جمعه احوال عجيبي دارد
هر كس از عشق نصيبي دارد
در دلم حس غريبي جاري است
و جهان منتظر بيداري است
جمعه، با نام تو آغاز شود
يابن ياسين همه جا ساز شود
جمعه يعني غزل ناب حضور
جمعه ميعاد گه سبز حضور
جمعه هر ثانيه اش يكسال است
جمعه از دلهره مالامال است…
ابر چشمان همه باراني است
عشق در مرحله پاياني است
كاش اين مرحله هم سر مي شد
چشم ناقابل ما تر مي شد…
ای مطلع تمام غزلهای ناب شعر
همگام با طلیعهیِ صبحِ سحر بیا
درد است باشی و ز همه رخ نهان کنی
جانها به لب رسیده دگر، زودتر بیا
#محسن_خانچی
عنایت امام صاحبالزمان صلوات الله علیه به علامه بحرالعلوم…
میرزای قمی میفرمود: من با علامه بحرالعلوم به درس آقا باقر بهبهانی میرفتیم، و هم بحث بودیم. غالباً من درسها را تقریر میکردم. تا اینکه من به ایران آمدم.
بعد از مدتی ایشان معروف شد، من تعجب کردم! و با خود گفتم: او که این استعداد را نداشت، چطور به این عظمت رسید؟!
تا اینکه موفق شده به نجف رسیده و سید بحرالعلوم را دیدم، مسئلهای مطرح کرده، دیدم که جداً دریایی از علم است، که باید حقیقتاً به او بحرالعلوم گفت!
روزی در خلوت از او سؤال کردم: وقتی که با هم مباحثه میکردیم، شما استعداد چندانی نداشتید، بلکه در درسها از من استفاده میکردید، حالا میبینم در علم و دانش فوقالعاده هستید!
ایشان در پاسخ میفرماید: جواب سؤال شما از اسرار است، ولی تا زندهام برای کسی نقل مکن…
من قبول کردم، بعد فرمود: چطور اینگونه نباشد که حضرت ولیعصر سلاماللهعلیه مرا شبی در مسجد کوفه به سینه خود چسبانیده…
زیرا شبی در مسجد آن حضرت را دیدم که مشغول عبادت است. سلام کردم، جوابم را دادند، و فرمودند که: پیش بروم…
من مقداری جلو رفتم، ولی ادب کردم زیاد جلو نرفتم. فرمودند: جلوتر بیا! تا اینکه نزدیک شدم، مرا در بغل گرفت و آنچه خداوند خواست به این قلب و سینه من سرازیر شد.
منبع: مردان علم در میدان عمل، ج ۳، ص ۱۱۱.
جمعه یعنی
عطر نرگس در هوا سر میکشد
جمعه یعنی
قلب عاشق سوی او پرمیکشد
جمعه یعنی
روشن از رویش بگردد این جهان
جمعه یعنی
انتظار مَهدی صاحب زمان
السلام علیک یامهدی