خداوند همه مهرهها را بهخوبی چیده است تا هرچه بیشتر این بازی زیبا و تماشائی باشد، جهان یک پازل است اگر آن را حل کردی آن را میبینی و میشناسی و محو زیبایی آن میشوی.
زینب کبری پازل را حل کرده بود و همه مهرهها را در جای خود دیده بود. مجموع صحنه زیباست. دیگران نتوانستهاند همه تکههای پازل را پیدا کنند و آنها را به هم بچسبانند تا همه پازل را باهم ببینند و زیبایی آن را درک کنند.
دیگران میگویند از ظلم و شکنجه بدتر چیست؟ از کشتار بیرحمانه و محاصره و آب را بر انسانها بستن و از آب دادن به طفل چندماهه مضایقه کردن و گلوی او را با تیر پاره کردن بدتر چیست؟ زشتتر از این صحنه چیست؟ زینب کبری میگوید: همه این مسائل و مصائب را تحمل کردن و بر پاکی و طهارت ماندن زیباتر چیست؟ به ناپاک نه گفتن و بر این نه گفتن تا آخر ایستادن چه زیباست. «ما رَاَیْتُ اِلاّ جَمیلا»
برگرفته از سخنان آیت الله حائری شیرازی رضوان الله علیه
امیرالمؤمنین(ع):
مبادا با دشمن قراردادى را امضاءکنید که قابل تفسیر باشد، و راه بهانه گیری و فریب در آن باز باشد! (نهج البلاغه نامه 53)
امام خمینی(ره):
▪️اگر یک قدم شما عقب بروید، آنها یک قدم جلوتر میآیند؛ بیشتر از شما توقع دارند!(صحیفه امام، ج8، ص103)
▪️هر قدر شما عقبنشینی کنید آنها پیشروی میکنند. آنها کمر به نابودی شما بستهاند. گمان نکنید با ملایمت و تسلیم دست بردار هستند، بلکه با استقامت و ایستادگی و اظهار حق و فریاد مظلومانه عقب مینشینند.(صحیفه امام، ج2، ص130)
مقام معظم رهبری (مُدَّ ظِــلُّــهُ العالی):
▪️هرگونه عقب نشینی، طرف را تشجیع می کند. به مجردی که دیدند شما با اخم می ترسید، می گویند آقا اخم کنید؛ علاج این آدم اخم است. به مجردی که دیدند تهدید به کتک یا خود کتک، شما را به عقب نشینی وادار می کنند، می گویند دو تا بیشتر بزن تا خوب از همه ی حرفهایش دست بردارد. طرف، اینجوری است. محاسبات دنیا این است. (1389/05/31)
آیت الله بهجت(ره):
▪️دشمنان خارجی به هیچ حدی از نوکری قانع نیستند! بلکه نوکرمطلق میخواهند.نمونۀ آن، «شریف» در عراق است.ابتدا او را حاکم کردند و بعد، او را برداشتند. شخصی از قول او نقل کرد که وی پس از این ماجرا گفته بود: فکر میکردم به حدّی از نوکری قانع هستند؛ ولی اینها نوکرِ مطلق میخواهند! بنابراین، با دشمنان، مطلقاً نمیتوان سازش کرد! ( 1371/9/13؛ زمزم عرفان، ص291)
▪️کفار ابتدا از ما پذیرایی میکنند و احترام میگذارند، بعد امتیاز و امضا میگیرند! … ائمۀ ما(ع) که فرمودند «با کفّار اختلاط نکنید» در حقیقت برای حفظ «دنیای» ما بود، و میخواستند «دنیای» ما را برای خود ما تأمین کنند! (در محضر بهجت، ج 1، ص 32، نکتۀ 35)
اگر با تفکر و تذکر به همدیگر بیدار و آگاه نشویم و همگی راه درست را پیدا نکنیم، کمی دیرتر با کشیدن نتایج مصیبتبار سازش بیدار و پشیمان خواهیم شد
شهیدی که فرزندش را ندید تا راحتتر دل بکند
سردار علی فضلی درباره نقش و تأثیر شهید کلهر در عملیاتهای بزرگ میگوید: «سردار حاج یدالله کلهر با آن هیبت و شجاعت و جثه قوی و قامت رعنا به تنهایی برای سپاه اسلام یک لشکر بود.
در عملیات والفجر 8 که قرار بود ما جزیره امالرصاص را از حملات دشمن حفاظت کنیم، دشمن در کمتر از 30 ساعت 26 پاتک سنگین و پی در پی بر ما تحمیل کرد.
قرار شد ما به امالرصاص برویم، اما شهید کلهر که در همه عرصهها سبقت میگرفت زودتر از من به آنجا رسید. وقتی من به امالرصاص رسیدم رزمندهها میگفتند وقتی حاج یدالله آمد انگار یک لشکر به ما اضافه شد و پایداری و مقاومت ما عمق پیدا کرد. وجود شهید والامقام حاج یدالله کلهر در دفاع از امالرصاص واقعاً به منزله یک لشکر بود.»
صلابت، شهامت، صبر و توکل او بر خدا و حضورش در میادین مختلف از همان دوران جوانی از او فرماندهی لایق ساخته بود. شجاعت در ذات او بود. حاجی به عقیده رزمندگان «علمدار رشید لشکر» بود. با شروع عملیات هم مدام دور و برش را نگاه میکرد و میگفت خیلیها را از دست دادیم. شانههایش چنان خمیده بود که انگار تمام شهدای شلمچه و کربلای 4 و 5 را به پشت گرفته است.
آن زمان تازه بچهدار شده بود و وقتی خانوادهاش خواسته بودند بچه را نشانش دهند، قبول نکرد و گفت: «نه! این کار را نکنید. نمیتوانم زیاد بمانم. اگر بچه را نشانم دهید، آنوقت مهر پدر و فرزندی مانع از این میشود که به جبهه برگردم. بگذارید او را نبینم تا راحتتر بتوانم دل بکنم.»
حال و هوایش در این عملیات، شبیه به هیچ زمان دیگری نبود. شبیه عارفی دل کنده از دنیا شده بود.
وصیتنامهاش را از مدتها قبل نوشته بود: «آرزو دارم شهید شوم؛ نه به خاطر اینکه از زندگی خستهام بلکه به خاطر اینکه میخواهم با ریختن خون خود، قدری انجاموظیفه کرده و در راه امام حسین (ع) قدم برداشته باشم.»
شهیدیدلله کلهر
ارزش و عظمت زینب کبری(س)، به خاطر موضع و حرکت عظیم انسانی و اسلامی او بر اساس تکلیف الهی است.
کار او، تصمیم او، نوع حرکت او، به او این طور عظمت بخشید. هر کس چنین کاری کند، ولو دختر امیرالمومنین(ع) هم نباشد، عظمت پیدا میکند.
بخش عمده این عظمت از اینجاست که اولا موقعیت را شناخت، و ثانیا طبق هر موقعیت، یک انتخاب کرد. این انتخابها زینب را ساخت.
قبل از حرکت به کربلا، بزرگانی مثل ابنعباس و ابنجعفر و چهرههای نامدار صدر اسلام، که ادعای فقاهت و شهامت و ریاست و آقازادگی و امثال اینها را داشتند، گیج شدند و نفهمیدند چکار باید بکنند. ولی زینب کبری گیج نشد و فهمید که باید این راه را برود و امام خود را تنها نگذارد، و رفت.
در آن ساعتهای بحرانی که قویترین انسانها نمیتوانند بفهمند که چه باید بکنند، او فهمید و امام خود را پشتیبانی کرد.
بعد از شهادت حسینبنعلی هم که دنیا ظلمانی شد و دلها و جانها و آفاق عالم تاریک گردید، این زن بزرگ یک نوری شد و درخشید… انسان احساس میکند زینب یک حسین دوم است در پوشش یک زن.
زینب به جایی رسید که فقط بالاترین انسانهای تاریخ بشریت یعنی پیامبران می توانند به آنجا برسند.
آیتالله سید علی خامنهای، انسان ۲۵۰ ساله، تهران: موسسه ایمان جهادی(صهبا)، صص ۱۸۹ و ۱۹۰
مبارزه امروز، مبارزه برای دولتسازی اسلامی، یعنی شکل دادن به رفتار و جهتگیری کارگزاران جمهوری اسلامی بر اساس معیارهای تعیین شده از سوی امام جامعه است.
میلاد زینب کبری(س) بر همه مجاهدان موقعیتشناس که امام خود را تنها نگذاشتهاند، مبارک باد