عاشق کسی بودن و به او تعهد داشتن به این معنی نیست که فقط در خوشیها کنار او باشید. این یک کار پارهوقت نیست. یا هستید یا نیستید. این یعنی هم روزهای آفتابی کنارش باشید و هم در روزهای بارانی چتر روی سرش شوید. وقتی بیمار است از او مراقبت کنید، وقتی نیاز دارد کمکش کنید و مشکلات زندگی را با هم و در کنار هم پیش ببرید.
تعهد اصلاً ساده نیست. تعهد یعنی روی تمام گفتههایتان بایستید، حتی اگر مدت زیادی از گفتن آنها گذشته باشد
کلمه دروغ و کذب در قرآن کریم بیشتر در رابطه با منافقین به کار گرفته شده است، إِذَا جَاءَکَ الْمُنَافِقُونَ قَالُوا نَشْهَدُ إِنَّکَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَاللَّهُ یَعْلَمُ إِنَّکَ لَرَسُولُهُ وَاللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِینَ لَکَاذِبُونَ بنابراین موضع گیری علی(ع) نسبت به دروغ و دروغ بافان موضع گیری در برابر یک گناه بزرگ در برابر خدا بود و به همین جهت علی(ع) اوج ایمان را صداقت معرفی می کند و در همین نهج البلاغه می فرماید، یکی از خصوصیات و ویژگی های اهل ایمان همین است که وارد لجن دروغ نمی شوند. حضرت می فرمایند: اگر حقه بازی و دروغ بازی بد نبود من زیرک ترین مردم بودم اما چون خدا نسبت به دروغ گویان در موضع انتقام است به همین جهت من دروغ نخواهم گفت. این یکی از مواردی است که در رابطه با موضع گیری آن حضرت نسبت به دروغ و دروغ گویان مشاهده می کنیم، آن چنان که حتی در رابطه با فرمانداران و عوامل حکومتی امیرالمومنین در رابطه با اشتباهات و خطاهایی که از آنها سر زده بود، نوشته هایی دارد که در آن نوشته ها عدم صداقت یا صداقت گریزی برای این عده را از بزرگترین گناهان به حساب آورده است.
ا
در زندگى معنوى هم اگر تو در خوبى خودت غرق شوى و ديگران در زندگى ايمانى و تقوايى و در يقين و رضا و قرب تو سهمى نگيرند و زندگى آنها در زندگى تو شكل نگيرد حتماً تو در غربت و تنهايى خودت محاصره خواهى شد و از دست خواهى رفت.
مثل اينكه هر تاجر يهودى سعى مىكرد كه شاگرد خودش را تا حدى مسلط بار بياورد و رموز و فنون را به او بياموزد و چيزى نمىگذشت كه بازار مسلمين مسخر همين يهوديان تازه پا مىشد كه در زندگى آنها زندگى ديگران شكل گرفته بود و از خوبى آنها ديگران هم به نوايى رسيده بودند، امّا تاجر سلطان شاگردانش را عقب نگه مىداشت كه رقيب آيندهاش نشوند و كنار مىگذاشت كه از دستش بيرون نروند و در نتيجه اين تاجر سلطان از دو طرف محاصره مىشد؛ از خارج در برابر رقيبهاى يهودى و از داخل در برابر كارشكنى شاگردش كه مىفهميد استاد كم او مىگذارد و زياد بارش مىكند.
و اين بود كه زندگى بهتر مادى و يا معنوى را كسى مىبُرد كه توليدى كرده بود و در تنهايى و غربت و در اقليت خود، رمز تكثير و زايندگى و سازندگى را يافته بود.
استاد صفایی حائری
آيه سبز ص ۷۵
رهبرانقلاب: بدون تردید، شجاعت امیرالمؤمنین علیه السّلام در میدان زندگی از شجاعت او در میدان جنگ بالاتر بود! ماجرای سبقت به اسلام در دوران نوجوانی، یکی از مصادیق این شجاعت است.
حضرت آن روزی که قبول اسلام کرد که همه به این دعوت پشت کرده بودند و کسی جرأت نمی کرد اسلام آن را بپذیرد.
اینجا این نوجوان بلند شد؛ گفت: من ایمان می آورم! البته قبلاً ایمان آورده بود؛ و این جا ایمان خود را علنی کرد.
امیرالمؤمنین علیه السّلام، آن مؤمنی است که در طول مدت سیزده سال بعثت، هرگز ایمانش مخفی نبود، جز همان چند روز اول. مسلمان ها چند سال ایمان مخفی داشتند؛ اما همه می دانستند که امیرالمؤمنین از اوّل ایمان آورده است و ایمان او مخفی نبود.
این را درست تصوّر کنید: همسایه اهانت می کنند، بزرگان جامعه اهانت و سختگیری می کنند، شاعر و خطیب مسخره می کند، پولدار و آدم پست و رذل اهانت می کند! و امیرالمؤمنین در میان این امواج سهمگینِ مخالف، محکم و استوار مثل کوه می ایستد و می گوید: من خدا را شناخته ام و برآن پافشاری می کند. این شجاعت است.
امیرالمؤمنین در تمام مراحل زندگی، در مکه و در مدینه این شجاعت را از خود نشان داده است. ۲۰بهمن۱۳۷۴