یک جرعه باشهید
هدف که مشخص باشد،
دشمن که شناسایی شده باشد
دیگر مشکلی نیست و باید هدفگیری کرد
یک روز با سلاح نظامی…
روز دیگر با سلاح فرهنگی….
شهید محمودرضا بیضایی
• “پ” پله اے رو بسوے آسمان است. و نگاهے بسوے عالم معنا، عالمے ڪه افقے به وسعت عاشقانہها دارد. عاشقانههایـے ڪه سرشار از اسرار بندگے است و این سِرّ، جز به اهل یقیـــــن آغوش نمےگشاید.
• “لام” لیاقتے ڪه قدم نهادن در ساحت قرب إلہے را از عطر “وَابتَغوا إلیه الوَسیلہ” یافتہ است. و این عطر عارف ساز، جز اهل بیت (علیهم السّلام) چہ ڪسانےمےتوانند باشند…؟
و مگر نه آنڪه در ساحت انوار إلہے بودن، حڪومت بر عرش ڪبریایـے حضرت دوست مےباشد.
• “الف” انسانے ڪه طعم انسانیت را در سایہ سار “إتَّقـــــوا الله” به خود مےگیرد، و در تڪامل هر چه بیشتر انسانیت سیر مےکند و اوج مےگیرد، اوجے بسوے اَحسن عاقبت یعنے شهـــــادت…
• “ڪاف” و ڪمالی ڪه سعادت خود را جز در مسلخ خونین ڪربلایـے شدن نمےیابد، و در پـے امام عاشورا، رنگ و بوے یاران عاشورایـے به خود مےگیرد.
حال این سیر إلےالله، وقتے با یاد و نام سالار شہیـــــدان همراه شود، مقصد و مقصودش به حتم “عِندَ رَبِّهِمْ یُرزَقون” است…
••• پله، لیاقت، انسانیت و ڪمال را جز در میعاد گاه ســـــرخ "شهـــــادت” ڪجا مےتوان یافت…؟
بقلم : رضا ڪامرانفر
۵۵۵_556دوشهید طی عملیات تفحص، در منطقه چیلات، پیکر دو شهید پیدا شد… یکی از این شهدا نشسته بود و با لباس و تجهیزات کامل به دیوار تکیه داده بود. لباس زمستانی هم تنش بود و سر شهید دیگري را كه لای پتو پیچیده شده بود را بر دامن داشت, معلوم بود که شهيد دراز کش مجروح شده بوده است. خوب، پلاک داشتند، پلاک ها را دیدیم که بصورت پشت سر هم است. 555 و 556 . فهمیدیم که آنها با هم پلاک گرفته اند. معمولا اینها که با هم خیلی رفیق بودند، با هم می رفتند پلاک می گرفتند. اسامی را مراجعه کردیم در کامپیوتر. دیدیم که آن شهیدی که نشسته است، پدر است و آن شهیدی که درازکش است، پسر است… پدری سر پسر را به دامن گرفته است… شهید سید ابراهیم اسماعیل زاده موسوی پدر و سید حسین اسماعیل زاده پسر است اهل روستای باقر تنگه بابلسر… کاش از ما نپرسند که بعد از شهدا چه کردی