گفتاری خواندنی از آیت الله جوادی آملی / سوء تدبیر در مدیریت جامعه، «بلای الهی» است.
پناه بردن به خدا از کسی که استقلال سیاسی را از ما بگیرد
وجود مبارک امام سجاد(علیه السلام) اولاً استقلال سیاسی مان را در دعاها به ما آموخت که شما یک ملتی باشید که هضم نشوید، استعمار نشوید. استبداد و استثمار و استحمار و امثال ذلک، اینها یک ملت را در هم می کوبد، هضم می کند. ملت تابع، هضم شده است. در دعا به ما آموخت که به خدا پناه ببرید از این که یک ملت ضعیف باشید تا دیگران شما را هضم کنند.
یک دعایی دارد به نام «دعای استعاذه»که در آن دعا از چند چیز به خدا پناه می بریم. طبق رهنمود امام سجاد(علیه السلام) یکی از مواردی که به خدا پناه می¬بریم این است:
«وَ نَعُوذُ بِكَ مِن … أو يَتَهَضَّمَنَا السُّلْطَانُ» (صحیفه سجادیه؛ دعای 8)
خدایا! توفیق بده که ما مقتدر باشیم، مستقل باشیم، آزاد اندیش باشیم. هیچ بیگانه ای نتواند ما را هضم بکند. شما دیدید بسیاری از این بیگانه¬ها درصدد بودند ما را هضم بکنند! اروپا درصدد بود، شوروی سابق درصدد بود، صدام درصدد بود، خیلی از اقمار و اذناب آنها درصدد بودند که ایران را هضم بکنند، به لطف الهی شکست خوردند و عقب نشینی کردند. فعلاً این ابرقدرت بوش هست، نظام سلطه آمریکا است که در صدد هضم این کشورهاست. یکی از کشورهایی که مورد طمع اوست، ایران است که این را هضم بکند.
در دعای نورانی امام سجاد(علیه السلام) آمده است که خدایا! ما به تو پناه می بریم از این که یک سلطان مقتدری ما را هضم بکند و استقلال ما را بگیرد. این راه دارد؛ منتها همان خدایی که در عصر انقلاب، حافظ و یاور بود، همان خدایی که در دفاع مقدس، ناصر بود، همان خدایی که در طی این 26 سال انقلاب ناصر بود، همان خدا بعداً هم ترمیم می کند. منتها از ما خواستن، از طرف ذات اقدس اله عطا کردن! این یک فراز نورانی آن دعا.
سوء تدبیر در مدیریت جامعه، «بلای الهی» است
بعد فرمود وقتی مستقل شدیم، نسبت به زیر مجموعه خودمان هم چگونه باشیم، باید رهبری و ولایت خوبی داشته باشیم. گرچه کشور یک رهبر دارد، یک والی و ولی دارد، اما وقتی شما زیر مجموعه این ولایت را بررسی می کنید، می بینید بسیاری از افراد والی زیر مجموعه خودشان هستند. در همان دعای نورانی، امام سجاد(ع) به ما آموخت: خدایا! آن توفیق را به ما بده که ما نسبت به زیر مجموعه خود بد رفتار نباشیم، مدیر خوبی باشیم، مدبر خوبی باشیم، مهربان باشیم:
«اللَّهُمَّ إِنيِّ أَعُوذُ بِكَ مِن … وَ سُوءِ الْوِلَايَةِ لِمَنْ تَحْتَ أَيْدِينَا» (همان)
خدایا! من که رییس فلان بخشم، مسئول فلان قسمتم، به تو پناه می برم از اینکه نتوانم اینها را خوب اداره کنم! تدبیر خوب، اداره خوب، اینها نعمت الهی است و سوء تدبیر، بلای الهی است. باید از این بلاها به ذات اقدس اله پناهنده شد و این بلاها را برطرف کرد.
نمونه بعد، مسأله همسرداری و شوهرداری است. یک وقت انسان فکر میکند که شوهرداری، یعنی انسان در آشپزخانه غذا را بپزد، اتاق را تر و تمیز و پتو را پهن کند و مثل قدیمیها تشکچه بگذارد که آقا از اداره یا از دکان بیاید! شوهرداری که فقط این نیست. شما ببینید شوهرداری فاطمهی زهرا سلاماللَّهعلیها چگونه بود. در طول ده سالی که پیامبر در مدینه حضور داشت، حدود نُه سالش حضرت زهرا و حضرت امیرالمؤمنین علیهماالسّلام با همدیگر زن و شوهر بودند. در این نُه سال، جنگهای کوچک و بزرگی ذکر کردهاند - حدود شصت جنگ اتّفاق افتاده - که در اغلب آنها هم امیرالمؤمنین علیهالسّلام بوده است. حالا شما ببینید، او خانمی است که در خانه نشسته و شوهرش مرتّب در جبهه است و اگر در جبهه نباشد، جبهه لنگ میماند - این قدر جبهه وابستهی به اوست - از لحاظ زندگی هم وضع روبهراهی ندارند؛ همان چیزهایی که شنیدهایم: «و یطعمون الطّعام علی حبّه مسکیناً و یتیماً و اسیراً انّما نطعمکم لوجه اللَّه»(۱)؛ یعنی حقیقتاً زندگی فقیرانهی محض داشتند؛ در حالی که دختر رهبری هم هست، دختر پیامبر هم هست، یک نوع احساس مسؤولیت هم میکند.
ببینید انسان چقدر روحیه قوی میخواهد داشته باشد تا بتواند این شوهر را تجهیز کند؛ دل او را از وسوسه اهل و عیال و گرفتاریهای زندگی خالی کند؛ به او دلگرمی دهد؛ بچهها را به آن خوبی که او تربیت کرده، تربیت کند. حالا شما بگویید امام حسن و امام حسین علیهما السّلام، امام بودند و طینت امامت داشتند؛ زینب علیهاسلام که امام نبود. فاطمه زهرا سلاماللَّهعلیها او را در همین مدت نُه سال تربیت کرده بود. بعد از پیامبر هم که ایشان مدّت زیادی زنده نماند.۱۳۷۷/۰۲/۰۷ /امام خامنه ای
حجت الاسلام پناهیان:
تشکیل مجمعی از نیروهای انقلابی که بهصورت یک «تشکیلات مردمی» شکل گرفته باشد، مقدس است
باید «شیوۀ سیاستورزی» در جامعۀ ما تحول و اعتلا پیدا کند/درجۀ ایمان و اخلاق مؤمنین در کار تشکیلاتی معلوم میشود
برادری و اخلاق و ایثار خارج از تشکیلات، زیاد هنر نیست! و این از آموزههای دینی ماست، که متاسفانه کمتر به تبلیغ و تبیین آن، پرداختهایم.
از این پس باید یک نیروی انقلابی را در عرصۀ تشکیلات هم محک زد! باید دید که او در یک تشکیلات، چگونه عمل میکند؟ آیا زندگی جمعی را آموخته است؟ آیا توان گفتگو و تعامل و تبادل نظر دارد؟ آیا در یک تشکیلات، از «اخلاق» برخوردار هست؟
کار تشکیلاتی را باید از مهدکودکها و مدارس و مساجد آغاز کنیم
فلسفۀ نماز جماعت، تمرین «ولایتپذیری، صفبندی و حضور درجمع» است!
امام جماعت هر مسجدی، رئیس گروهی از مردم است. امام جماعت، یعنی «رئیس جماعت»؛ ما در فارسی اینرا بهغلط و غیرسیاسی ترجمه میکنیم! ما به امام جماعت میگوییم «پیشنماز»؛ درحالیکه او رئیس جمعی از مردم است…
ورود به تشکیلات باید ما را بهیاد «نماز جماعت» بیندازد/ نماز جماعت «تمرینی برای سیاستورزی» است
شرکت در تظاهرات و رأیگیری، به ما رشد تشکیلاتی نمیدهد باید وارد تشکیلات شویم
99درصد بهترین درسهای اخلاق ما از «اصْبِرُوا» تجاوز نمیکنند و به «صابروا» و «رابطوا» نمیپردازند
با «ولایتمداریِ انفرادی» ولایت ولیّاللهالاعظم محقق نخواهد شد!
کسانی که نمیخواهند استعدادشان را به مشارکت بگذارند، اهل تشکیلات نیستند/ افراد خودخواه، اهل تشکیلات نیستند
زیباترین نوع ایثار، زندگی تشکیلاتی است/ «شهید بهشتی» تواناییهای خود را به مشارکت میگذاشت و عیوب همکاران تشکیلاتی خود را بهجان میخرید
آیتالله مهدوی کنی، از کسانی که به «نظر جمعی» مقید نبودند، گلهمند بود
وجود و تداوم و تکامل چنین تشکیلات مردمی را مهمتر از انتخابات ریاستجمهوری 96 و نتیجهاش میدانم!/بدون این تشکیلات، هر دولتی ناتوان خواهد بود!
این تشکیلات میتواند با آسیبهای موجود در فضای سیاسی جامعه برخورد کند:
رفع آسیب اول: وقتی تشکیلات نباشد « هنر سخنوری و مناظره» ملاک رأی دادن میشود!کسی که هنر سخنوری دارد، لزوماً هنر مدیریت کشور ندارد!
برای جامعۀ ما زشت است که بگویند: همه چیز در هفتههای آخر و پای مناظرههای تلویزیونی تعیین میشود!
مردم به «پاتوقهای سیاسی» که نام «احزاب» دارند، نمیتوانند اعتماد کنند/ این روش سیاستورزی اشتباه است
منظور ما از تشکیلات، تشکیلاتی مردمی است، نه احزاب به سبک غربی که در واقع پاتوقهای سیاسی و باندهای قدرت هستند که پشت پرده تصمیم میگیرند و به بقیه اعلام میکنند
رفع آسیب دوم: سیاستمدار برآمده از یک تشکیلات مردمی، پاسخگوی خطاهای خود خواهد بود
دو نمونه از فواید تشکیلات مردمی:
فایدۀ اول: یکی از فواید تشکیلات مردمی این است که «نیروهای مستعد» شناسایی میشوند
فایدۀ دوم: از دیگر فواید تشکیلات این است که تعامل و گفتگو میان مؤمنین رشد پیدا میکند
تشکیلاتی موفق است که همه در آن تشکیلات یکدست و یکنظر نباشند تا همدیگر را تکامل ببخشند
تقاضا میکنم همۀ انقلابیون، تقویت و اصلاح این تشکیلات را یک وظیفۀ مقدس سیاسی بدانند
ولایتمداری دو بخش «طولی» و «عرضی» دارد؛ بخش دوم معارف ولایتمداری که ولایتمداری بین مؤمنین است در جامعۀ ما خیلی مهجور بوده؛ امیدواریم که دیگر از این مهجوریّت خارج بشود
امام خامنه ای: قصه پُرغصّه فلسطین و اندوه جانکاه مظلومیّت این ملّت صبور، بردبار و مقاوم، حقیقتاً هر انسان آزادیخواه و حقطلب و عدالتجو را میآزارد و درد و رنجی انبوه بر دل مینشاند.
تاریخ فلسطین و اشغال ظالمانهی آن و آواره کردن میلیونها انسان و مقاومت دلیرانهی این ملّت قهرمان، پُر فرازونشیب است.
کاوشی هوشمندانه در تاریخ نشان میدهد که در هیچ برههای از تاریخ، هیچیک از ملّتهای جهان با چنین رنج و اندوه و اقدامی ظالمانه مواجه نبودهاند.
امّا این نیز یکی از صفحات ناپاک تاریخ است که همچون دیگر صفحات آلوده، با اذن خدای متعال و یاری او بسته خواهد شد؛ چه آنکه: إِنَّ الْبَاطِلَکانَ زَهُوقًا. وَ قال: اَنَّ الاَرضَ یَرِثُها عِبَادِیَ الصَّلِحُون. ۹۵/۱۲/۳
چرا با فتنه گران آشتی نمیکنیم؟!!!
[سوره التوبة (9): آيه 118]
وَ عَلَى الثَّلاثَةِ الَّذِينَ خُلِّفُوا حَتَّى إِذا ضاقَتْ عَلَيْهِمُ الْأَرْضُ بِما رَحُبَتْ وَ ضاقَتْ عَلَيْهِمْ أَنْفُسُهُمْ وَ ظَنُّوا أَنْ لا مَلْجَأَ مِنَ اللَّهِ إِلاَّ إِلَيْهِ ثُمَّ تابَ عَلَيْهِمْ لِيَتُوبُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ (118)
و نيز بر سه نفرى كه (از شركت در جبههى تبوك به خاطر سستى) وامانده بودند، تا آن گاه كه زمين با همهى وسعتش (به سبب قهر و نفرت مردم) بر آنان تنگ شد و از خود به تنگ آمده و فهميدند كه در برابر خدا، هيچ پناهگاهى جز خود او نيست، پس خداوند لطف خويش را شامل آنان ساخت تا به توبه موفّق شوند. همانا خداوند توبهپذير و مهربان است.
نكته ها:
سه مسلمانى كه در تبوك شركت نكردند، پشيمان شده و براى عذرخواهى نزد پيامبر آمدند. امّا حضرت با آنان سخن نگفت و دستور داد كسى با آنان حرف نزند و همسرانشان هم به آنان نزديك نشوند. آنان به كوههاى اطراف مدينه رفتند و براى استغفار، جدا از يكديگر به تضرّع و گريه پرداختند تا پس از پنجاه روز، خداوند توبهى آنان را پذيرفت.
پيام ها:
1- بى اعتنايان به جنگ و فرمان رهبرى، بايد تنبيه شده و تا مدّتى پشت سر گذاشته شوند. «خُلِّفُوا»
2- قهر، بى اعتنايى و بايكوت، يكى از شيوههاى تربيتى براى متخلّفان از فرمان رهبری جامعه اسلامی است. «ضاقَتْ عَلَيْهِمُ الْأَرْضُ» … «ظَنُّوا أَنْ لا مَلْجَأَ مِنَ اللَّهِ»
3- مبارزه ى منفى با متخلّفان، جامعه را براى آنان زندانى بىنگهبان و مؤثّر مىسازد. «ضاقَتْ عَلَيْهِمُ الْأَرْضُ»
4- با آنكه پيامبر، مظهر رحمت الهى است، امّا به عنوان مرّبى، از اهرم قهر هم استفاده مىكند. «ضاقَتْ عَلَيْهِمْ أَنْفُسُهُمْ»
5- يكى از عذابها عذاب و جدان است. «ضاقَتْ عَلَيْهِمْ أَنْفُسُهُمْ»
6- يأس از مردم، زمينه ساز توبه و توجّه به خداست. «لا مَلْجَأَ» … «ثُمَّ تابَ»
7- توفيقِ توبه نيز در سايهى لطف و عنايت الهى است. اوّل خداوند لطف خود را به انسان باز مىگرداند، «تابَ عَلَيْهِمْ» تا انسان توفيق پشيمانى و عذرخواهى و توبه پيدا كند، «لِيَتُوبُوا» و همين كه توبه كرد، باز خداوند توبهى او را مىپذيرد.«إِنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ»
8- پس از يك دوره مبارزهى منفى و بىاعتنايى و بايكوت، شرايط مناسب را براى بازسازى خلافكاران به وجود می آید تا بازگردند و بعد از آن نيز ما با مهربانى آنان را پذيرا باشيم. «تابَ عَلَيْهِمْ لِيَتُوبُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ»
اما چرا رهبری فرمودند:
«بله، مردم ما با آن کسانی که به روز عاشورا اهانت کردند قهرند. ملّت با آنهایی که روز عاشورا، با قساوت، با لودگی، با بیحیایی آمدند جوان بسیجی را در خیابان لخت کردند و کتک زدند، قهر است. با اینها آشتی هم نمیکنیم،» !!!! 27/11/95
در پاسخ به این سوال حضرت آیه الله جوادی آملی ذیل آیه 7 سوره بقره«خَتَمَ اللَّهُ عَلىَ قُلُوبِهِمْ وَ عَلىَ سَمْعِهِمْ وَ عَلىَ أَبْصَرِهِمْ غِشَاوَةٌ وَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ(7)» می فرمایند:
«ختم: ختم در مقابل فتح (آغاز كردن و گشودن شى ء) و به معناى كامل كردن يا رسيدن به پايان آن است. سر اين كه از ختم در زبان فارسى به مهر كردن ياد مى شود آن است كه مهر كردن نامه نشانه پايان آن است. نامه آنگاه مهر مى شود كه پايان يافته باشد. صحيفه جان آدمى نيز تا آنجا كه راهى براى نفوذ هدايت در آن باشد و راه توبه به كلى بسته نشده باشد مختوم نيست. اما اگر انسان با سوء اختيار خود راه توبه را كه خداى سبحان بر روى انسان گشوده تا آخرين مهلت باز است عمدا بر روى خود بست و آن را انكار و استهزا كرد، صحيفه جان او مختوم مى شود و ديگر جايى براى نوشتن حسنات به دست كرام كاتبين در آن نيست
ودربیانی دیگر می فرمایند تا نامه به دست صاحب نامه نرسد مهر آن باز نمی شود