یک جرعه باشهید
هدف که مشخص باشد،
دشمن که شناسایی شده باشد
دیگر مشکلی نیست و باید هدفگیری کرد
یک روز با سلاح نظامی…
روز دیگر با سلاح فرهنگی….
شهید محمودرضا بیضایی
خامه صبحانه ٤٠٠ گرم
شير ١ ليوان
پودر ژلاتين ٢ ق غ
عسل يا شكر ٢ ق غ ( پويا : من عسل رو ترجيح ميدم با خامه محشرررره )
ژله انار ٢ بسته
آب جوش ٢ ليوان
دانه هاى انار ١ ليوان
چوب دارچين يك تكه كوچك
طرز تهیه:
پودر ژلاتين را داخل شير بريزيد و كنارى قرار دهيد تا ژلاتين داخل شير نفوذ كند ( مخلوط نكنيد ) سپس آنرا بن مارى كنيد . خامه و عسل را داخل كاسه اى بريزيد و روى بخار آب قرار دهيد مرتب خامه را هم بزنيد تا بپزد و يكدست شود چوب دارچين رانيز اضافه كنيد وقتى خامه داغ شد و احساس كرديد ممكن است به جوش بيايد بايد شير و ژلاتين را اضافه كنيد سريع مواد را مخلوط نماييد و از روى حرارت بخار برداريد ( دقت كنيد كه خامه نجوشد ، در آخر كار چوب دارچين را خارج كنيد ) قسمت خامه اى آماده ست حال ژله انار را به روش روى بسته آماده مى كنيم ( اگر خواستيد ژله سفت ترى داشته باشيد مى توانيد از مقدار آب كمترى استفاده كنيد )
سپس بنا به سليقه آنها را در قالب يا ليوان هاى تك نفره سرو مى كنيم.
ﺍﮔﻪ ﺑِﺸﮑﻨﻪ،ﺑﺎ ﻫﯿﭻ ﭼَﺴﺒﯽ نِمیشهﺩُﺭﺳﺘﺶ ﮐﺮﺩ،مثلِ..
ﺩﻝِ ﺁﺩما
ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ..
ﺭﻭ ﺍﮔﻪ ﺑُﺨﻮﺭﯼ،ﺑﺎ ﻫﯿﭻ چیزی ﻧِﻤﯿﺘﻮﻧﯽ ﺑِﺮﯾﺰﯾﺶ ﺑﯿﺮﻭﻥ،مثلِ..
ﻣﺎﻝِ ﺑﭽﻪ یتیم
ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ..
ﺭﻭ ﺍﻭﻧﺠﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﻗَﺪﺭﺷﻮ ﻧِﻤﯿﺪﻭﻧﯽ،مثلِ..
پدرومادر
ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ..
ﺭﻭ ﻧِﻤﯿﺸﻪ ﺗَﻐﯿﯿﺮ ﺩﺍد،ﻣﺜﻞِ..
ﮔُﺬﺷﺘﻪ
ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ..
ﺭﻭ ﺑﺎ ﻫﯿﭻ پوﻟﯽ ﻧِﻤﯿﺸﻪ ﺧَﺮﯾﺪ،ﻣﺜﻞِ..
ﻣُﺤﺒﺖ
ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ..
ﺭﻭ ﻧَﺒﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﺩَﺳﺖ ﺩﺍﺩ،ﻣﺜﻞِ..
دوستِ ﻭﺍﻗِﻌﯽ
ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ..
ﻫَﺰﯾﻨﻪ ﻧﺪﺍﺭﻩ،اﻣﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﺣﺎﻝ ﻣﯿﺪﻩ،ﻣﺜﻞِ..
ﺧَﻨﺪﯾﺪﻥ
ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ..
ﺧﯿﻠﯽ ﮔِﺮﻭﻧﻪ،ﻣﺜﻞِ..
تاوان
ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ..
ﺧﯿﻠﯽ تَلخه،ﻣﺜﻞِ..
ﺣَﻘﯿﻘﺖ
ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ..
ﺧﯿﻠﯽ ﺳَﺨﺘﻪ،مثلِ..
ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﻮﺩﻥ
ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ..
ﺧﯿﻠﯽ ﺯِﺷﺘﻪ،ﻣﺜﻞِ..
ﺧﯿﺎﻧﺖ
ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ..
ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺎ ﺍَﺭﺯﺷﻪ،ﻣﺜﻞِ..
ﻋِﺸﻖ
ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ..
ﺗﺎﻭﺍﻥ ﺩﺍﺭﻩ ﻣﺜﻞِ..
ﺍِﺷﺘﺒاه
یه چیزی..
هَمیشه هَوامون رو داره،مثلِ..
خدا
یکی از روزهای آخر عمر محمدرضا شاه پهلوی در قاهره بود.
خبرنگار بیبیسی از او پرسید تجربه تبعید چگونه است؟
گفت امروز من آینده را پشت سر گذاشته ام.
بیماری وجودم را تحلیل می برد و مثل پدرم در غربت خواهم مرد، ولی یک تفاوت وجود دارد که من توانستم 6 سال بعد از مرگ او، جنازه اش را به وطن برگردانم ولی گمان نمی کنم دیگر جنازه من هم به ایران برگردد.
خبرنگار پرسید آیا احساس پشیمانی دارید؟
شاه جواب داد شاید در تقسیم املاک بین محرومان تعلل کردم.
شاید نباید این طور با روحانیت در می افتادم و شاید نمی بایست مسیرِ غربیِ ترقی را چنین میپیمودم.
باید تجارت مشروبات الکلی را قدغن می کردم.
بعضی کاباره ها و سینماها را تعطیل می کردم و با موادمخدر مبارزه می کردم.
حالا بعد از مرگم، تنها سگ خانوادگی مان برایم خواهد گریست و دیگر هیچ!
منابع:
1. حاشیه های مهم تر از متن، محمدعلی الفت پور، صفحه 249
2. ده دوران خاطرات و مخاطرات، حسین میرزاخانی، صفحه 436