ای مهربان دیریست که برای تو، بی قرار شده ایم
بی قرار شدهایم
ای مهربان دیریست که برای تو، بی قرار شده ایم
در ندبه و عهد و فرج، محکوم به انتظار شده ایم
خورشیدِ ما، بدونِ تو غرق در سکوتِ مطلق هستیم
مِه وصف حالِ ماست، که ایستاده در غبار شده ایم
چشمِ خدا میانِ زمین، گوشه چشمی به ما بنگر
از اشک گریزی نیست، اسیرِ لایمکن الفرار شده ایم
ای روحِ آیه ی “تُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشَاء”
سخت است میان ما باشی و ببینی که خوار شده ایم
کلِ جهان برای نابودیِ ما متحد شده اند
خون میدهیم به حدی که صدرِ اخبار شده ایم
یک روز در عراق میکشند ما را، روزی به شام و یمن
گه مردمی بی پناه به قلبِ میانمار شده ایم
از دیارِ فلسطین بویِ خونِ شش ماهه می آید
اشکی دگر نمانده، بسی دیده خونبار شده ایم
مارا چو قومِ موسی وعده ی شیر و عسل ندهید
از بویِ خوشِ پیرهنِ یوسفِ زهرا خُمار شده ایم
“اینَ بقیة اللّٰه” گفته ایم و چندیست به رزم آماده
چند مَرده حلّاجیم که چنین سرِ دار شده ایم؟
قسم به معنیِ “والله اِنْ قَطَعْتُمواْ یَمینیِ” عباس
هر روز به سمت کرب و بلا رهسپار شده ایم
هر “کُلّنا عَباسکْ یا زینب"ی که گفتیم، همچون رعد
طیراً ابابیل بر سرِ اصحابِ فیل هوار شده ایم
آن یوسفی که دنیا به درهمی او را فروختند
با دست و پا و سر و حنجرِ خود خریدار شده ایم
چون مقتدای ما علی(ع) ست، علی وار زنده ایم
با عشق، منتظرِ فرزندِ حیدرِ کرّار شده ایم
بس جمعه ها نیامدی به انتظارمان می خندند
بغضیم که جمعه روی جمعه تلنبار شده ایم
قسم به آیه آیه ی قرآن، قسم به گریه ی بی تو
ای مهربان دیریست که برای تو، بی قرار شده ایم