خاطره یک شب سرد
این خاطره از جلسه اختصاصی مان با دکتر احمدینژاد را تا کنون در فضای عمومی تعریف نکرده ام اما دیروز که دیدم از رهبری چیزهایی خواسته که برخی در اختیار رهبری هم نیست و گویی با زیر دست خود صحبت می کند و تقریبا به لب بام بدون نرده و حفاظ رسیده است این خاطره را بازگو می کنم.
شاید چرخش معرفتی موجود که متدینین از یک سو دست به دندان اند و از سوی دیگر تازیانه سرزنش و شماتت غیر را دریافت می کنند بهتر درک کنید.
البته باور حتمی من این است که هیچ کس در این عالم نمی تواند تصویری واضح و قطعی و متقن از احمدی نژاد ارائه دهد زیرا او راز آلوده و جمع اضداد است و با عقل دو دوتا، چهارتا، نمی توان به نتیجه رسید.تکانه های رفتاری وی نیز از عقل پیروی نمی کند.
گویی یک نیروی تعبدی او را رهنمون است و خود وی نیز از صحنه بعدی که قرار است اجرا کند آگاه نیست (مراحل منع تا ثبت نام در انتخابات را بیاد بیاورید)و اما خاطره:
در یکی از شبهای سرد اسفند۱۳8۳ساعت۱۲شب با چند نفر از دانشجويان ارشد و دکتری آن روز در شهرداری تهران خدمت ایشان رسیدیم(برای اثبات صدق گفتارم نام اون افراد را می برم تا اگر خوانندگان محترم آنان را دیدند سخن حقیر را با آنان چک کنند) همراهان بنده عبارت بودند از دکتر ابراهیم متولیان، دکتر محمد ودود حیدری، داود گودرزی، مهرداد بذرپاش و موسیوند و بنده نیز سخنگوی جمع بودم.
پس از احوالپرسی و مقدمات از احمدینژاد سئوال کردم شما برای چی می خواهید کاندیدای ریاست جمهوری شوید؟
و او پاسخ داد:"هرچه بررسی می کنم می بینم ۱۶سال است دولت دست آقا نیست می خواهم دولتی تشکیل دهم و اختیارش را با آقا بگذارم، عصای دست ایشان باشد برای حل مسائل کشور.”
او صادقانه سخن می گفت و ما هم غیر از برداشته صادقانه تحلیل دیگری نکردیم.
اما بپذیریم مبنای این چرخش ۱۸۰درجه ای امری راز و رمز آلوده است وکسی را به اتقان در قضاوت نمی رسد
تبلور این رازآلودگی را در واژه هایی مانند “بزودی"احمدی نژاد وعبارتهایی مانند اینکه مشایی گفت:"شاید در این زنبیل سرخ حکمتی باشد"یا عبارت بقایی بعداز آخرین زندان که گفت"در زندان برای مشایی چند نفر آدم درست کردم(فرقه)
یا در عبارت مشایی که چندی پیش اهل بیت علیه السلام و امام و آقا را برداشت و احمدینژاد را به مثابه صلوات شعبانیه جای آن گذاشت وبه حامیان گفت:"نه یک قدم از دکتر جلوتر بروید نه یک قدم عقب تر ” باید پیدا کرد
چرایی کشاندن دوستی های راز آلوده شخصی به عرصه سیاست و حکومت اولین قدم برای ورود به مساله است
و تغییر معرفتی را باید با داود احمدینژاد پیدا کرد که گفت:"والا من با برادرم بزرگ شده ام برادری که من می شناسم این نیست و برای همیشه جدا شد و رفت.
#عبدالله_گنجی