استاد طیب (از شاگردان مرحوم دولابی) میگوید:
شاید سال شصت و شش بود، یکی از سفرهای حجّی که خدا توفیق داده بود و با تعدادی از رفقا در محضر ایشان (مرحوم حاج اسماعیل دولابی) مشرّف بودیم؛ بزرگواری هم که ایشان هم به رحمت خدا رفت و آدم با فضیلتی بود، خدمت حاج آقا عرض کرد: وقتی به مسجد الحرام رفتم، به خدا عرض کردم: خدایا جدا مکن. ما را هم قاطی بندگانت بخر. بعد اشاره کرد و گفت میوه فروش ها در هم می فروشند، خریدار هم در هم می خرد، تو هم ما را در هم و یک جا بخر؛ ما پوسیده ها و لک دارها را دورنریز.
حاج آقای دولابی فرمودند: نه، خدا این کار را نمی کند … اتّفاقاً خدا آن لک دارها و لِهیده ها را می خرد؛ کسانی که احساس می کنند نتوانستند در پیشگاه خدا عمل به درد بخوری انجام دهند؛ خود را دست خالی و سرشکسته می بینند؛ خود را بندگان بد و پست و معصیت کاری می شمارند؛ اتّفاقاً خدا خریدار اینهاست و اینها را جدا می کند.
در کوی ما شکسته دلی می خرند و بس
بازار خودفروشی از آن سوی دیگر است
یک روز استاد بزرگ اخلاق، آخوند ملا حسینقلی همدانی، سر کلاس چند بار پشت سر هم تکرار میکند: « آفرین سید محمد سعید، آفرین سید محمد سعید» به طوری که حاضران تعجب میکنند که [علیرغم غایب بودن سید محمد سعید] این چه حرفی بود؟!
بعدا که از سید محمد سعید حبوبی سؤال میکنند که تو در آن روز کجا بودی؟ جواب میدهد:
«در قایق نشسته بودم و از کوفه به کربلا میآمدم؛ در کنار من مرد عربی خوابیده بود و سرش را به کتف من گذاشته بود و خُرخُرکنان آب دهانش را روی من میریخت، ولی من دلم نیامد که او را بیدار کنم. آن وضع را تا کربلا تحمل کردم ولی او را بیدار نکردم» و تحسین آخوند نسبت به سید محمد سعید، به خاطر همین امر بود.
تذکرة المتقین، مقدمه، ص ۲۲-۲۳
گاهی یادمون میره کـل دنیا مجهز به دوربین مدار بسته است اون وقته که هر کاری دلمون میخواد میکنیم….!
حضرت علی می فرماید: «برای شما مثالی می زنم؛ شخصی مقداری گندم داشته و آن را باد داده و [به اصطلاح] غربال و پاکیزه کرده، در خانه انبار نموده و درب آن را بسته…
بعد از مدتی که درب انبار را باز می کند می بیند در گندم، جانور پیدا شده ( کِرم افتاده! ) گندمها را بیرون آورده و دوباره پاک کرده و باد می دهد، سپس دوباره در آن انبار می گذارد و درب آن را می بندد. بعد از مدتی وارد انبار شده می بیند باز در گندم ها کرم پیدا شده! [باز پاک و غربالشان می نماید و] این عمل را چندین بار تکرار می کند تا نماند مگر “اندکی گندم از یک بار” که دیگر کِرم نتواند هیچ آسیبی به آن برساند.
شما را نیز گرفتاریها باید اینگونه خالص نماید، تا اینکه از شما جز گروهی که فتنه ها نمی تواند آسیبی بدان برساند، کسی دیگر باقی نماند.
منبع: غیبت نعمانی،ص۲۱۰