«مرگ آباد» ویژه روز قدس
19 خرداد 1397
بشنو تقلای تبر ها رو
از پایه های تخت لرزونت
چیزی نمونده تا سحر! دیگه
داره به آخر میرسه جونت
#
تُ با رفیقای قفس سازت
دنیا رو پرکردید از زندون
تُ پایتختت مرگ آباده
جایی حوالی یه قبرستون!
#
تُ اهل شهر درد و نفرینی
هم خونِ خون آشام و خفاشی
هرجا که میری غده ی بد خیم!
با خنده بذر مرگ میپاشی
#
با پرچمت دنیا رو سوزوندی
با طرح نحس و کینه آلودش
هرجا که آتیشی به پا کردی
رفته تو چشمای خودت دودش
#
پای شرف وقتی وسط باشه
تا پای جون ما مرد مِیدونیم
حالا که این جنگُ شرو کردی
دستای ناپاکت رو میشکونیم
#
از خونه های عنکبوتا هم
بی جون( لرزون ) تره کاخی ک میسازی
تو این قماری ک شرو کردی
کم کم داری دنیاتُ میبازی
#
تا چند سال دیگه رو نقشه
جای تُ رو هیشکی نمی دونه
مردیم و پای قولمون هستیم
این قول تو تاریخ میمونه
شاعر: سجاد نوابی