در کوی ما شکسته دلی می خرند و بس
استاد طیب (از شاگردان مرحوم دولابی) میگوید:
شاید سال شصت و شش بود، یکی از سفرهای حجّی که خدا توفیق داده بود و با تعدادی از رفقا در محضر ایشان (مرحوم حاج اسماعیل دولابی) مشرّف بودیم؛ بزرگواری هم که ایشان هم به رحمت خدا رفت و آدم با فضیلتی بود، خدمت حاج آقا عرض کرد: وقتی به مسجد الحرام رفتم، به خدا عرض کردم: خدایا جدا مکن. ما را هم قاطی بندگانت بخر. بعد اشاره کرد و گفت میوه فروش ها در هم می فروشند، خریدار هم در هم می خرد، تو هم ما را در هم و یک جا بخر؛ ما پوسیده ها و لک دارها را دورنریز.
حاج آقای دولابی فرمودند: نه، خدا این کار را نمی کند … اتّفاقاً خدا آن لک دارها و لِهیده ها را می خرد؛ کسانی که احساس می کنند نتوانستند در پیشگاه خدا عمل به درد بخوری انجام دهند؛ خود را دست خالی و سرشکسته می بینند؛ خود را بندگان بد و پست و معصیت کاری می شمارند؛ اتّفاقاً خدا خریدار اینهاست و اینها را جدا می کند.
در کوی ما شکسته دلی می خرند و بس
بازار خودفروشی از آن سوی دیگر است