ای کاش کار دست مالک اشترها بود!
«ابوموسی اشعری»، اولین عمامه به سری که سرش کلاه رفت!
تاریخ اسلام پر است از عمامه به سرهایی که یا به دلیل ساده لوحی کلاه سرشان رفته و یا به دلیل امراض قلبی همچون ترس و راحت طلبی، دست به خیانت زده اند؛ اولین آنها «ابوموسی اشعری» بود. فردی که طبق شواهد تاریخی، شعارش «اعتدال» و «عقلانیت» بود و به مذاکره با دشمن خوشبین. شاید به دلیل همین تجربه تلخ تاریخی بود که امیرالمؤمنین(ع) در نامه معروفشان به مالک اشتر نسبت به لبخند زدن و نزدیک شدن دشمن به قصد فریب، هشدار می دهند و می فرمایند:
«فَإِنَّ الْعَدُوَّ رُبَّمَا قَارَبَ لِيَتَغَفَّلَ فَخُذْ بِالْحَزْمِ وَ اتَّهِمْ فِي ذَلِكَ حُسْنَ الظَّنِّ؛ گاهى دشمن نزديك مىشود تا غافلگير كند؛ پس دور انديش باش و خوشبينى خود را متّهم كن.» (نهج البلاغه؛ نامه 53)
و در ادامه نیز زمینه دیگر فریب خوردن، که نوشتن پیمان و توافق با دشمن است، را یادآور می شوند:
«وَ لَا تَعْقِدْ عَقْداً تُجَوِّزُ فِيهِ الْعِلَلَ وَ لَا تُعَوِّلَنَّ عَلَى لَحْنِ قَوْلٍ بَعْدَ التَّأْكِيدِ وَ التَّوْثِقَةِ؛ هرگز با دشمن پيمانى را مبند كه در تعبيرات آن جاى گفتگو باقى بماند، و بعد از تأكيد و عبارات محكم، عبارات سست و قابل توجيه بكار مبر (كه اثر آن را خنثى مي كند).» (نهج البلاغه؛ نامه 53)
ابوموسی اشعری ها همواره هم نسبت به دشمن خوشبین اند و هم توافقی را با دشمن امضاء می کنند که سست، دو پهلو و قابل تفسیر باشد. بگونه ای دشمن بتواند بدون نقض شدن متن توافق، تحریم های جدید وضع کند!
ای کاش کار دست مالک اشترها بود!