من بارها گفتهام؛ عدهای وقتی در خیابان نگاه می کنند و زنانی را می بینند که حجابشان قدری ناجور است، دلشان خون می شود. بله؛ این کار بدی است …
اما کار بد اصلی، این نیست. کار بد اصلی آن است که شما در کوچه و خیابان نمی بینید!!
کسی به کسی گفت: “چه کار میکنی؟" گفت: “دُهُل میزنم” گفت: “چرا صدای دُهُلت در نمی آید؟” گفت: “فردا صدای دُهُل من در می آید!”
صدای فرو ریختن ایمان و اعتقاد ناشی از تهاجم پنهانی و زیر زیرکی دشمن_
اگر شما ملت و عناصر فرهنگی بیدار نباشید_ خدای نخواسته، آن وقتی در می آید که دیگر قابل علاج نیست!!
مقام معظم رهبری ۲۱ /۵ /۷۱
کرامتی از آیت الله کشمیری (ره)
در شرح حال ایشان کرامات و فضایل زیادی نقل کرده اند که ذکر آن ها باعث اطناب است برای مثال یک نمونه از آن ها را از قول عارف کامل آقای سید علی قاضی (ره) نقل می کنیم:
مرحوم قاضى(رحمة الله علیه) نقل فرمود:
« روزى در محضر آقاى حاج سیّد مرتضى كشمیرى (رحمة الله علیه) براى زیارت مرقد مطهّر حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) از نجف اشرف به كربلاى معلّى رفتیم و بدواً [ = در ابتدا]در حجرهاى كه در مدرسه بازار بینالحرمین بود وارد شدیم.
این حجره منتهى الیه پلههایى بود كه باید طى شود. مرحوم حاج سیّد مرتضى از جلو و من از عقب سر ایشان حركت كردم. چون پلهها به پایان رسید و نظر بر در حجره نمودیم، دیدیم كه مقفّل [= قفل شده ] است. مرحوم كشمیرى نظرى به من نموده و گفتند: مىگویند هر كس نام مادر حضرت موسى را بر قفل بسته بخواند باز مىشود. مادر من از مادر حضرت موسى كمتر نیست و دست به قفل بردند و گفتند: یا فاطمة! و قفل باز را در مقابل ما گذاردند و ما وارد حجره شدیم.»
( آیت الحق، ص 105 ؛ به نقل از مخطوطات علّامه سیّد محمد حسین حسینى طهرانى (رحمهالله) . منبع: مجله خلق،شماره 1)
هرچه اصرار کردیم برود، فایده نداشت!
پست بعد از نگهبانی من، ناصری بود. پست که تمام شد، رفتم سراغش. پتو را کشیده بود روی سرش. تکانش دادم وگفتم: « بلند شو. نوبتته، باید بری سر پستت.» بلند شد و رفت من هم خوابیدم. هنوز کامل خوابم نبرده بود که صدای ناصری بیدارم کرد. بالای سرم بود. گفت:« الآن کی سر پسته؟» گفتم:« مگه تو نرفتی؟» گفت:« نه، من که همین الآن از خواب بیدار شدم. کی رو فرستادی جای من؟» با ناصری رفتیم سر پست نگهبانی، با کمال تعجب فرمانده لشگر مهدی زین الدین را دیدم که اسلحه انداخته روی دوشش و آن جا ایستاده و مشغول ذکر گفتن با تسبیح است. هرچه اصرار کردیم برود و ناصری جایش پست بدهد فایده نداشت. گفت:« شما بروید بخوابید، من این جا کار دارم. هم پست می دهم، هم کارم رو می کنم». ماند و تا صبح پست داد.
[راوی: حسین رجب زاده، از همرزمان سردار شهید مهدی زین الدین ، کتاب یاران ناب ، ج9، ص33 ]
شير مادر براي بچه تا يك زماني سودمند است و زمينه ي رشد و استعداد او را فراهم ميكند، ولي از يك زماني به بعد بايد او را از شير گرفت و گرنه زيان بار است و آثار معكوس دارد. اين را مادرها خوب ميفهمند، اما بچهها نه! و براي همين هم شيون و فرياد ميكنند، ولي مادرها با وجود اين كه كانون مهر و محبت اند، به فرياد و ناله ي آنها اهميت نمي دهند.
خداوند هم نسبت به ما همين طور است. نعمتهايي مثل سلامت و آرامش به ما ميدهد، كه تا يك زماني براي ما خوب و مايه سعادت است؛ ولي از يك مقطعي به بعد زيان بار و خطرناك است، از اين رو آنها را از ما ميگيرد. ولي يادمان باشد؛ ميگيرد تا بيشتر بدهد. همانطور كه يك مادرغذا يي به نام شير را ميگيرد تا سفره اي از غذاهاي متنوع پيش روي فرزند خود بگشايد.
?روز یکشنبه ۲۴ دیماه توفیق شد تا به اتفاق یکی از دوستان خوبم ، خدمت آقای عزیزمان رهبر بزرگوار انقلاب اسلامی رسیدیم و دقایقی بی دغدغه و در فضایی صمیمی و آرام با ایشان سخن گفتیم ؛ این مژده را به دوستان بدهم که به خلاف برخی شایعات روزهای اخیر ، ایشان هیچگونه ناراحتی جسمی و کسالت مشهودی نداشتند و تندرست و در سلامت کامل بودند.
? در این جلسه برای ایشان از طرح کتاب” تمدن رضوی” در ادامه فکری کتاب انسان ۲۵۰ ساله خودشان سخن گفتم و ایشان به بدیع بودن و جذابیت موضوع و حتی جالب بودن خود عنوان تمدن رضوی اشاره نمودند و بعد از تورق چند صفحه فرمودند که کتاب را می خوانند ۰
?در خلال این دیدار آقای دکتر حقانی که با دست پر از کتابهای موسسه تاریخ معاصر آمده بود، کتاب کم حجمی را به آقا معرفی نمود که در مورد تبلیغات ضد ایرانی در کتب درسی یکی از کشورهای همسایه بود آقا فرمودند کاش مطالب مهمش را علامت می زدید تا من راحت تر بخوانم ؛ بعد از تقدیم کتاب کم حجم مذکور ، آقای حقانی چند کتاب حجیم دیگر را رو کرد!! من به کنایه و شوخی و البته رندی؛ طوری که آقا بشنوند گفتم آقای حقانی مگر متوجه نشدید در مورد کتاب کم حجم قبلی چه فرمودند ؟!چطور انتظار دارید این همه کتاب قطور را بخوانند ؟ آقا بلافاصله متوجه کنایه طنزگونه من شدند و با تاکید و لبخند و کمی هم جدیت گفتند : نخیر ! میخوانم !
? از نکات جالب این جلسه به روز بودن ایشان در زمینه فرهنگ و مطالعه کتاب است ؛ در این مورد البته این بار نیز مثل دفعه قبل ، جلوی ایشان کم آوردم ! چرا که ایشان کتابی را مطالعه کرده بودند که راجع به سقوط امپراطوری عثمانی بود و سوال کردند شما کتاب “صلحی که همه صلح ها را بر باد داد” را خوانده اید ؟ جواب ما منفی بود !! چون از چاپ کتاب زمان اندکی نگذشته و به اصطلاح تازه از تنور در آمده .در مورد کتاب کمی صحبت نمودند۰ ( کتاب صلحی که همه صلح ها را بر باد داد نوشته دیوید فرامکین ، انتشارات ماهی ، زمان انتشار پاییز ۱۳۹۶ ) اینکه گفتم مثل دفعه قبل ، چون در یکی از دیدارهای قبل که خدمت شان رسیدم به من گفتند که فلان کتاب را که بهاییان نوشته اند شما خوانده اید ؟ گفتم خیر ! با تعجب گفتند چرا ؟ با پررویی و حاضر جوابی گفتم: معلوم است چون حضرتعالی رهبر کشور هستید و بیشتر این کتب مجانی خدمت تان ارسال می شود ! لذا طبیعی است که شما از آخرین وضعیت بازار نشر با خبر باشید!! ( توجیهی برای تنبلی خودم!! ) با لبخند فرمودند: اشکالی ندارد ! من از این کتاب دو نسخه دارم و یک نسخه اش را به شما میدهم ؛ و البته چند روز بعد کتاب وعده داده شده به دستم رسید.
? خدا را شکر که رهبری داریم که زودتر از همه در جریان نوسانات و کوران کتاب و نشر و فکر قرار دارند. این نکته را هم بگویم من از تاکید ایشان بر خواندن کتاب اخیر ( یعنی صلحی که همه صلح ها را بر باد داد ) حدس قریب به یقین زدم که بینش سیاسی ایشان باید تا حدود زیادی متاثر از مطالعه زیاد و بالطبع بصیرت تاریخی شان باشد. ( والله اعلم )
? اما دو تاسف !! اول اینکه کاش این خیل عظیم ولایت مدار و دوستداران آقا به اقتدای از ایشان اهل مطالعه و آن هم فهم و درک تاریخی بشوند !! بخصوص کسانی که به تفسیر و بسط بیانات معظم له در تریبون های اجتماعی و سیاسی می پردازند ، لااقل کمی به افق فکری و ظرائف گفتار آقا نزدیک شوند. و اما تاسف دوم اینکه از کاهلی و طمع خودم بگویم که موقع خروج از بیت در دل گفتم : کاش ایشان مثل دفعه قبل از این کتاب “صلحی که همه صلح ها را بر باد داد” هم دو نسخه داشته باشند !!