در آیه 173 آل عمران آمده است: «الَّذینَ قالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزادَهُمْ إیماناً وَ قالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیلُ»؛ مؤمنان کسانى هستند که (چون) مردم (منافق) به ایشان گفتند: بیشک مردم (کافر مکّه) بر ضد شما گرد آمده (و بسیج شده) اند، پس از آنان بترسید، (آنها به جاى ترس) بر ایمانشان بیافزود و گفتند: خداوند ما را کفایت میکند و او چه خوب نگهبان و یاورى است.
در آیه 40 سوره انفال نیز خداوند چنین میفرماید: «وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَوْلاکُمْ نِعْمَ الْمَوْلى وَ نِعْمَ النَّصیر»؛ و اگر (باز هم) سرپیچى کرده و روى بگردانند، بدانید که خداوند، مولى و سرپرست شما است، چه خوش مولایى و چه نیکو یاورى است.
کلمه حسب که در آیات متعدد با عبارات مختلف «حسبی الله»، «حسبک الله» و «حسبنا الله» به کار رفته است، به معنای کافی بودن است؛ یعنی خداوند برای حمایت انسان کافی است. مسلمانان واقعى، بدون هیچ ترس و هراسى، با آرامش خاطر و با توکّل به خداوند، در مقابل دشمنان و در مقابل ناملایمات ایستادگی میکنند.[1]
در مورد همین قدرت توکل، امام صادق(علیه السلام) فرمودند: تعجّب میکنم از کسى که میترسد؛ چرا به گفتهى خداوند «حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ» پناه نمیبرد؟![2]
کلمه «نعم» نیز که در آیات متعددی به کار رفته است، اسلوبی است بسیار شیوا برای بیان مدح خصوصیات یک فرد. در هر زبانی عبارات و اسلوبهای مختلفی برای مدح و ذم به کار میرود. در زبان عربی نیز که در بلاغت و فصاحت، سرآمد بسیاری از زبانها است، عبارات متفاوتی برای مدح و ذم استعمال دارد. از جمله این اسلوبها، استفاده از دو فعل «نعم و بئس» است.
در حقیقت این عبارت دارای سه بخش است؛ مثلاً وقتی در مدح علی(علیه السلام) میگوییم «نعم الرجل علی(علیه السلام)»، یعنی اگر مردی را با تمام خصوصیات مردانگی در نظر بگیرید، بدون تردید امام علی(علیه السلام) با داشتن تمامی آن خصوصیات، مورد مدح خواهد بود.[3]
در این آیات نیز اصل عبارات چنین بوده است: «نعم المولی الله و نعم الوکیل الله». یعنی اگر یک حامی یا سرپرستی را با تمام خصوصیات تصور کنی، بیگمان خداوند در داشتن تمام این خصوصیات مورد مدح است و هیچ کس به اندازه خداوند نمیتواند حامی و یار و یاور آدمی در مشکلات و سختیها باشد.
پی نوشت ها:
[1]. قرائتی، محسن، تفسیر نور، ج 2، ص 201، مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن، تهران، چاپ یازدهم، 1383ش.
[2]. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ج 4، ص 392، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ دوم، 1413ق.
[3]. این تعبیر مبتنی بر این است که «ال» در الرجل را، ال جنس بدانیم و فردی را که میخواهیم مدح کنیم، از میان افراد آن جنس و تمامی خصوصیات آنها متمایز کنیم. برای اطلاعات بیشتر و بررسی نظرات مختلف ر.ک سامرائی، فاضل صالح، معانی النحو، ج 4، ص 254- 262، دار احیاء التراث، بیروت، 1428ق.
در قرآن کریم سه مورد به عنوان مایه آرامش ذکر شده است:
تاریکی شب (سوره انعام آیه نود و شش) :
انسان بعد از یک روز طاقت فرسا و سرشار از بالا و پایین ها در تاریکی و سکوت شب به استراحت، بازسازی و بازیابی خویش می پردازد. اگر شخصی با کوله باری از غم ها و مصائب به خواب رود ، زمانی که بیدار شود آرام تر است و توانایی تصمیم گیری بهتری دارد.
خانه مسکونی(سوره نحل آیه هشتاد) :
در جامعه کنونی با توجه به اینکه زندگی شهری جای زندگی روستایی را گرفته است ، خانه ها متراکم گشته اند و بزرگی و صفای گذشته را ندارند. از طرف دیگر جوانان قدرت تهیه همین آلونک های خانه نما را نیز ندارند. زمانی که مسکن تامین باشد خیلی از نگرانی ها و آشفتگی ها از بین می رود.
همسران یکدل(سوره روم آیه بیست و یک) :
خداوند متعال همسران را مایه ی آرامش یکدیگر قرار داده است زیرا یکدیگر را تکمیل می نمایند.طبق تحقیقات به عمل آمده ، انسان به واسطه ترک ازدواج دچار بیماری های جسمی و روحی می گردد. افرادی که از ازدواج سر باز می زنند بعد از گذشت زمان و بالا رفتن سن، رغبت خویش را نسبت به این امر الهی از دست می دهند و سطح توقعاتشان از خویشتن و طرف مقابل بالا می رود.
ایشان تعادل روحی خود را از دست می دهند و دچار نا آرامی های روانی می گردند؛ زیرا با فطرت و سرشت خویش به مخالفت پرداخته اند.
[سوره الروم (30): آيه 47]
وَ كانَ حَقًّا عَلَيْنا نَصْرُ الْمُؤْمِنِينَ (47)
و (مؤمنان را يارى كرديم كه) يارى مؤمنان حقّى است بر عهدهى ما.
نكتهها:
1- اگر مونان انقلابی خدا را يارى کنند، او نيز شما را يارى مىكند. «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ»
2- مومنان انقلابی كه در راه ما تلاش و مجاهده كنند، ما راههاى خود را به آنان نشان خواهيم داد.«وَ الَّذِينَ جاهَدُوا فِينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا»
3- ما قطعاً پيامبران و مؤمنان انقلابی را يارى خواهيم كرد. «إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذِينَ آمَنُوا»
پيامها:
1- پيروزى مؤمنان مومنان انقلابی، وعدهى قطعى خداوند است. (گرچه در ظاهر شهيد شوند ولى به هدفشان مىرسند.)انَ حَقًّا عَلَيْنا»
2- گرچه انسان از خدا طلبى ندارد، ولى خداوند يارى مؤمنان انقلابی را بر خود لازم كرده است».َقکان حقًّا عَلَيْنا»
برادران و خواهران انقلابی !
خداوند به شما وعده نصرت داده است واین نصرت راهم تضمین کرده است واکنون زمان یاری دین خداست و دیگر چنین فرصتی برای مومنان پیش نخواهد امد
طراحی خداوند برای تغییر حاکمیت باطل
«بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْباطِلِ فَيَدْمَغُهُ فَإِذا هُوَ زاهِقٌ وَ لَكُمُ الْوَيْلُ مِمَّا تَصِفُون؛ بلكه ما حق را بر سر باطل مى كوبيم تا آن را هلاك سازد و ناگهان باطل محو و نابود مى شود! امّا واى بر شما از توصيفى كه (درباره خدا و هدف آفرينش) مى كنيد!» (انبیاء/18)
طبق این آیه شریفه برخی از تحولات اجتماعی به نفع جریان حق، تغییراتی «ناگهانی» است که در مدت کوتاهی شکل می گیرد. گاه طراحی خداوند بگونه ای است که در مدت کوتاهی، دل و ذهن مردم به جبهه حق متمایل شده و اقلیت حقی بر اکثریت باطلی پیروز می شود.
تحلیل علامه طباطبایی از این آیه شریفه؛ هرگاه جریان حق در حال نابودی باشد، خداوند تغییرات ناگهانی به نفع جریان حق ایجاد خواهد کرد
«سنت خداى تعالى بر اين جريان يافته كه باطل را آن قدر مهلت دهد تا روزى با حق روبرو گردد و با آن در بيفتد، تا به خيال خود آن را از بين برده، خودش جاى آن را بگيرد؛ ولى خدا به دست حق خود، او را از بين ببرد و نابودش كند. پس اعتقاد حق هيچ وقت در زمين ريشه كن نمىشود؛ هر چند كه در بعضى ادوار حاملين آن در اقليت قرار گيرند و يا ضعيف شوند و همچنين كمال حق هرگز از اصل نابود نمىشود هر چند كه گاهى اضداد آن زياد گردند، و نصرت الهى هرگز از رسولان خدا جدا نمىشود هر چند كه گاهى به اصطلاح، كارد به استخوانشان برسد آن چنان كه مايوس شوند و خيال كنند كه به كلى تكذيب شدند. و اين همان معنايى است كه از جمله «بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْباطِلِ فَيَدْمَغُهُ فَإِذا هُوَ زاهِقٌ» استفاده مىشود … در اينكه فرمود: «فَإِذا هُوَ زاهِقٌ» دلالت بر اين معنا است كه اين درگيرى حق با باطل «ناگهانى» صورت مىگيرد. وقتى كه ديگر كسى اميد نمىبرد كه حق غالب شود و باطل فرار كند.» (المیزان فی تفسیر القرآن؛ ج 14، ص262)