یک جرعه باشهید
هدف که مشخص باشد،
دشمن که شناسایی شده باشد
دیگر مشکلی نیست و باید هدفگیری کرد
یک روز با سلاح نظامی…
روز دیگر با سلاح فرهنگی….
شهید محمودرضا بیضایی
میان اصول و فروع دین تفاوتهایی وجود دارد که عبارتاند از:
1. اصول دین از اعتقادات و ایمانیّات سخن میگویند؛ ولی فروع دین نظر به عمل انسان دارند.
2. اصول دین نیازمند یقیناند و از این رو، تقلید را برنمیتابند؛ امّا فروع دین نیازمند تبلیغ و بیاناند و حکم عقل در آنها کافی نیست و از این رو تقلید پذیرند.
3. اصول دین از مقوله إخبار و وصف کردن هستند؛ امّا فروع دین، انشائی و دستوریاند و امر و نهی.
4. در اصول دین اختلافی نیست؛ امّا گاه در فروع دین اختلافاتی رخ مینماید. این بدان سبب است که عمل به ظن در اصول دین روا نیست؛ ولی ظنّ معتبر گاه در فروع دین منشأ عمل میشود.
5. نسخ به فروع دین راه دارد؛ امّا در اصول دین به هیچ روی وجود ندارد.
خاطــراتــ_شہید همراهمان
یڪی از بچہ ها مرا ڪشاند طرف سنگرے ڪہ سوراخ سوراخ شده بود؛
پُر از ترڪش بود. رفتیم توے سنگر. انگار همہ ے دنیا را ڪوبیدند توے سَرم.جنازه ے محمود شہبازے آن جا بود.مےرفت و مےآمد مےگفت:‹‹محمود رو ندیدین؟››
مےگفتیم:‹‹نــه››
مےگفت:‹‹قرار نبود بره جایی.››
ڪسی جرأت نداشت بگوید چے شده.
گذشتہ از حاجے بود. یڪ دفعہ مثل این ڪہ چیزے بہ دلش برات شده باشد، رفت توی فڪر.
دستی بہ ریش های بلند و ڪم پشتش ڪشید و زمزمہ ڪرد‹‹انا لله و انا الیہ راجعون- الحمدللہ رب العالمین.››
هر وقت خبر شہادت فرمانده گردانے بہش می رسید، همین حال را داشت. بعد آرام مےشد و سرش را بالا مے گرفت و مےگفت:‹‹حالا فلانے رو جاش بذارین.››
شہیدمحمد ابراهیم همت
پسر سلطان الواعظین شیرازی، مؤلف کتاب شبهای پیشاور نقل می کند از پدر خویش که می فرمودند:
در ایامی که تازه مفاتیح الجنان آمده بود روزی در سرداب مقدس سامرا آن را در دست داشتم و مشغول خواندن دعا بودم که دیدم شیخی با عبای کرباس و عمامه کوچک نشسته و مشغول ذکر است.
شیخ از من پرسید این کتاب از کیست؟ گفتم از محدث قمی، آقای حاج شیخ عباس است و شروع کردم به تعریف کردن از آن. شیخ گفت: اینقدر هم تعریف کردن ندارد، بی خود تعریف می کنی. من با ناراحتی گفتم: آقا برخیز و از اینجا برو [ و دیگر از این گونه سخنان بر زبان میاور].
کسی که کنار من نشسته بود زد به پهلویم و گفت: ایشان خود محدث قمی هستند! من برخاستم با آن مرحوم روبوسی کردم و عذر خواستم و خم شدم که دست ایشان را ببوسم ولی آن مرحوم نگذاشت و خم شد دست مرا بوسید و فرمود شما سید هستید.
منبع: حاج شیخ عباس قمی؛ مرد تقوا و فضیلت