته و آنان در غالب جاها نه تنها به عنوان مشاور و مستشار بلکه به صورت دستوردهنده و کارفرما در زندگی ما مداخله میکنند. اقتصاد کشور بهوسیلهی عوامل و ایادی داخلی و خارجی دولت آمریکا به کلی درهم ریخته و اکنون وضع به شکلی درآمده که طبق اظهار آقای نخستوزیر، هم دستگاه اقتصادی دولت در آستانهی ورشکستگی است و هم ملت و ما هر روز ناگزیر هستیم که دست تکدی به سوی آمریکا و آمریکائیان دراز کنیم و برای گرداندن چرخ زندگی خود از آنان قرضه و اعتبار بگیریم.”
در دوران پهلوی، تمامی عناصر صنعتی، نظامی و اقتصادی ایران با دخالت دولتها، شرکتها و مستشاران غربی به ایران وارد و در قبضهی مدیریت آنها بود بهطوریکه حکومت پهلوی به عنوان یک قدرت دستنشانده و تابع قدرتهای غربی، به منظور حفظ چنین شرایطی، سعی در عقب نگهداشتن جامعه میکرد، تا جاییکه ملتی که روزگاری بر بلندای علم و ادب جهان تکیه زده بود، در دوران قاجار و پهلوی در بیسوادی و جهل غوطهور بود، به شکلی که کمتر از نیمی از آنها در سال ۱۳۵۵ سواد خواندن و نوشتن داشتند و ۸/۶۲ درصد مردم طبق آمارهای رسمی بیسواد و محروم از آموزش بودند.
۲. وابستگی
رضاخان به عنوان افسر قزاق با کودتای ۱۲۹۹، تهران را اشغال میکند و با فشار دولت انگلیس به عنوان نخستوزیری احمد شاه قاجار میرسد و با تثبیت وفاداری خود به انگلستان در سال ۱۳۰۴، حکومت پهلوی را تأسیس میکند. واضح است، چنین حکومتی که تولد خود را مدیون یک قدرت بیگانه است، همواره در صدد است تا منویات و خواستههای انگلستان را به عنوان مهمترین عنصر بقای حکومت خود در نظر بگیرد. امری که سستی در آن، موجب خلع رضاخان از قدرت و تبعید او به جزیرهی موریس در سال ۱۳۲۰ شد. محمدرضا نیز در حالتی مشابه با پدر خود به قدرت میرسد، او به سران متفقین اطمینان میدهد که در صورت رسیدن به پادشاهی، متضمن منافع آنان در ایران باشد. خوشخدمتی محمدرضا به آمریکا و انگلیس ضامن بقای حکومت پهلوی میشود و در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، کودتای آمریکایی- انگلیسی دولت مصدق را سرنگون و شاه فراری را به کشور باز میگرداند. امری که موجب وابستگی بیش از پیش حکومت پهلوی به آمریکا و انگلیس میشود و گسیل مستشاران غربی، امتیازات تجاری و نظامی و تصویب قوانینی مانند کاپیتولاسیون در ایران را به همراه دارد. علی امینی، نخستوزیر شاه در خاطراتش میگوید: “شاه دل خوشی از هیچکس نداشت و همیشه خارجیها افرادی را به او تحمیل میکردند چون شاه چیزی نبود. رزمآرا (رئیس ستاد مشترک ارتش) و بعداً نخستوزیر را هم آمریکاییها به او تحمیل کردند.”
۳. فساد سیاسی و اخلاقی
چپاول اراضی کشور در دوران رضاخان به اندازهای بود که او علنا برخی از روستاها و مناطق کشور را غصب کرده بود : «بد نیست بدانید که بعضی از شهرهای این کشور، به حسب سند، دربست متعلق به رضاخان بود! مثلا شهر فریمان تماما ملک رضاخان بود! بهترین املاک و زمینهای این کشور، متعلق به او بود.»(۱۳۷۷/۱۱/۱۳) امری که در دوران پس از او نیز توسط خاندان پهلوی ادامه داشت. همچنین حضور خاندان پهلوی در معاملات و درآمدهای کشور امری بدیهی و غیرقابل انکار بود. در سال ۵۶، درآمد کشور از طریق صادرات نفت به ۵۳ میلیادر دلار رسید که درآمد سرانهی کشور را میتوانست به بیش از ۱۱ هزار دلار در سال برساند، اما بخش عمدهی این درآمد به حساب خاندان پهلوی سرازیر میشد، این در حالی بود که بر اساس آمار رسمی بانک جهانی ۴۶ درصد مردم ایران در این سال زیر خط فقر قرار داشتند.
۴. حقارت بینالمللی
حکومت پهلوی آن اندازه ضعیف و بیاختیار بود که حتی قدرت حفظ تمامیت ارضی کشور را هم نداشت. منطقهی بحرین که از صدها سال پیش جزو خاک پهناور ایران بود و در سال ۱۳۳۶ به عنوان استان چهاردهم ایران در مجلس صاحب کرسی رأی شده بود، با فشار دولت انگلیس و وادادگی محمدرضا پهلوی در سال ۱۳۵۰، با اعلام رسمی محمدرضا پهلوی از ایران جدا و کشوری تحتالحمایه انگلستان شد. این تحقیر تا جایی بود که کشورهای غربی پس از فرار محمدرضا از ایران، حاضر به پذیرش او نشدند و او مجبور بود دائما از کشوری به کشور دیگر برود، بهطوریکه در مدت زمان دوسال به هفت کشور پناه برد و در نهایت در مصر از دنیا رفت
با وجود دشمنان بیشمار پس از انقلاب و حمله صدام حسین به ایران یک وجب از خاک ایران به بیگانه داده نشد و فروخته نشد…
پدیده های سیاسی، به طرق مختلف، قابل مقایسه اند از این رو، روش های متعددی برای مقایسه پدیدهای سیاسی در علم روش شناسی،ابداع و به کار گرفته شده اند…الگوی مقایسه ای متناظر بر چهار شاخص مبانی و اصول،اهداف(آرمان ها)،فرایند و اجزا و دستاوردها استوار است.
3- فرایندها و اجزای انقلاب اسلامی با سایر انقلاب های بزرگ دنیا متفاوت بوده است از این رو،حادثه تلخ سینما رکس آبادان در مقابل حادثه زندان باستیل فرانسه از شباهت هایقابل کمتر و تفاوت های بیشتر برخوردار است.در ایران دولت موقت بازرگان یکی از مراحل انتقال قدرت از رژیم قدیم به جدید بوده اما در روسیه، حکومت موقت را کرنسکی برپاساخت.در ایران تظاهرات میلیونی و در چین راهپیمایی طولانی رژیم پیشین را ساقط کرد.
4- مقایسه دستاوردهای سیاسی،اقتصادی،فرهنگی،اجتماعی و نظامی، بخش مهمی از الگوی متناظر را تشکیل می دهد.در همه انقلاب های جهان، رژیم های سلطنتی و دیکتاتوری جای خود را به جمهوری داده اند اما جمهوری در ایران بر دین بنا شد و در روسیه و فرانسه و الجزایر مفهومی سکولاریستی و غیردینی پیدا کرد.جمهوری در ایران یک جمهوری همگانی است و در روسیه کارگران اهمیت بیشتری پیدا کردند و …
مؤلفه های مقایسه در الگوی متناظر انقلاب های جهان بر وجوه تفاوت مبتنی است اما این الگو در مقایسه انقلاب ایران و جنبش بحرین به دلیل هم جنس بودن آن بر شباهت ها گرایش بیشتری دارد به علاوه،در ایران و بحرین مبنای اساسی انقلاب و جنبش بر دین گرایی استوار است.
مرتضی شیرودی
#دورانی_که_نباید_فراموش_شود
#خیانت_پهلوی
کنسرسیوم نفتی
?با کودتایی که علیه دولت قانونی و مردمی مصدق صورت گرفت، زمینه برای بازگشت انگلستان و در دست گرفتن منابع نفتی ایران فراهم شد. در حقیقت حکومتی که برآمده از آرای مردم بود و در جهت منافع ملی، قانون ملی کردن صنعت نفت را به تصویب رسانده بود، جای خود را به دولت دستنشاندهای داد که قدرت را در دست پادشاه قبضه کرده بود و این امر بستر را برای دخالت دول استعمارگر و غارت منابع ملی در ایران به وجود آورد.
? در حقیقت محمدرضاشاه بهجای اتکا به نیروی مردمی، به حمایت قدرتهای خارجی دل خوش کرده بود. به همین دلیل، در تصویب قرارداد کنسرسیوم از طریق تحت فشار قرار دادن نمایندگان، نقش بسیار تعیینکنندهای بازی کرد.
?نتیجۀ مذاکرات دولتهای آمریکا و انگلستان از یک طرف و حکومت زاهدی از طرف دیگر، عقد قراردادی معروف به قرارداد فروش نفت و گاز یا کنسرسیوم بود. در حقیقت کنسرسیوم، اصول مطرحشده در قانون ملی شدن را تأمین نکرد و حتی از آخرین شرایطی هم که به حکومت دکتر مصدق پیشنهاد شده بود، عقبتر رفت. معنی روشن این قرارداد این بود که ایران دیگر مالک منابع و صنایع نفتی خود نیست و کنسرسیوم، قدرت عامل در اجرای عملیات آن بهشمار میآید. بنا به نوشتۀ یکی از کارشناسان نفتی، «در اجرای امتیازات اعطاشده، کشور صاحب نفت در هیچ موردی حق دخالت نداشت.»
منبع: علیرضا ازغندی، روابط خارجی ایران 1357-1320، نشر قومس، تهران، 1382، ص250