بعد از مرگ
یکی از روزهای آخر عمر محمدرضا شاه پهلوی در قاهره بود.
خبرنگار بیبیسی از او پرسید تجربه تبعید چگونه است؟
گفت امروز من آینده را پشت سر گذاشته ام.
بیماری وجودم را تحلیل می برد و مثل پدرم در غربت خواهم مرد، ولی یک تفاوت وجود دارد که من توانستم 6 سال بعد از مرگ او، جنازه اش را به وطن برگردانم ولی گمان نمی کنم دیگر جنازه من هم به ایران برگردد.
خبرنگار پرسید آیا احساس پشیمانی دارید؟
شاه جواب داد شاید در تقسیم املاک بین محرومان تعلل کردم.
شاید نباید این طور با روحانیت در می افتادم و شاید نمی بایست مسیرِ غربیِ ترقی را چنین میپیمودم.
باید تجارت مشروبات الکلی را قدغن می کردم.
بعضی کاباره ها و سینماها را تعطیل می کردم و با موادمخدر مبارزه می کردم.
حالا بعد از مرگم، تنها سگ خانوادگی مان برایم خواهد گریست و دیگر هیچ!
منابع:
1. حاشیه های مهم تر از متن، محمدعلی الفت پور، صفحه 249
2. ده دوران خاطرات و مخاطرات، حسین میرزاخانی، صفحه 436