در اولین انتخابات ریاست جمهوری کاندیداهای اصلی دو نفر بودند. یک روز صحبت می کردیم. کلاهدوز گفت: «من به بنی صدر رأی نمی دهم. »
برایم عجیب بود. پرسیدم: « چرا ؟ »
تحلیل زیبایی داشت. می گفت: « اگر یادت باشد بنی صدر تا یک روز مانده به مهلت ثبت نام، خودش را کاندید نکرد. تا این که رفت خدمت حضرت امام (ره) و همین که آمد بیرون، گفت من هم خود را کاندید می کنم. به نظرم کاسه ای زیر نیم کاسه است. حتماً می خواست با زبان بی زبانی به مردم وانمود کند برنامه هایی داشته که حضرت امام تأیید کرده است. او از ملاقات با امام سوءاستفاده می کند. »
این تیزبینی در آن روزها واقعاً شگفت آور بود.
شهید یوسف کلاهدوز؛کتاب هالهای از نور، ص91
امام خمینی (ره) صحیفه نور ج۱۵ ص۵۹
سخنرانی در جمع روحانیون تهران- ۱۳۶۰/۴/۱۰
تکلیف شما و تکلیف ملت چند روز دیگر مساله انتخاب رئیس جمهور است. باید همه شما با تمام جدیت در این، همه اشخاصی که در هر جا هستند، اهل علمی که در هر جا هستند با کمال جدیت مردم را دعوت بکنند به دخالت، دخالت کنند در مساله، حاضر بشوند، اگر شماها حاضر نشوید و یک رئیس جمهوری مثل سابق برایتان بتراشند و بازی بدهند همه مان را، همه مان مسئول هستیم. اگر شما از صحنه خارج بشوید و آنها خودشان وارد بشوند و یک وقت یک نفری را رئیس جمهور کنند که تباه کند این کشور را، چنانچه تباه کردند، همه مان مسئولیم…
تکلیف است، این یک تکلیف الهی است…
حجتیه را معمولا به چه تقکری می شناسیم؟ فهم درست از تفکر حجتیه ای بسیار کلیدی است. حجتیه همان است که حضرت امام بارها و بارها تاکید کردند که خطرشان از منحرفین متجدد بیشتر است. تفکر حجتیه ای همه جا بروز و ظهور دارد از جمله در ایام انتخابات.
حجتیه و یا امروزی تر آن، طیف طرفداران شیرازی را تنها در حوزه مناسک مذهبی نبینید. این جریان اعتقادی هرجا به شکلی بروز و تحقق دارد. حتا در سیاست و انتخابات.
اما این جریان چه شاخص هایی دارد؟
یکم. حجتیه های انقلابی نمی توانند دین را در دل دنیا فهم کنند. نتیجه اش می شود نداشتن اندیشه های راهبردی و محاسبات نتیجه گرا. کسانی که مصلحت را در جامعه دینی نمی فهمند از این گروهند. کسانی که تکلیف گرایی را بدون توجه به نتیجه آن راهبرد ساختند از این دسته اند. اینها همان هستند که سالها میان اصلح و صالح مقبول حیران بودند.
دوم. حجتیه ای های انقلابی راهبرد کلان برای مبارزه با دشمن ندارند و اصلی و فرعی را جابجا می فهمند و نمی توانند ایندو را از هم جدا کنند. این جریان اگر امام دم از مقابله با شاه بزند اینها دم از مقابله با دیگری می زدند. بدتر اینکه این جریان چون دشمن اصلی را گم می کند و قدرت شناخت زمین اصلی رقابت را ندارد، خودی ها را تخریب می کند. این جریان معروف است به اینکه دشمن اصلی را در هیاهوی ظاهرگرایی ها گم می کنند و گرفتار فرعیات می شوند.
سوم. این جریان اساسا دین را ظاهری و پوسته ای می فهمد و به همین جهت دچار تعصب های جاهلانه در عرصه زندگی فردی و اجتماعی می شوند. این جریان برای سوء استفاده دشمن بسیار مناسب اند. چون با تعصب های پوسته ای عامل تفرقه افکنی و وحدت شکنی اند. وحدت شکنی نشانه بارز این جریان است. چه وحدت شکنی در حوزه شیعه و سنی و چه وحدت شکنی در عرصه رقابت سیاسی میان جبهه انقلاب هردو از یک جنس تفکر نشات می گیرد.
چهارم. این جریان انقلابی گری را در یک فضای تخیلی و ذهنی تحلیل می کنند. به همین دلیل این جریان قدرت جمع کردن کارآمدی با انقلابی گری را ندارد. قدرت فهم اقتصاد کارآمد را در کنار سیاست انقلابی ندارد. قدرت فهم مبارزه بدون “مشت گره کرده” و “داد زدن” را ندارند.
پنجم. این جریان بسیار منیت دارد و خودش را محور حق می داند. دینداری دیگران را قبول ندارد و تخطئه می کند و هرکس را به بهانه ای از دایره دین خارج می سازد. به همین جهت قدرت بالایی در دوقطبی سازی و “دیو و دلبر” سازی عرصه سیاست دارند. خودشان حق مطلق و باقی باطل مطلقند.
این جریان بسیار خطرناک است. اما در آستانه انتخابات خطرشان صدچندان می شود. چرا؟ چون وحدت شکنند. چون رقیب خودی را بجای رقیب اصلی تخریب می کنند. چون در ظواهر می مانند و قدرت تشخیص باطن انقلابی را از ظواهر ندارند. این جریان چون تک بعدی است قدرت جمع کردن کارآمدی با انقلابی گری را ندارد. چون خودش معیار حق است، هرکس را به بهانه ای طرد می کند و از دایره دین خارج می سازد.
این جریان بیشترین خدمت را به نفع دشمن اصلی در انتخابات می کند.
خیلی باید مراقب تفکر حجتیه و طیف شیرازی های انقلابی بود. اینها مهمترین عامل شکست جبهه حقند.
«اذْهَبا إِلى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى * فَقُولا لَهُ قَوْلًا لَيِّناً لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشى؛ بسوى فرعون برويد؛ كه طغيان كرده است! * اما بنرمى با او سخن بگوييد؛ شايد متذكّر شود، يا (از خدا) بترسد!» (طه: 44-43)»
مواجهه موسی(ع) با فرعون در آن شرایط، صرفاً برای «تبلیغ دین» و «دعوت اولیه» بود، نه «مبارزه».
تا زمانیکه «دعوت» مبتنی بر منطق صورت نگیرد، نباید «مبارزه» را شروع کرد. و این روشی بود که امیرالمؤمنین (ع) در همه جنگ های خود به کار می گرفت؛ بگونه ای که پیش از شروع جنگ نهروان، دو سوم سپاه خوارج به سپاه حضرت پیوستند. و پیامبر گرامی اسلام نیز پس از دعوت های مکرر و اتمام حجت و پس از شروع مبارزه توسط دشمنان، مبارزه را شروع کرد: «وَ هُمْ بَدَؤُكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ؛ نخست، آنان مبارزه را شروع کردند.» (توبه:13)
قرآن برای مواجهه با دشمنی که هیچ حرف منطقی را نمی پذیرد و به هیچ عهد و پیمانی هم پایبند نیست و از هیچ تلاشی برای آسیب رساندن به نظام اسلامی دریغ نمی کند و اساساً او دشمنی و مبارزه را شروع کرده است، راهی جز مبارزه باقی نمی گذارد.
آیات دیگر قرآن، که مربوط به جهاد با دشمنان زورگو و مقاومت در برابر آنان است، می فرماید:
«يا أَيُّهَا النَّبِيُّ جاهِدِ الْكُفَّارَ وَ الْمُنافِقِينَ وَ اغْلُظْ عَلَيْهِم؛ اى پيامبر، با كافران و منافقان جهاد كن و بر آنان سخت بگير.» (توبه:73 و تحریم: 9)
«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قاتِلُوا الَّذِينَ يَلُونَكُمْ مِنَ الْكُفَّارِ وَ لْيَجِدُوا فِيكُمْ غِلْظَةً؛ اى كسانى كه ايمان آوردهايد، با كافرانى كه مجاور شما هستند كارزار كنيد، و آنان بايد در شما «خشونت» بيابند.» (توبه: 123)
«أَلا تُقاتِلُونَ قَوْماً نَكَثُوا أَيْمانَهُمْ وَ هَمُّوا بِإِخْراجِ الرَّسُولِ وَ هُمْ بَدَؤُكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ أَ تَخْشَوْنَهُمْ فَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَوْهُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ؛ آيا با گروهى كه پيمانهاى خود را شكستند، و تصميم به اخراج پيامبر گرفتند، پيكار نمىكنيد؟! در حالى كه آنها نخستين بار (پيكار با شما را) آغاز كردند؛ آيا از آنها مىترسيد؟! با اينكه خداوند سزاوارتر است كه از او بترسيد، اگر مؤمن هستيد!» (توبه: 13)
و دهها آیه دیگر قرآن که همگی دعوت به مبارزه، جهاد و به دوستی نگرفتن با دشمن و اخم کردن در برابر او است.
رهبرانقلاب، امروز: قدرتهایِ بزرگِ متجاوز، شگرد کارشان تشر زدن است، این را بارها ما گفتیم.
قدرتهای متجاوزی که میخواهند در همه جا دست دراز کنند و همه جا دخالت کنند…، از خودشان بزرگنمایی میکنند، تشر میزنند، اخم میکنند. یادتان است اخمهایی که بعضی از دولتهای قبلی آمریکا میکردند؛ حالا هم یکجور دیگر.
برای یک کشور بدترین موقعیت این است که مسئولین کشور از اخم و تهدید و تشر دشمن بترسند. اگر ترسیدند در واقع در را برای ورود او و دخول او و تجاوز و تعرض او باز کردند.
کار را با عقل و با منطق و با حکمت باید انجام داد در این تردیدی نیست اما با شجاعت باید انجام داد با ترسیدن با دلهره با تحت تاثیر تشر و بداخلاقی و اخم و گره ابروان قدرتمندانِ صاحب قدرت در دنیا قرار گرفتن تحت تاثیر اینها واقع شدن اول بدبختی است.
خب کسی میخواهد بترسد بترسد اما از طرف مردم نترسد به حساب مردم نترسد، ملت ایستادند اگر ملت ایستاده نبود از سال ۱۳۵۷ تا امروز اثر و نشانی از ایران و ایرانی باقی نمیماند.
در مقابل نظامی که با مردم خود متصل است، مردم خود و ملت خود را دوست می دارد و ملتش او را دوست می دارند، دشمن چه آمریکا و چه بزرگتر از آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند. ۹۶/۱/۳۰