چرا خدا باید عدهای را گمراه کند؟
هنگامی که فرا می رسد، پرده های ظلمت را می درد، و آنچه آدمی در آن شک داشت را به یقین مبدل میکند. در این صورت، حال و روز بنی آدم، دو گونه است.
هیچ شک و تردیدی پایدار نیست. اصلاً جنس شک همین است. در اثر ظلمت پدید میآید. همین که پرده ها فرو افتد، و به محض اینکه نوری بتابد، تردید هم از بین می رود و تبدیل به یقین می شود. برای مثال، انسانی که در یک چاردیواری، اسیر و دربند است، از جهانی که ورای قفس وجود دارد، آگاه نیست. یا هیچ ذهنیتی از آن محیط ندارد، یا تصویری مبهم و تار به خاطر دارد. اما وقتی که دیوارهای ابهام شکسته شود و همین که روزنهای به فضای بیرون باز شود، آن انسانِ در بند نیز به آنچه که باید آگاه شود، آگاه میشود.
مرگ، در باور اسلام، گذرگاهی است که انسان را از دنیای تَن، به طلیعهی دنیای حقیقی میرساند[1] که البته از آن گریزی نیست.[2] شگفت انگیز اینکه در کلام خدا، از این مَعبَر، به «یقین» تعبیر شده است.چون برخی راه لجاجت و کفران نعمت را در پیش گرفتند، خدا هم بر قلب هایشان مُهر زده و بر چشم و گوششان پردهای افکنده تا در تاریکیها غرق شوند.پس این بی عدالتی نیست. بلکه محصول «نخواستنِ» کافران و بدکاران است. چون قلباً و در عمل، «هدایت» را نخواستند، خدا هم آنان را در گمراهی رها کرد و گمراهی بر گمراهی شان افزود و بیش از پیش در ظلمات، واردشان کرد.
به عبارتی دیگر، در قرآن نام دیگرِ مرگ، «یقین» است.[3] چه اینکه هنگامی که فرا می رسد، پرده های ظلمت را می درد، و آنچه آدمی در آن شک داشت را به یقین مبدل میکند. در این صورت، حال و روز بنی آدم، دو گونه است. همگی در انتظار وعده خدا، لیکن عدهای در انتظار خیر و رحمتی از جانب خدا هستند و برخی در انتظارِ درد و رنجی که ماحَصَلِ اعمال زشتشان بود. پس اهل ایمان، همانطور که در زندگانی دنیا، استوار و ثابت بودند، در آخرت نیز چنین خواهند بود و در مقام قُرب الهی، از شهد شیرینِ جانان خواهند نوشید. اما آنان که ستمگری پیشه کردند، به امر پروردگار، در گمراهیِ خود گمراهتر و در تاریکیهای خود بیش از پیش غرق میشوند.[4] چه اینکه آنان همان کسانی هستند که خدا مُهر گمراهی بر پیشانیشان زد و ایشان را از درگاه خود بیرون راند.
آیا این تبعیض و بی عدالتی نیست؟
اما به راستی چرا چنین است؟ در قرآن بارها، خداوند، خود فرموده که »من» ستمگران را گمراه می کنم.[5] خوب چرا خدا باید عدهای را گمراه کند؟ آیا این تبعیض و بی عدالتی نیست؟ خدا خود عدهای را از راه به در میکند و سپس آنان را عذاب میکند. این با عدل خدا سازگار است؟ آیا این ظلم و جور نیست؟ خدایی که عدل از صفات ثبوتیهی اوست، چگونه بر بندگانش ظلم روا میدارد؟!
در پاسخ به این پرسش باید بگوییم که این مسئله از دو نگاه قابل بحث است:
1. در نگاه برخی از متکلمین، منظور از اینکه خداوند، عدهای را هدایت و عدهای را گمراه میکند، این است که خداوند، بندگان صالح را به راه بهشت و سعادت ابدی هدايت مىكند و زشتکاران و تباه سیرتان را از راه بهشت گمراه ساخته، به سوی جهنم می فرستد. در واقع، این هدایت و گمراهی، محصولِ اعمالِ هر شخص است که در آخرت، نصیب افراد میشود.[6]
2. نگاهی دیگر به این آیات، این است که هدایت و گمراهی (از سوی خدا)، هم در دنیاست و هم در آخرت. یعنی خدا در دنیا، عدهای را هدایت و برخی را گمراه میکند. لیکن این امر، از بی عدالتی نیست. بلکه عین عدالت است. آنجایی که خدا می فرماید: «وَ يُضِلُّ اللَّهُ الظَّلِمِينَ وَ يَفْعَلُ اللَّهُ مَا يَشَاءُ» (یعنی خدا، ستمگران را گمراه مى سازد، و هر كار را که بخواهد انجام مى دهد) تعبیری دقیق و اشارهای لطیف دارد و آن اینکه لفظ «ستمگران» (ظالمین) بعد از جمله «گمراه می کند» بهترین شاهد بر این امر است که تا انسان، لوح وجودِ خود را به ظلم و ستم آلوده نکند، نعمت هدايت از او سلب نمی شود، و راه ملکوت بر او بسته نمی شود. اما پس از آلودگى به ظلم و بيدادگرى است که دل سیاه رفته رفته سیاه می شود. ظلمتِ گناه وجود او را فرا مى گيرد و نور هدايت از دلِ او بيرون مى رود، و اين عيناً محصولِ اختيار و آزادى اراده ی هر شخص (حتی ستمگران) است و از این قاعده، به «ضلالت تکوینی و تشریعی» یاد می شود و آیات متعددی از قرآن، گویای این نکته است که چون برخی راه لجاجت و کفران نعمت را در پیش گرفتند، خدا هم بر قلب هایشان مُهر زده و بر چشم و گوششان پردهای افکنده تا در تاریکیها غرق شوند.[7] پس این بی عدالتی نیست. بلکه محصول «نخواستنِ» کافران و بدکاران است. چون قلباً و در عمل، «هدایت» را نخواستند، خدا هم آنان را در گمراهی رها کرد و گمراهی بر گمراهی شان افزود و بیش از پیش در ظلمات، واردشان کرد.[8]
پی نوشت ها:
[1]. «وَ ما هذِهِ الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوانُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ [العنكبوت : 64] اين زندگى دنيا چيزى جز سرگرمى و بازى نيست و زندگى واقعى سراى آخرت است، اگر مى دانستند.»
[2]. «أَيْنَما تَكُونُوا يُدْرِكْكُمُ الْمَوْتُ وَ لَوْ كُنْتُمْ في بُرُوجٍ مُشَيَّدَة [النساء : 78 ] هر جا باشيد، مرگ شما را در مى يابد هر چند در برج هاى محكم باشيد…»
[3]. «وَ اعْبُدْ رَبَّكَ حَتىَ يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ [الحجر : 99] و پروردگارت را عبادت كن تا یقین (مرگ) تو فرا رسد.
[4]. يُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذِينَ ءَامَنُواْ بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فىِ الحَْيَوةِ الدُّنْيَا وَ فىِ الاَْخِرَةِ وَ يُضِلُّ اللَّهُ الظَّلِمِينَ وَ يَفْعَلُ اللَّهُ مَا يَشَاءُ [ابراهیم: 27] خداوند كسانى را كه ايمان آوردند، به خاطر گفتار و اعتقاد ثابتشان، استوار مى دارد هم در اين جهان، و هم در سراى ديگر! و ستمگران را گمراه مى سازد، خداوند هر كار را بخواهد (و مصلحت بداند) انجام مى دهد.
[5]. «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ بِلِسانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ فَيُضِلُّ اللَّهُ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدي مَنْ يَشاءُ وَ هُوَ الْعَزيزُ الْحَكيمُ [إبراهيم : 4] ما هيچ پيامبرى را، جز به زبان قومش، نفرستاديم تا (حقايق را) براى آنها آشكار سازد سپس خدا هر كس را بخواهد گمراه، و هر كس را بخواهد (و شايسته بداند) هدايت مى كند و او توانا و حكيم است.»
[6]. بنگرید به: آیت الله ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، تهران: انتشارات دار الکتب الاسلامیه، 1374، ج 19، 463.
[7]. «إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ ءَ أَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ خَتَمَ اللَّهُ عَلىَ قُلُوبِهِمْ وَ عَلىَ سَمْعِهِمْ وَ عَلىَ أَبْصَرِهِمْ غِشَاوَةٌ وَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ [بقره: 6-7] كسانى كه كافر شدند، براى آنان تفاوت نمى كند كه آنان را (از عذاب الهى) بترسانى يا نترسانى ايمان نخواهند آورد. خدا بر دل ها و گوش هاى آنان مهر نهاده و بر چشمهايشان پرده اى افكنده شده و عذاب بزرگى در انتظار آنهاست.»
[8]. بنگرید به: آیت الله ناصر مکارم شیرازی، همان، ج 19، ص 464
منبع:تبیان