حکایت مرد دلاک و امام رضا (علیه السلام)
16 اسفند 1395
دلاکی در راه خراسان سر مبارک حضرت امام رضا(علیه السلام) را تراشید حضرت سنگ و تیغش را طلا کرد .
دلاک عرض کرد طالب نیستم ، بهمین جزئی پول دلاکی أمرم، میگذرد من از شب اول قبر می ترسم آنوقت التفاتی بمن بکن ، حضرت قبول کرد. روزی حضرت رضا (علیه السلام) در مجلس مأمون نشسته بود سه مرتبه فرمود: ( لبیک ، لبیک لبیک) آمدم، پرسیدند: در جواب که لبیک گفتی؟
فرمود: آن مرد دلاک مرد، حالا او را در قبر گذاشتند نکیرین آمدند از او سؤال کنند مرا خواند ، جوابش دادم به نکیرین گفتم که دوست ما است او را نیازارید .
ملائکه و إبلیس ، حاج ملا اسماعیل سبزواری قدس سره