برگ سبزی به علامه بحرالعلوم
عنایت امام صاحبالزمان صلوات الله علیه به علامه بحرالعلوم…
میرزای قمی میفرمود: من با علامه بحرالعلوم به درس آقا باقر بهبهانی میرفتیم، و هم بحث بودیم. غالباً من درسها را تقریر میکردم. تا اینکه من به ایران آمدم.
بعد از مدتی ایشان معروف شد، من تعجب کردم! و با خود گفتم: او که این استعداد را نداشت، چطور به این عظمت رسید؟!
تا اینکه موفق شده به نجف رسیده و سید بحرالعلوم را دیدم، مسئلهای مطرح کرده، دیدم که جداً دریایی از علم است، که باید حقیقتاً به او بحرالعلوم گفت!
روزی در خلوت از او سؤال کردم: وقتی که با هم مباحثه میکردیم، شما استعداد چندانی نداشتید، بلکه در درسها از من استفاده میکردید، حالا میبینم در علم و دانش فوقالعاده هستید!
ایشان در پاسخ میفرماید: جواب سؤال شما از اسرار است، ولی تا زندهام برای کسی نقل مکن…
من قبول کردم، بعد فرمود: چطور اینگونه نباشد که حضرت ولیعصر سلاماللهعلیه مرا شبی در مسجد کوفه به سینه خود چسبانیده…
زیرا شبی در مسجد آن حضرت را دیدم که مشغول عبادت است. سلام کردم، جوابم را دادند، و فرمودند که: پیش بروم…
من مقداری جلو رفتم، ولی ادب کردم زیاد جلو نرفتم. فرمودند: جلوتر بیا! تا اینکه نزدیک شدم، مرا در بغل گرفت و آنچه خداوند خواست به این قلب و سینه من سرازیر شد.
منبع: مردان علم در میدان عمل، ج ۳، ص ۱۱۱.