«فتنه اقتصادی» طراحیِ کیست؟/ دعوت به آشوبهای خیابانی زیر سر چه کسانیست؟
?به تازگی زمزمههایی درخصوص اعتراض به وضعیت اقتصادی کشور به گوش میرسد و فراخوانهای مشکوکی برای برگزاری تجمعات اقتصادی در شبکههای اجتماعی منتشر شده است.
?جالب آنکه در حرکاتی که بیشتر شبیه نوستالژی سال ۸۸ است شاهد انتشار برخی کلیپها، شعرخوانی، توییتها و سیاهنماییهای عجیب و غریب در اعتراض به چیزی به نام اوضاع اقتصادی کشور هستیم.
?این فضای دهشتناک و رخدادهای پیرامون آن با مسائلی مثل گرانی یک شبه تخممرغ و جنجالها بر سر افزایش نرخ عوارض خروج از کشور همراه شده اما از نظر برخی محافل تحلیلی این همزمانی اصلا اتفاقی نیست و بخشی از پروژه شوم «فتنه اقتصادی» است.
[سوره طه (20): آيات 97]
قالَ فَاذْهَبْ فَإِنَّ لَكَ فِي الْحَياةِ أَنْ تَقُولَ لا مِساسَ وَ إِنَّ لَكَ مَوْعِداً لَنْ تُخْلَفَهُ وَ انْظُرْ إِلى إِلهِكَ الَّذِي ظَلْتَ عَلَيْهِ عاكِفاً لَنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنْسِفَنَّهُ فِي الْيَمِّ نَسْفاً (97)
(موسى به سامرى) گفت: پس برو (دور شو)، پس همانا بهرهى تو در دنيا اين است كه (به دردى مبتلا خواهى شد كه دائماً) مىگويى: «به من دست نزنيد» و همانا براى تو (در آخرت) ميعادگاهى است كه هرگز از آن تخلّف نخواهد شد. و (اكنون) به سوى معبودت كه پيوسته آن را پرستش مىكردى نگاه كن، ما حتماً آن را مىسوزانيم (و) سپس خاكستر و ذرّات آن را به دريا خواهيم پاشيد.
نکته:
حضرت موسى عليه السلام براى سامرى را که فتنه گری کرده بود به چندين مجازات محکوم کرد:
الف: طرد «فَاذْهَبْ»،
ب: نفرين «لا مِساسَ»،
ج: تهديد به عذاب آخرت «لَكَ مَوْعِداً»،
د:آتش زدن گوساله (ابزار فتنه گری)«لَنُحَرِّقَنَّهُ».
پيامها:
1- بعد از اثابت فتنه گری، بايد مجرم را مجازات كرد. «سَوَّلَتْ لِي نَفْسِي فَاذْهَبْ»
2- يكى از مراحل نهى از منكر، طرد فتنه گران است. «فَاذْهَبْ»
3- فتنه گران را بايد از ميان جامعه طرد كرد. آزادى فكر به معناى باز گذاشتن دست فتنه گران در گمراه كردن ديگران نيست. «فَاذْهَبْ»
4- براى فتنه گران، مجازات دنيوى وسيلهى تخفيف در كيفرهاى اخروى نيست. «لا مِساسَ وَ إِنَّ لَكَ مَوْعِداً»
5- شايد بتوان از كيفرهاى دنيوى فرار كرد، ولى از عذاب اخروى و قهر الهى در آخرت راه گريزى نيست. «لَكَ مَوْعِداً لَنْ تُخْلَفَهُ»
6- بدترين نوع جرم، اصرار مجرم بر جرم است. «ظَلْتَ عَلَيْهِ عاكِفاً» (سامرى خود نيز گوساله خود را مىپرستيد.)
7- ابزار فتنه و آثار آن بايد نابود شود. «لَنُحَرِّقَنَّهُ» حتی اگر مسجد ضرار باشد
8- حفظ افكار مردم از حفظ طلا مهمتر است. گاهى بايد براى ايجاد موج و مبارزه با منكر، اشياى قيمتى فدا شوند. «لَنُحَرِّقَنَّهُ»
9- غيرت دينى و قاطعيّت در برابرفتنه ، لازمهى رهبرى است. «لَنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنْسِفَنَّهُ» (سوزاندن طلا و به دريا ريختن آن، تصميم قطعى موسى بود)
1- حَتَّى إِذا ضاقَتْ عَلَيْهِمُ الْأَرْضُ بِما رَحُبَتْ وَ ضاقَتْ عَلَيْهِمْ أَنْفُسُهُم (توبه /118)
???وقتی شهر مهران به دست دشمن افتاد، بهروز (جعفر) مجروح بود. هنوز زخم پایش خوب نشده بود. شبها از درد زانویش پیچ و تاپ میخورد. همین که خبر رسید حضرت امام خمینی (ره) دستور دادهاند مهران باید آزاد شود. بهروز با همان حال و روز خود بلافاصله آماده شد که خودش را به منطقه برساند. همسرش هر چقدر گفت که حال تو مساعد نیست نباید در عملیات شرکت کنی قبول نکرد و گفت: “درد همیشه هست و میشود با آن ساخت اما اگر زود نجنبیم مهران از نقشه ایران حذف میشود. امام تکلیف کردهاند مهران آزاد شود و من تا مهران را آزاد نکنم به منزل برنمی گردم.” با همان حال زارش رفت منطقه و فرماندهی یک محور عملیاتی را بر عهده گرفت و در سختترین محور عملیات پیشروی کرد و در آزاد سازی قلاویزان حماسه آفرید.
بعد از شهادت “ناصر بهداشت” حال و هوای بهروز به کلی عوض شد. دیگر خواب و خوراک نداشت. اصلاً نمیتوانست یک جا بند شود. انگار از زنده ماندن خودش احساس گناه میکرد. “ناصر بهداشت” فرمانده گردان حمزه سیدالشهدا بود و بهروز معاونش. بهروز و ناصر عاشق هم بودند. ناصر چند سالی از بهروز کوچکتر بود اما حرف همدیگر را میخواندند. در جبهه ارتباط بسیار نزدیکی بین بهروز و ناصر برقرار بود. بعد از شهادت مظلومانه ناصر، هر چند بهروز فرماندهی گردان را به عهده گرفت اما دل و دماغ “ماندن” نداشت. بیقرار رفتن بود.
آخرین بار که آمد مرخصی، حال و هوای دیگری داشت. مرتب بچههایش را بغل میکرد و میبوسید. انگار بو برده بود که این بار رفتنی است و این دیدار آخر است. “هنگام خداحافظی اشک توی چشمهاش حلقه زد. محمدعلی را در آغوش گرفت و گفت: “پسرم، پدرت این بار شهید میشود و خون من تو را همیشه سرافراز خواهد کرد. هر وقت دلت گرفت بیا کنار مزارم آنجا با من نجوا کن که شهید همیشه زنده است… شهید که شدم شبهای جمعه به شما سر میزنم.” بهروز برای آخرین بار خداحافظی کرد و راهی “هفتتپه” شد. سوم دیماه 65 بر اثر بمباران هواپیماهای عراقی بهشدت زخمی شد و درست در مقر لشکر 25 یعنی مقر هفت تپه به آرزوی دیرینهاش رسید و رستگار شد.???
3 دی سالروز شهادت #شهید_بهروز_شیرسوار
#شهید_جعفر_شیرسوار
[سوره الأعراف (7): آيه 128]
قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ اسْتَعِينُوا بِاللَّهِ وَ اصْبِرُوا إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُها مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ (128)
موسى به قوم خود گفت: از خداوند يارى بجوييد و صبر و مقاومت كنيد، زيرا زمين از آنِ خداوند است كه آن را به هر يك از بندگانش كه بخواهد به ارث مىگذارد و فرجام (نيك) از آنِ پرهيزكاران است.
نكته ها:
در اين آيه دو فرمان همراه با دو بشارت مطرح است: فرمان به استعانت و صبر، بشارت به وراثت زمين و پايان نيك براى مومنان انقلابی.
پيامها:
1- امام جامعه، در مواقع حسّاس،باید مومنان انقلابی را دلدارى دهد. «قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ …» حضرت موسى نابودى فرعونيان و تسلّط مؤمنان بر آنان را به يارانش مژده داد.
2- از عوامل پيروزى و بيمه شدن در برابر تهديدها، استمدادمومنان انقلابی از خدا و مقاومت و خسته نشدن در سختیها است. «اسْتَعِينُوا بِاللَّهِ وَ اصْبِرُوا» (هم از او كمك بگيريم و هم خود صبر كنيم.)
3- نابودى مستکبران عالم و جانشينى مؤمنانِ انقلابی خستگی ناپذیر، با اراده و مشيّت خداوند حتمى است. «يُورِثُها مَنْ يَشاءُ»
4- استعانت از خداوند و صبورى، نشانه تقوا و پرهيزكارى است. «اسْتَعِينُوا بِاللَّهِ وَ اصْبِرُوا» … «وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ»
5- مومنان انقلابی، هم در دنيا پايان نيك دارند، «يُورِثُها مَنْ يَشاءُ» و هم در آخرت، برندگان اصلىاند. «وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ»
نتیجه:
خداوند به مومنان انقلابی فقط وعده آخرت نداده کرار یادآوری کرده است که پاداش شما را در دنیا و در آخرت می دهم
فََاتَاهُمُ اللَّهُ ثَوَابَ الدُّنْيَا وَ حُسْنَ ثَوَابِ الاَْخِرَةِ(آل عمران 148)
إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذينَ آمَنُوا فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ يَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهادُ (51/غافر)
يُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الْآخِرَة(ابراهیم/27)
[سوره النساء (4): آيه 65]
فَلا وَ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيما شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَيْتَ وَ يُسَلِّمُوا تَسْلِيماً (65)
نه چنين است به پرودگارت سوگند، كه ايمان (واقعى) نمىآورند مگر زمانى كه در مشاجرات و نزاعهاى خود، تو را داور قرار دهند، و در دل خود هيچ گونه احساس ناراحتى از قضاوت تو نداشته باشند (و در برابر داورى تو) كاملًا تسليم باشند.
✳️نکته:
1- این نکته را باید دانست که دینداری سخت نیست، بلکه ولایتپذیری سخت است
2- اطاعت در قرآن بیش از اینکه برای خداوند استفاده شده باشد، برای پیامبر (ص) استفاده شده است.
3- مهمترین قسم قرآن درباره ولایتپذیری است. قرآن میفرماید تسلیم بشوید، تسلیمی از روی اطاعت و ولایت.
4- در آیه دیگر قرآن «فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوي إِلَيْهِمْ »پس دلهاى گروهى از مردم را به سوى آنان مايل گردان
” تَهْوِي إِلَيْهِمْ” به معناى اين است كه دلهاى مردم متمايل به سوى ذريه ابراهیم شود. بطورى كه وطنهاى خود را رها نموده بيايند و پيرامون آنها منزل گزينند، و قهرا با ايشان هم انس بگيرند .«تهوی»را محبت فراوان یا علاقه دیوانه وار هم گفته اند
✳️پيامها:
1- نشانه هاى ايمان راستين سه چيز است:
الف: به جاى طاغوت، داورى را نزد پيامبر بردن. «يُحَكِّمُوكَ»
ب: نسبت به قضاوت پيامبر، سوء ظن نداشتن. «لا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً»
ج: فرمان پيامبر را با دلگرمى پذيرفتن و تسليم بودن. «وَ يُسَلِّمُوا تَسْلِيماً»
2- اسلام، علاوه بر تسليم ظاهرى، به ابعاد روحى و تسليم قلبى توجّه كامل دارد.«لا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً»
3- وجوب تسليم در برابر قضاوت پيامبر، نشان عصمت اوست. «يُسَلِّمُوا تَسْلِيماً»