ازدواج دختر و پسر امری که در متون و احادیث زیادی به آن توصیه شده است. کنار هم قرار گرفتن زن و مردی که تا کنون شناختی از یکدیگر نداشته اند و می خواهند برای سالیان سال کنار هم زندگی کنند نیاز به اطلاعاتی دارد که تا قبل از یادگیری آن ازدواج هایی با مسائل و مشکلات زیاد به همراه دارد.
پدیده ازدواج و تشکیل خانواده گرچه از جنبه های مختلفی توصیه می شود، اما شکلی از ازدواج به نام ازدواج زودرس و یا زود به هنگام نه تنها امروزه تجربه مثبتی قلمداد نمی شود بلکه در نوع خود باعث ایجاد پدیده های نابهنجار در سطح جامعه و بروز مشکلات در زندگی خود فرد می شود.
«شاید تو درست بگی ولی من فکر میکنم این پسر مکمل منه. ما مث دو تا نیمدایرهایم که همدیگه رو کامل میکنیم»، «کدوم 2 تا آدم آخه کاملا به هم شبیه هستن؟»
ازدواج، مکمل بودن، مشابه بودن، زن وشوهر، زن شاغل، اشتغال زنان، زندگی زناشویی، تحقیقات، کلوب ازدواج، انتخاب با چشمان باز
مشابه یا مکمل؟ مسئله این است
«اصلا همین تفاوتاس که زندگی رو معنادار میکنه»، «ببین! تصور کن من که خودخواهم، حالا اگه زن آیندهام هم خودخواه باشه که دیگه زندگیمون جهنم میشه!»، «نمیدونم چی کار کنم… دوستش دارم ولی انگار من تو یه دنیای دیگهام، اون تو یه دنیای دیگه»
ازدواج مرحله ای از زندگی است که دو طرف را به سعادت و سکون می رساند. رسیدن به ساحل آرامش زندگی، نیازمند داشتن دانش و یادگرفتن مهارت های ارتباطی بین زوجین می باشد.
مهارت های زندگی
زمانی که دختری و پسری تصمیم می گیرند با یکدیگر ازدواج کنند، رویاهای زیادی را در ذهن خود دارند. آنها به این فکر می کنند که با ازدواج کردن می توانند به آرامش برسند و نیازهایشان را برآورده کنند. اما اگر به فکر شناسایی دقیق نیازهای خود و البته نیازهای همسرشان نباشند، نمی توانند به آرامش واقعی در زندگی برسند.
بعضی وقت ها اینقدر پسرم سر مسایل بی اهمیت و کوچک گریه می کند و جیغ می کشد که واقعا نمی دانم دیگر چه کاری را باید انجام بدهم. فکر میکنم پسرم کمی لجباز شده باشد. هر کاری می توانستم کردم ولی نتوانستم از لجبازیش چیزی کم کنم.
اگر احساس می کنید فرزندتان ، لجبازی می کند و نگران آینده و تربیت او هستید ، این مطلب می تواند به شما کمک کند.
لجبازی، منبعی مهم برای عدم توانمند شدن کودکان
این احتمال وجود دارد که اکثر والدین حداقل برای یک مدت کوتاهی هم که شده، داشتن فرزند لجباز رو تجربه کرده باشند. وقتی کودک به مرحله ی لجبازی می رسد دیگر نوع رفتار کردن با او متفاوت و البته بسیار سخت می شود. پس بهتر است که والدین و مربیان مهدهای کودک نحوه صحیح رفتار با کودک و تغییر رفتار را در آنها یاد بگیرند تا از به وجود آمدن یک کودک لجباز پیشگیری کنند.
رفته بودیم برای عروسی خواهرزادهاش خرید کنیم. از اوایل ازدواجمان هیچوقت پیش نیامده بود که با او به خرید لباس شب بروم. اصلاً همیشه احساسم این بود که او مثل خیلی از مردهای دیگر از خرید کردن بیزار است. این بار چون تنها بودم از او خواهش کردم که با من بیاید تا با هم چند مغازه را بگردیم. چشمتان روز بد نبیند. اولین چیزی که نگاه کرد اتیکت قیمت لباس بود و با دیدن آن بلند گفت: «اووووه چه خبره؟» فروشنده که پشت سر ما بود لبخند معنیداری زد و گفت که لباسهای ارزانتر را میتوانیم در طبقۀ پایین ببینیم. طبقۀ پایین مثل صحنۀ جنگ بود. لباسهای آنجا قدیمی و حتی کثیف بودند و هر کدامشان چیزی مثل دکمه، سرزیپ یا کمربند کم داشتند. عصبانی و ناراحت از مغازه بیرون آمدم. بحث و دعوایمان از همان موقع شروع شد. بین همان دعواها گفت که هیچوقت آن همه پول خرج لباس نمیکند. راست میگفت، او هیچوقت پول مناسبی برای چیزی خرج نمیکرد. حتی در بقالی هم چانه میزد، هر بار پرینت تلفن را میگرفت و در مصرف همه چیز بیش از اندازه صرفهجو بود.
رفتارم اوایل پر از سرزنش بود. او را مسخره میکردم و «خسیسخان» و «آقای اسکروچ» صدایش میزدم. دروغ چرا، زندگیمان شکل دیگری گرفته بود. یک روز که خیلی از این دعواها خسته بودم برای پیدا کردن راه چاره، کمی راجع به خساست تحقیق کردم و فهمیدم که روش من اشتباهترین شکل برخورد بوده. به مرور قبول کردم که باید به او کمک کنم. پیش مشاور رفتم و یاد گرفتم که قبل از خریدهایم با او مشورت کنم. از او خواهش کردم یک بار با هم در مورد مقدار پولی که در ماه برای لباس، وسایل خانه و خرجهای دیگر میتوانیم کنار بگذاریم به توافق برسیم. من در خریدها نظر و سلیقهاش را بپرسم و در عوض او هم هنگام خرید با فروشندهها سر قیمت بحث نکند. خودش هم دوست داشت که تغییر کند و همین باعث شد من هم کمی نگاهم را عوض کنم. به این فکر میکردم که شوهری که اهل حساب و کتاب باشد آنقدرها هم بد نیست. همین که الان یک خانه داریم که با پول جمع کردنهای او خریدهایم خودش خیلی خوب است، بقیۀ چیزها هم به مرور حل میشود.