جمعه ای دیگر
24 آذر 1396
امروز هم جمعه ای دیگر است و باز هم منتظرم
اما میدانم که منتظر نیستم چون اگر واقعا منتظر کسی بودم حداقل کاری برای او میکردم…
امافقط نشسته ام ومشغول کارهای دنیوی خودمم وفقط لاف انتظارمیزنم…
به این نبود آقام عادت کرده ام وشایدم اصلا مهمهم نیست برام ..در کارهایم غرقم و حتی وقت کم می آورم و فرصتی برای فکر کردن وکارکردن برای مولایم نیستم
خدایا فرج مولایمان رابرسان به خاطر خودش حداقل