یک جرعه باشهید
هدف که مشخص باشد،
دشمن که شناسایی شده باشد
دیگر مشکلی نیست و باید هدفگیری کرد
یک روز با سلاح نظامی…
روز دیگر با سلاح فرهنگی….
شهید محمودرضا بیضایی
پاسخ
احتیاط واجب یعنی اینکه شما باید یا طبق نظر مرجع خود درآن مسأله عمل کنید یا اینکه میتوانید درآن مسأله به مرجع اعلم بعد که فتوا دارد رجوع کنید
دراحتیاط مستحب شما باید به فتوا عمل کنید اما عمل کردن به احتیاط لازم نیست مثلأ درجایی که گفته میشود خواندن تسبیحات اربعه یکبار واجب است واحتیاط مستحب سه بار خواندن است.
یکبار خواندن فتوا هست و باید عمل شود. ولی سه بار خواندن مستحب است که لازم نیست
منبع: مرکز ملی پاسخگویی به سئوالات دینی
سوال
آیا دعا نویسی از نظر فقها و مراجع حقیقت ومشروعیت دارد؟ و چیزهایی مثل تخم مرغ شکستن و نوشتن حروف و لغات بی معنی که باید سوزانده شوند، برای رفع چشم زخم و وسوسه، چطور؟
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پاسخ
خواندن و نوشتن دعاهای مأثور (مستند به معصومین و معتبر) برای رفع گرفتاری هایی مانند بیماری، چشم زخم و وسوسه و…از نظر اسلام و فقها و مراجع امری صحیح و پسندیده است. مقام معظم رهبری در پاسخ به سؤالی در زمینه دعا و دعا نویسی و تبرک به دعاها فرموده اند: اگر دعاها از ائمه اطهار «علیهم السلام» نقل و روایت شده باشند و یا مضامین آنها حق باشد، تبرّک جستن به آنها اشکال ندارد. همان گونه که تبرّک جستن به دعاهاى مشکوک به این امید که از معصوم «علیه السلام» باشند، اشکال ندارد.[1] ایشان همچنین در باره اجرت دعا نویسی فرموده اند:” دریافت یا پرداخت مبلغى به عنوان اجرت نوشتن دعاهاى وارده اشکال ندارد."[2]
فقیه و مرجع بزرگوار تقلید حضرت آیت ا.. گلپایگانی ره در پاسخ به این سؤال که ” عدّهاى از مردم به منظور برطرف شدن گرفتاریها یا مثلا پیدا شدن گم شده و مانند اینها به دعا نویس مراجعه مىکنند و از وى تقاضاى دعا یا فال یا سحر مىکنند و او هم خبرهائى مىدهد که گاهى درست از آب در مىآید آیا مشروع است یا خیر؟"، فرموده اند:” نوشتن دعاهاى مأثوره براى برطرف شدن گرفتاریها مانع ندارد ولى توسّل به فال و سحر و خبر دادن از خفایاى امور اشخاص که راضى به افشاى آن نیستند جایز نیست.[3]
اما در مورد چیزهایی مثل تخم مرغ شکستن و نوشتن حروف و لغات و کلمات و سوزاندن آنها، برای رفع چشم زخم و وسوسه که دلیل معتبری برآن نداریم نمی تواند مورد پذیرش قرار گیرد، بلکه در صورتی که سوزاندن اوراقى که در آن اسم جلاله و آیات قرآنى و اسامی پیامبر(ص) و ائمه (ع)نوشته شده است بى احترامى محسوب شود، جایز نیست.
همچنین باید توجه داشت افرادی که امروزه به اسم دعا نویس اقدام به این کار می کنند، غالبا قابل اعتماد نیستند.
پی نوشت :
[1] أجوبة الاستفتاءات (بالفارسیة)، ص: 320،م س 1432.
[2] همان، م س 1431.
[3] مجمع المسائل (للگلپایگانی)، ج1، ص: 567، س 107.
منبع: سایت اسلام کوئست
لطفا نشردهنده احکام باشید…
بی قرار شدهایم
ای مهربان دیریست که برای تو، بی قرار شده ایم
در ندبه و عهد و فرج، محکوم به انتظار شده ایم
خورشیدِ ما، بدونِ تو غرق در سکوتِ مطلق هستیم
مِه وصف حالِ ماست، که ایستاده در غبار شده ایم
چشمِ خدا میانِ زمین، گوشه چشمی به ما بنگر
از اشک گریزی نیست، اسیرِ لایمکن الفرار شده ایم
ای روحِ آیه ی “تُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشَاء”
سخت است میان ما باشی و ببینی که خوار شده ایم
کلِ جهان برای نابودیِ ما متحد شده اند
خون میدهیم به حدی که صدرِ اخبار شده ایم
یک روز در عراق میکشند ما را، روزی به شام و یمن
گه مردمی بی پناه به قلبِ میانمار شده ایم
از دیارِ فلسطین بویِ خونِ شش ماهه می آید
اشکی دگر نمانده، بسی دیده خونبار شده ایم
مارا چو قومِ موسی وعده ی شیر و عسل ندهید
از بویِ خوشِ پیرهنِ یوسفِ زهرا خُمار شده ایم
“اینَ بقیة اللّٰه” گفته ایم و چندیست به رزم آماده
چند مَرده حلّاجیم که چنین سرِ دار شده ایم؟
قسم به معنیِ “والله اِنْ قَطَعْتُمواْ یَمینیِ” عباس
هر روز به سمت کرب و بلا رهسپار شده ایم
هر “کُلّنا عَباسکْ یا زینب"ی که گفتیم، همچون رعد
طیراً ابابیل بر سرِ اصحابِ فیل هوار شده ایم
آن یوسفی که دنیا به درهمی او را فروختند
با دست و پا و سر و حنجرِ خود خریدار شده ایم
چون مقتدای ما علی(ع) ست، علی وار زنده ایم
با عشق، منتظرِ فرزندِ حیدرِ کرّار شده ایم
بس جمعه ها نیامدی به انتظارمان می خندند
بغضیم که جمعه روی جمعه تلنبار شده ایم
قسم به آیه آیه ی قرآن، قسم به گریه ی بی تو
ای مهربان دیریست که برای تو، بی قرار شده ایم
شهید حسن باقری
به خاطر قضای نماز
غلامحسین خدمت سربازی را در ایلام گذراند و با دستور امام خمینی مبنی بر فرار سربازها از پادگان ها، از آنجا فرار کرد و به تهران آمد.
دکتر گلزاری که از دوستان بسیار نزدیک او است؛ نقل میکند، بعد از شهادت حسن، در دفتر دوران سربازی اش دیدم که نوشته بود؛” یک روز که ما را برای گشت شبانه ی ارتش برده بودند، وقتی برگشتم خیلی خسته بودم طوریکه تمام بدنم کوفته شده بود.از فرط خستگی، فکر کردم یک چرتی بزنم، بعد بیدار شوم و نمازم را بخوانم.اما بعلت خستگی بیش از حد، خوابم طولانی شد.وقتی بیدار شدم دیدم ساعت از نیمه شب گذشته و نمازم قضا شده است.اینقدر از اینکه نمازم قضا شده ناراحت و عصبانی شدم که چندین بار سرم را به دیوار کوبیدم و گریه کردم و خودم را به شدت ملامت کردم.حال گریه و حزن و اندوه به من دست داده بود. ملامتی که بخاطر قضای نماز بود، تا یک هفته دست از سرم بر نداشت.”
این اتفاق مربوط به سال ۱۳۵۶ است که حسن ۲۲ سال سن داشت و هنوز هم انقلاب نشده بود.وقتی جوانی در سن و سال او و در آن دوران، تا یک هفته خود را سرزنش می کرده که چرا نمازش قضا شده، حتما رابطه بسیار نزدیکی هم با خدا داشته است.خوشا به سعادتش.
برگرفته از کتاب من اینجا نمی مانم