مرگ برای چه کسانی از همه تلختر است؟
چرا مرگ تلخ است و تلخترین مرگ نصیب چه کسانی میشود؟ این پرسشها را اینجا پاسخ میدهیم.
پیامبر و خاندان پاک ایشان در سفارشهای بسیار زیادی ما را دعوت به یاد مرگ کردند؛ به یاد داشتن مسئلهای که دژهای محکم نمیتواند جلوی آن را بگیرد و هیچ راه فراری ندارد. با این وجود باز از مرگ فراری هستیم و رسیدن آن برای ما تلخ است. اگر نمیتوان جلوی مرگ را گرفت؛ آیا میتوان آن را شیرین ساخت؟
تلخ ترین مرگ
تلخترین مرگ برای کافران است؛ برای منکران حساب و کتاب، برای آنها که نظام پاداش و عقاب الهی را قبول نداشتند و میگفتند دنیا آخر خط است و پس از آن دیگر جهانی نیست. آنها که قیامت، آخرت و برزخ را قبول نداشتند؛ در لحظه مرگ و به وقت جان دادن، تازه در مییابند که عالم حساب و کتاب داشته، تمام گناهانشان ثبت شده و در مقابل آنها عذاب خواهند شد. در آن لحظه این افراد آرزو میکنند که به دنیا بر گردند تا اعمال خود را اصلاح کرده و به کارهای خوب بپردازند؛ اما رسیدن به این آروز محال بوده و امکان ندارد.[1] مرگ برای چنین افرادی از هر تلخی تلختر است.یاد مرگ، دنیا را در نظر انسان خوار و رفتن از این سرای آزمایش را برای فرد شیرین میسازد. این شیرینی و لذت از همان لحظات اولیه حضور در عالم برزخ قابل درک است. مثلاً قبری که برای خیلیها همراه با فشارها و انواع عذابهاست؛ برای کسی که به یاد مرگ بوده، باغی از باغهای بهشتی میشود؛ وسیع و همراه با تمامی نعمتها. زیرا که یاد مرگ نه تنها نیروی بندگی میبخشد؛ بلکه بهترین عبادت و برترین تفکر است و نتیجهای جز آبادانی آخرت ندارد
نوعی دیگر از مرگ تلخ
در کنار کافران، مرگ برای بسیاری از مسلمانان نیز تلخ است. تلخ، دردناک و البته عذاب آور. برای آنها که توبه را به فردا انداختند و مرگ پیش از توبه، آنها را به کام خود کشانده است. آنها با رسیدن مرگ، قصد توبه میکنند؛ ولی دیگر خیلی دیر است.[2] این افراد، خدا و قیامت را قبول داشتند و میدانستند در مقابل ترک واجباتی چون نماز و روزه یا ظلم و خیانت مورد بازخواست و عذاب قرار میگیرند؛ اما چون توبه نکردند و گذشته خود را جبران ننمودند؛ از همان لحظه جان دادن و عالم قبر به آتش قهر و عقاب وارد میشوند و راه فراری ندارند.
رمز پاکی از گناه
پس با دوری و پاکی از گناه مرگ شیرین میشود و رمز ترک گناه دوری از غفلت است. غفلت از خدا، غفلت از حساب و کتاب الهی، غفلت از پاداشها و عذابها، غفلت از فانی بودن دنیا و در پیش بودن قیامت است که انسان را تسلیم وسوسهها کرده و سبب ارتکاب گناه میشود. اگر به خاطر سپردن این موارد و یادآوری آن سخت است؛ تنها میتوان به یاد مرگ بود. یادی که حاکی بیارزشی دنیاست و شهوترانی را میخشکاند. تمام غفلتها را از میان بر میداشته و به انسان قدرتی میبخشد که دیگر تسلیم هیچ گناهی نشده و از اسارت کردارهای زشت رها میشود.[3]
مرگ را شیرین کنیم
میدانیم که شیرینترین مرگها شهادت است. آنقدر این مرگ شیرین است که طعم خوش آن را در چهره شهدا میتوان یافت. امّا شهادت و حتی امکان حضور در جنگ نصیب همگان نمیشود و از عده محدود مجاهدان، تنها افراد اندکی شهید میشوند؛ پس آیا باید از دستیابی به شرینترین مرگها ناامید بود؟ نه، زیرا پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) ملحق شدن به شهدا را ممکن و راه آن را یاد مرگ معرفی کردند.[4] بله، همچنانکه ریخته شدن اولین قطره خون از بدن شهید تمام گناهانش را پاک و مرگ را برایش دلچسب و شیرین میکند؛ یاد مرگ نیز توبهای واقعی را نصیب انسان کرده و جلوی ارتکاب گناه را میگیرد و انسان را چون شهدا پاک از این دنیا رهسپار آخرت میسازد.
قبر، باغی از بهشت
یاد مرگ، دنیا را در نظر انسان خوار و رفتن از این سرای آزمایش را برای فرد شیرین میسازد. این شیرینی و لذت از همان لحظات اولیه حضور در عالم برزخ قابل درک است. مثلاً قبری که برای خیلیها همراه با فشارها و انواع عذابهاست؛ برای کسی که به یاد مرگ بوده، باغی از باغهای بهشتی میشود؛ وسیع و همراه با تمامی نعمتها. زیرا که یاد مرگ نه تنها نیروی بندگی میبخشد؛ بلکه بهترین عبادت و برترین تفکر است و نتیجهای جز آبادانی آخرت ندارد.[5]با دوری و پاکی از گناه مرگ شیرین میشود و رمز ترک گناه دوری از غفلت است. غفلت از خدا، غفلت از حساب و کتاب الهی، غفلت از پاداشها و عذابها، غفلت از فانی بودن دنیا و در پیش بودن قیامت است که انسان را تسلیم وسوسهها کرده و سبب ارتکاب گناه میشود. اگر به خاطر سپردن این موارد و یادآوری آن سخت است؛ تنها میتوان به یاد مرگ بود. یادی که حاکی بیارزشی دنیاست و شهوترانی را میخشکاند. تمام غفلتها را از میان بر میداشته و به انسان قدرتی میبخشد که دیگر تسلیم هیچ گناهی نشده و از اسارت کردارهای زشت رها میشود
کلام آخر
باید قبل از فرا رسیدن مرگ، مرگ را تجربه کرد و حیاتی دوباره یافت. این برای مؤمن، یک زرنگی تمام و کمال است که رسیدن به آن، تنها با یاد مرگ ممکن است.[6]
پینوشت ها:
1- «حَتىَّ إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ لَعَلىّ أَعْمَلُ صَالِحًا فِيمَا تَرَكْتُ كلاَّ إِنَّهَا كلَمَةٌ هُوَ قَائلُهَا وَ مِن وَرَائهِم بَرْزَخٌ إِلىَ يَوْمِ يُبْعَثُون[مؤمنون/99و100] تا آن گاه كه وقت مرگ هر يك از آنها فرا رسد، در آن حال گويد: خدایا، مرا به دنيا بازگردان. تا شايد برای جبران گذشته، عملى صالح به جاى آرم. هرگز؛ اين كلمهاى است كه میگويد؛ در حالی که روبرویش عالم برزخ است تا روز قیامت.»
2- «وَ لَيْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّاتِ حَتىَّ إِذَا حَضرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ إِنىّ تُبْتُ الْآنَ[نساء/18] توبه براى آنهايى نيست كه كارهاى بد را ادامه ميدهند تا آنگاه كه مرگ براى يكى از آنها حاضر شود و گويد: من اكنون توبه كردم.»
3- ذِكْرُ الْمَوْتِ يُمِيتُ الشَّهَوَاتِ فِي النَّفْسِ وَ يَقْطَعُ مَنَابِتَ الْغَفْلَةِ وَ يُقَوِّي الْقَلْبَ بِمَوَاعِدِ اللَّهِ تَعَالَى وَ يُرِقُّ الطَّبْعَ وَ يَكْسِرُ أَعْلَامَ الْهَوَى وَ يُطْفِئُ نَارَ الْحِرْصِ وَ يُحَقِّرُ الدُّنْيَا؛ ياد مرگ، هواى نفس را مىکشد و ریشههاى غفلت را از بین میبرد و دل را با وعدههاى خدا نيرو داده و طبع را نازك میسازد و پرچمهاى هوس را درهم میشكند و حرص را خاموش میسازد و دنيا را در نظر كوچك میكند.(مصباح الشریعه، ص171)
4- رسولُ اللّه(صلىاللهعليهوآله) حينما سُئلَ: هل يُحشَرُ مَع الشُّهَداءِ أحَدٌ؟ قَالَ: نَعَم، مَن يَذكُرُ المَوتَ في اليَومِ و اللّيلَةِ عِشرينَ مَرّةً ؛ از ايشان سؤال شد: آيا كسى با شهدا محشور مى شود؟ ـ فرمودند: آرى، كسى كه شبانه روز بيست مرتبه مرگ را ياد كند.(مجموعه ورام، ج1، ص268)
5- عَنهُ(صلىاللهعليهوآله): أفضَلُ العِبادَةِ ذِكرُ المَوتِ، و أفضَلُ التَّفكُّرِ ذِكرُ المَوتِ، فمَن أثقَلَهُ ذِكرُ المَوتِ وَجَدَ قَبرَهُ رَوضَةً مِن رِياضِ الجَنّةِ؛ برترين عبادت، ياد مرگ است و برترين انديشيدن، ياد مرگ است. پس، هر كه ياد مرگ وجودش را پر كند، گور خود را باغى از باغ هاى بهشت بيابد.(جامع الاخبار، ص165)
6- سُئِلَ رَسُولُ اللَّهِ(صلیاللهعلیهوآله) أَيُّ الْمُؤْمِنِينَ أَكْيَسُ قَالَ أَكْثَرُهُمْ ذِكْراً لِلْمَوْتِ وَ أَشَدُّهُمْ لَهُ اسْتِعْدَاداً؛ وقتی از پیامبر خدا پرسیدند: کدام مؤمن از دیگران زرنگتر است؟ فرمودند : «کسی که بیشتر به یاد مرگ باشد و بیشتر برای آن آماده شود.»(الکافی، ج3، ص 258)
منبع:سایت تبیان