یک جرعه باشهید
هدف که مشخص باشد،
دشمن که شناسایی شده باشد
دیگر مشکلی نیست و باید هدفگیری کرد
یک روز با سلاح نظامی…
روز دیگر با سلاح فرهنگی….
شهید محمودرضا بیضایی
رهبر انقلاب در ابتدای درس خارج روز دوشنبه این هفته، تاریخ (۱۳۹۶/۱۱/۰۲)، به ذکر حدیثی از امام صادق علیهالسلام، دربارهی خصوصیات جناب سلمان فارسی پرداختند. نظر به اهمیت این حدیث که میتواند الگویی اخلاقی و رفتاری برای نیروهای مؤمن و انقلابی باشد، نشریهی خط حزبالله آن را به همراه ترجمه و تفسیر رهبر انقلاب برای اولین بار منتشر میکند.
بسم اللَّه الرّحمن الرّحیم. الحمد للّه ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیدنا محمّد و آله الطّاهرین و لعنة اللّه علی اعدائهم اجمعین. «عَن مَنصورِ بنِ بَزرَج، قال: قُلتُ لِأَبی عَبدِاللّهِ الصّادِق علیهالسلام: ما أَکثَرَ ما أَسمَعُ مِنكَ یا سَیِّدی ذِکرَ سَلمانَ الفارسی»، راوی میگوید چقدر من زیاد میشنوم از شما که نام سلمان را میبرید و از او یاد میکنید. معلوم میشود که حضرت [امام صادق علیهالسلام] مکرّر در مکرّر راجع به سلمان مطالبی را میفرمودهاند. این شخص تعجّب میکند که چیست که اینقدر موجب شده شما به او توجّه دارید، یا شاید مثلاً به او محبّت دارید و از این قبیل. «فَقال: لاتَقُل «الفارسی» وَ لکِن قُل سَلمانَ المُحَمَّدی»، یعنی نسبتِ او، فراتر از نسبت قومی و میهنی است؛ نسبت دینی است. این البتّه به هیچوجه، طعن به قوم فارس نیست؛ پیغمبر اکرم و ائمّه علیهمالسلام از فارس - مردم ایران- تمجید کردند، تعریف کردند؛ در این که تردیدی نیست. میخواهد بفرماید که این شخص، فراتر و بالاتر از این است که به نسبتِ قومی شناخته بشود؛ نسبتِ او، نسبتِ عقیده و دین و پیامبر است؛ او کأنّه -مثلاً- فرزند پیغمبر است.
«أَ تَدری ما کَثرَةُ ذِکری لَه؟» [حضرت فرمود] میدانی چرا؟ «قُلتُ: لا. قال: ثَلاثِ خِصالٍ»، سه خصوصیت در سلمان بود که این موجب میشود که من او را زیاد یاد کنم و نام او را ببرم -لابد مثلاً- اجلال کنم او را، تعظیم کنم او را یا محبّت به او بورزم.
«أَحَدُها: ایثارُه هَوی أَمیرِالمُؤمِنین علیهالسلام عَلی هَوی نَفسِه»، چیست آن سه خصلت؟ یکیاش این است: میل امیرالمؤمنین را بر میلِ خود غلبه میداد. از این معلوم میشود که بیش از یک بار چنین چیزی اتّفاق افتاده که حضرت چیزی را اراده کردند، سلمان چیز دیگری در دل خود و در ذهن خود میخواسته است ولیکن میل و هوای امیرالمؤمنین را - «هَوی» یعنی میل- بر میل خود ترجیح داده است. ببینید مقام امیرالمؤمنین را؛ حالا البتّه اینها که گوشهوکنارهای آن عظمت و آن جلالت الهی و ملکوتی و جبروتی است ولی خب، اینها همه، هرکدام یک نشانه است.
«وَ الثّانیَة: حُبُّهُ لِلفُقَراء وَ اختیارُه اِیّاهُم عَلی أَهلِ الثَّروَةِ وَ العَدَد»، [دوّم: فقرا را دوست میداشت. بعضیها از طبقهی مستضعف جامعه اصلاً بدشان میآید؛ حاضر نیستند طرف آنها بروند، نگاه بکنند به آنها! خودشان را برتر از آنها میدانند؛ او نه؛ فقرا را دوست میداشت، آنها را بر اهل ثروت ترجیح میداد. اگر فرض بفرمایید در یک جایی امر دایر بود بین یک سرمایهدارِ محترمِ خیلی پولداری یا یک فقیری، یا باید مثلاً خانهی این برود یا خانهی آن برود، یا باید به این سلام کند یا باید به آن سلام کند، این فقیر را بر آن غنی ترجیح میداد؛ اینها درس است دیگر. ما طلبهها، ما جامعهی روحانیت و علمی، یکی از خصوصیاتمان از اوّل همین بوده است که با ضعفا و طبقهی ضِعاف نزدیک بودهایم؛ این خیلی امتیاز بزرگی است. بله، گاهی پولدارها ممکن بود سراغ یک عالمی هم بیایند، او هم یک احترامی بکند امّا معاشرت روحانیون ما، علمای ما، مراجع ما، ائمّهی جماعت ما -علمائی که بودند با مردم- عمدتاً با مردم فقیر و زیر متوسّط بوده است؛ این خیلی چیز مهمّی است؛ این را باید نگه بداریم. حالا که علما و روحانیت، به یک موقعیتی در عالم سیاست دست پیدا کردهاند، نباید آنچه را تاریخچهی ما و سنّت کهن ما است از دست بدهیم. اینکه در یک شهری یک عالمی مثلاً باشد، [ولی] بین مردم معروف باشد که ایشان با تجّار و با پولدارها و با باغدارها و مانند اینها [اُنس دارد] - مهمانی خانهی این؛ مهمانی در باغ آن- امّا با فقرا نه، اُنسی ندارد؛ این چیز خوبی نیست. این هم یک خصوصیت.
«وَ الثّالِثَة: حُبُّهُ لِلعِلمِ وَ العُلَماء»، یکی هم این [سوّمی]: جناب سلمان علم را دوست میداشت، علما را دوست میداشت. این سه خصوصیت در این بزرگوار، موجب میشود که امام صادقِ با آن جلالت و عظمت، نسبت به او گرایش پیدا کند، محبّت -یا تجلیل و تعظیم- نسبت به او بکند. «إِنَّ سَلمانَ کانَ عَبداً صالِحاً حَنیفاً مُسلِماً وَ ما کانَ مِنَ المُشرِکین»، [میفرمایند: سلمان بندهی صالحِ حنیفِ مسلمان
است وازمشرکین نیست*
باید وارد میدان شوید
* وقتی دشمن تاریخ را هدف میگیرد
در چند سال اخیر، جریانها و شبکههای ضدانقلاب با تمرکز بر تاریخ سلطنت پهلوی و دوران پیش از انقلاب اسلامی و با توجه به ضعف و کمکاری رسانههای انقلاب در بازنمایی این دوره برای نسل جوان، اقدام به ساخت و انتشار آثار مستند با محوریت حکومت و اشخاص پهلوی نمودند. آثاری که در آن با چشمپوشی و حذف فسادها، چپاولها، خودباختگی و وابستگی به غرب، ظلمها و کشتار این حکومت، تنها به القای دروغین پیشرفت کشور در دوران پهلوی پرداختهاند و سعی در ترمیم چهرهی پهلوی نمودند. «امروز اینها سعی میکنند چهرهی خاندان خبیث و منحوس پهلوی را -رژیم فاسد و وابسته و خبیث و ظالم که کشور ما را سالهای متمادی به عقب انداختند و ملت ایران را آنجور دچار مشکلات عظیم کردند- بزک کنند، آرایش کنند.»(۱۳۹۳/۱۰/۱۷)
* باید وارد میدان شوید
حال سؤال اینجاست که در مقابل این جریان چه باید کرد؟ راهکار رهبر انقلاب برای مقابله با این جریان خزندهی فرهنگی، تشویق حضور فعال نیروی جوان و مؤمن انقلابی در عرصهی فرهنگ و هنر، و تولید محصولات فرهنگی و بیان واقعیات و حقیقتهای انقلاب اسلامی است. نیروی جوان و انقلابی که در هر عرصهای وارد میدان شد، راهگشا و خطشکن بوده است، بار دیگر وظیفه دارد در میدان هنر به دفاع از انقلاب و تاریخ کشور بپردازد. امری که رهبر انقلاب بار دیگر و در دیدار اخیر خود با مستندسازان، این وظیفه را اینگونه متذکر شدند: «اگر بتوانید این جهتگیری انقلابی و این صداقت انقلابی را حفظ کنید، خیلی میتوانید خدمت بکنید: به کشور و به انقلاب و به مردم و به آینده و به تاریخ و به حقیقت؛ میتوانید خیلی خدمت بکنید.»(۱۳۹۶/۱۰/۲۱) خدمتی که البته رهبر انقلاب برای آن شروطی قائل شدند:
* حفظ روحیهی اسلامی و انقلابی
ورود به فضای هنر به دلیل ویژگیهای خاصی مانند شهرت و شناختهشدن، میتواند ابتلائاتی برای جوانان داشته باشد که در نهایت آنها را از هدف نهایی جدا و دور کند، به همین دلیل رهبر توصیه کردند: «سعی کنید گرایشهای هنری محض و چیزهایی که معمولاً برای هنرمند جالب است -شهرت و مانند آن- آن صفا و صمیمیت هنر انقلابی را از شما نگیرد. هنر انقلابی هنر است و درعینحال در آن دروغ نیست، فریب نیست، فساد نیست، اغوا نیست؛ هنر اسلامی این است؛ این روحیه را حفظ کنید، این را نگه دارید، این خیلی باارزش است.»(۱۳۹۶/۱۰/۲۱)
* مستند ساز، اصلاحگر جامعه
هماناندازه که یک مستندساز انقلابی موظف است تا حقایق تاریخی و واقعیتهای انقلابی را بیان کند، هماناندازه نیز موظف است تا آرمانها، ارزشها و پیشرفتهای انقلاب را یادآوری کند و “روح امید” را در مردم و جامعه زنده کند. و از سوی دیگر مشکلاتی را که در مسیر دستیابی به این ارزشها است، با بیانی صحیح و به قصد اصلاح -و نه سیاهنمایی- به تصویر بکشد. نکتهای ظریف که تفاوت هنرمند انقلابی و اغیار را مشخص میکند. «دو جور میشود انتقاد کرد: یک انتقادی که وقت شنیدن، شنونده آن را فحش و دشنام تلقّی میکند؛ یک انتقادی که همان مطلب است امّا وقتی که شنونده آن را میشنود، آن را نصیحت تلقّی میکند؛ دو جور میشود حرف زد؛ سعی کنید آن نوع اوّل نباشد…»۹۶ /۱۰/ ۲۱
منبع :خط حزب الله
با توجه به اینکه گفته می شودفرقه یمانی تشابه به بهائیت دارد لطفا شباهت ها را بیان نمایید
• نقش ستاره منحوس داوود در فرقه یمانی مشابه اذکار مقدس علیمحمد شیرازی نوشتهشده درون ستاره داوود است.
• مدعی یمانی ادعای علم غیب دارد و میرزا حسینعلی مازندرانی ادعا دارد ظهور خداوند بوده است.
• فرقه بابیت با ادعای ارتباط و بابیت امام زمان شروع کرده و بعد به ادعاهای دیگر انجامید، اما احمد اسماعیل گاطع نیز ادعای ارتباط مکرر با امام زمان دارد.
• مدعی یمانی ادعا دارد میخواهد انحرافات حوزه علمیه را برطرف کند، درحالیکه اخراجی حوزه علمیه است. علیمحمد باب نیز چون در ابتدا موردحمایت روسیه بود از طبقه کارگر استفاده کرده و خود را حامی آنها معرفی میکرد.
• شعار در دست داشتن تأویل آیات و استفاده ابزاری از احادیث و روایات در هر دو فرقه بابیت و یمانی وجود دارد.
• به وجود آوردن تشکیلات حزبی و ساختار تشکیلاتی نیز از وجوه مشترک دو فرقه است.
• احمد اسماعیل گاطع در بیانیههایش بهکرات قرآن را با غلطهای بسیار قرائت میکند، باب نیز در جلسات متعدد قرآن را اشتباه خوانده و عربی را بهاشتباه مینوشت اما باوجود انتقاد فراوان باز اصرار داشت همانگونه بخواند! وی مانند برخی گروههای شیطانی که به تعمد قرآن را نادرست میخوانند، تا معنویت قرآن تأثیری بر آنها نداشته باشد، عمل میکرد.
• توهین به علماء و مراجع از وجوه مشترک همه این نحلههاست، سرکردگان جریان بابیت و بهاییت در سخنرانیها و کتب خود به بزرگان دینی، شیعی و حتی ملی توهین میکنند ازجمله جناب امیرکبیر که مورد لعن بهاییان بوده ولی به دستور بیتالعدل از جنجالآفرینی در این خصوص نزد ایرانیان منع شدهاند!
• وابستگی به دیکتاتورها و کشورهای استعماری از وجوه مشترک دو فرقه است، بابیت و بهاییت مورد حمایت روسیه بودند که در ادامه به جهت کسب منافع بیشتر به دامان انگلستان پناه بردند. جریان کذاب حسن گاطعی ملقب به حسن الیمانی در زمان صدام حسین دیکتاتور عراق شکل گرفت و استخبارات عراق بعد از انتفاضه شعبانیه شیعیان به جهت ایجاد انشقاق در جامعه شیعی چندین فرقه به وجود آورد که فرقه یمانی نیز ازجمله این فرقهها است.
• دوری از تقلید و سنتها از شعارهای مشترک دو گروه است، در فرقه یمانی با دستور مستقیم احمد اسماعیل گاطع ترک تقالید واجب شمرده شده است. مانند دستورات باب و میرزا حسینعلی مازندرانی که باعث شد «طاهره قزوینی» معروف به «قرهالعین» در دشت «بدشت» برهنه شده و فریاد زند: «امروز روزی است که قیود تقالید شکسته شد.»
• دست بردن به قیام مسلحانه مانند قیام باب علیه حکومت امیرکبیر نیز در فرقه یمانی وجود دارد، ترور در فرقه یمانی به عهده شاخه نظامی است و آمادگی نظامی برای همه واجب شمردهشده است. این فرقه با ایجاد پادگان «الزرگه» به همراه گروه جیشالسماء برای نابودی دولت عراق و مراجع تقلید برنامهریزی کرد
پایگاه :بصیرت
واژه عشق، از «عَشَقَه» گرفته شده است. عشقه همان پيچك است كه وقتي در كنار درختي سرسبز مي رويد، آن را به عنوان تكيه گاه خود احاطه مي كند و بر آن مي تند و راه نفس كشيدن را بر آن مي بندد و در نتيجه برگهاي آن درخت همانند رخ عاشق زرد مي شود.
برترين مردم كسي است كه به عبادت بلكه به معبود عشق بورزد و با بدن خود با ظاهر عبادت در ارتباط باشد و براي عبادت فارغ البال باشد. انسان گرچه زهد سلمان و تمكّن سليمان داشته باشد بايد عاشق عبادت بلكه عاشق معبود باشد؛ چنانكه سليمان(عليه السلام) با داشتن همه امكانات زندگي همانند سلمان بلكه كاملتر از او زندگي مي كرد.
مرحوم مولي صالح مازندراني در ذيل اين حديث، پس از تفسير عشق به «افراط در محبت»، مي گويد:
برخي اشكال كرده اند كه حكيمان عشق را در مباحث طبيعي و طبي جزو بيماريها دانسته اند و در مسائل الهي از برترين كمالها و سعادتها به شمار آورده اند. بنابراين، ممكن است ميان اين دو سخن تخالفي انگاشته شود، ليكن اين پنداري نادرست است؛ زيرا در طبيعيات و طب سخن از بدن است و آنچه مذموم است، عشق بدني حيواني شهواني است، ولي آنچه در الهيات مطرح است عشق روحاني انساني نفساني و ممدوح است. عشقحيواني به مجرد وصال و اتصالْ زايل و فاني مي شود، امّا عشق الهي همواره پايدار و فزاينده است…
منبع: تسنيم، جلد 2، صفحه 387
خداوند همه مهرهها را بهخوبی چیده است تا هرچه بیشتر این بازی زیبا و تماشائی باشد، جهان یک پازل است اگر آن را حل کردی آن را میبینی و میشناسی و محو زیبایی آن میشوی.
زینب کبری پازل را حل کرده بود و همه مهرهها را در جای خود دیده بود. مجموع صحنه زیباست. دیگران نتوانستهاند همه تکههای پازل را پیدا کنند و آنها را به هم بچسبانند تا همه پازل را باهم ببینند و زیبایی آن را درک کنند.
دیگران میگویند از ظلم و شکنجه بدتر چیست؟ از کشتار بیرحمانه و محاصره و آب را بر انسانها بستن و از آب دادن به طفل چندماهه مضایقه کردن و گلوی او را با تیر پاره کردن بدتر چیست؟ زشتتر از این صحنه چیست؟ زینب کبری میگوید: همه این مسائل و مصائب را تحمل کردن و بر پاکی و طهارت ماندن زیباتر چیست؟ به ناپاک نه گفتن و بر این نه گفتن تا آخر ایستادن چه زیباست. «ما رَاَیْتُ اِلاّ جَمیلا»
برگرفته از سخنان آیت الله حائری شیرازی رضوان الله علیه