اولین قانونی که شما و همسرتان در تلخترین لحظات زندگی مشترکتان باید به آن پایبند باشید، قانون «منع توهین» است.
نه شما و نه شریک زندگیتان، حتی در بدترین لحظات و در اوج عصبانیت هم حق ندارید به خانواده های هم توهین کنید و از بدگویی به خانواده به عنوان راهی برای کنترل شریک زندگی یا انتقام گرفتن از او استفاده کنید.
اگر همسرتان با شما بد حرف زده، چرا باید همه حرفهای ناخوشایندی که مادرش قبلا به شما زده بود را به رخش بکشید و در آخر هم بگویید «تو هم بچه همان مادری!»، مگر در همه روزهایی که شریک زندگیتان خوشایندترین جملات را در مقابلتان به زبان میآورد به او یادآوری میکنید که خوب حرف زدن و مهربانی کردن را از چه کسی یاد گرفته است؟؟
پس بهخاطر عصبانیت، حرفی را نزنید که حرمتها را از بین ببرد و شکافی را میان شما ایجاد کند که بعدا از پس ترمیم کردنش برنیایید .
➖ این یکی از مهمترین تکنیک های زوج درمانی است. اگر به یک زن بگویم اگر از شوهرت چیزی در دلت هست؛ بگو: چند ساعت حرف خواهد زد و انواع شکایات و انتقادات را خواهد گفت. اما اگر مجدداً به او بگوییم: شکایت نکن، فقط درخواستت رو بگو، خواهیم دید که فقط چند درخواست روشن و ساده بیشتر نخواهد داشت.
➖ ما از زوجین می خواهیم که در یک محیط مناسب بنشینند و ابتدا یکی از زوجین تمام درخواست های خود را بگویید و سپس بگوید حرفم تمام شد، حالا نظر خودت را درباره درخواست های من بگو.
➖ خیلی تکنیک ساده ای است. اما معجزه می کند. اگر زوجین بجای شکایت، انتقاد، سرزنش و تهدید که فقط باعث دوری از یکدیگر و کاهش عشق و علاقه می شود، فقط درخواست های روشن و کوتاه خود را بدون سرزنش و شکایت و زیر سئوال بردن شخصیت طرف مقاابل ارائه دهند، بهتر خواهد بود.
مثال ارتباط نامناسب که فقط شکایت میکند
➖ زن در آشپزخانه مشغول شستن ظرف هاست که مرد شروع میکند: خانم؛ گوش کن؛ تو اصلا برای من ارزش قائل نیستی، دائماً به من توهین میکنی، من میفهمم. دائما سر و صدا میکنی و غر میزنی، این یعنی اینکه من رو حساب نمیکنی، خسته شدم از دستت. اگه بچه نداشتم ولت میکردم و خودمو نجات میدادم. اینم شد زندگی، صبح تا شب اعصاب خوردی، بسه دیگه، خستم کردی، خدا منو لعنت کنه با این زن گرفتنم.
➖ دقت فرمایید اولاً درخواست مرد روشن نیست، و دوما مدام با سرزنش و شکایت و تهدید، باعث می شود که زن نیز مقابله به مثل کند و شکایت و سرزنش و تهدید متقابل نماید و همچنین باعث کاهش علاقه زن به مرد می شود. یعنی مرد برای این سرو صدا راه انداخت که بگوید در خانه برای من ارزش قائل نیستی، اما نحوه شکایت و تهدید و سرزنش مرد باعث کاهش بیشتر ارزش او در نزد زن گردید.
مثال ارتباط مناسب: ارائه درخواست بجای شکایت و سرزنش
➖ مرد در یک زمان و مکان مناسب می گوید: من یک سری خواسته از تو دارم، آنها را مطرح میکنم. وقتی که درخواست هایم تمام شد به تو میگویم حرفم تمام شد، آن وقت تو شروع به صحبت کن و نظرت را بگو: من دوست دارم وقتی به خانه می آیم به استقبالم بیایی و خوشحال ببینمت و وقتی من مطالعه میکنم یا اون سریال رو می بینم باهام شروع به حرف زدن نکنی و من را به حال خودم بگذاری.
همچنین دوست دارم وقتی که تو از من کاری میخواهی با خواهش بگویی. مثلاً بگویی اگر امکان دارد آشغالها را دم در بگذار. یا خواهش میکنم بیا کمک بده و حالت دستوری و عتاب کردن نباشد. همچنین درخواست دارم که وقتی با من حرف میزنی صدایت را آرام کنی و تند تند و بلند و تهدید آمیز حرف نزنی و انگشت اشاره ات را به نشانه تهدید دائماً تکان ندهی. من در این مواقع احساس بدی میکنم. حرفم تمام شد، حالا نظرت را بگو.
به گزارش پی دی اس PDS
روانشناسان پنج ویژگی جذاب شخصیتی زیر را به عنوان جذابترین ویژگی ها معرفی می کنند که از تحصیلات یا ژنتیک بالاتر هستند.
➖ مهربانی و درک
➖ هوش
➖ حس شوخ طبعی
➖ سرزنده و خوشدل/ امیدوار
➖ شخصیت هیجان انگیز
افراد شوخ طبع و بازیگوش از سربه سر گذاشتن، بازی با کلمات، بداهه گویی و درگیر چالش شدن به شیوه ای خوشدلانه، لذت می برند.
آنها از چیزهای غیر معمول لذت برده و در ایجاد شرایطی که مردم نیز بتوانند لذت ببرند، بسیار خوب عمل می کنند.
ریشه این مشکل درنوع رابطه با کسی است که قرار بوده در ماههای اول زندگی، کودک را از نظر عاطفی تغذیه کند یعنی مادر که دنیای مرکزی کودک است.
رابطه نخستین کودک، نمونه و الگویی است برای زندگی بعدی طفل در تمام طول عمر. بعد از این اکثر رابطه های نزدیک فرد تحت تأثیر رابطه اولیه با مادر قرار دارد.
➖ محرومیت عاطفی نشان دهنده این است که کودک کمتر از حد لازم توجه عاطفی دریافت کرده است. و این بیانگر این است که:
1. مادر سرد و بی عاطفه بوده ، کودک را به اندازه کافی بغل نکرده و برای او وقت نگذاشته.
2-مادر به کودک، احساس مورد عاطفه بودن، خاص و با ارزش بودن نداده است.
3- مادر نیازهای کودک را نفهمیده و برآورده نکرده است. او هرگزدنیای کودک را درک نکرده، در دنیای خود غرق بوده و با کودک وصل عاطفی نداشته است.
4- مادر کودک را به اندازه کافی تسکین نداده و کم کم کودک یاد نگرفته که خود را تسکین دهد.
5- والدین به اندازه کافی کودک را راهنمایی نکرده اند به واقع والدین منبع هدایت برای کودک نبوده اند. و یا او به واسطه نوع رابطه ای که با والدین داشته احساس میکند هیچ کسی که بتوان به او تکیه کرد در خانواده وجود ندارد.
خواستن آفریدن است … برخاستن است و به دنبال هدف رفتن است !
من همیشه گفته ام آدم ها به آرزوها و خواسته هایشان نمی رسند ، آدمها به هدفشان می رسند !
مشروط بر اینکه این هدف علاوه بر اینکه ممکن و واقع بینانه است ، استراتژی هم برای آن داشته باشید و همه کارهای لازم را برای رسیدن به آن انجام دهید …
فرض کنید شما می خواهید مهندس شوید یا می خواهید دکتر شوید … دقیقاً معلوم است که باید درس بخوانید ، باید کنکور بدهید ، باید دانشگاه بروید ، باید سر کلاس بروید ، باید امتحان بدهید ، همه این کارها را باید بکنید ، تا به خواسته خود برسید …
شما نمی توانید بگویید : من دلم می خواست دکتر شوم …
مهم این است که برای رسیدن به خواسته خود چه کرده اید ؟!