نصف حقوقش را صرف خیریه میکرد
عباس نصفی از حقوق ماهانهاش را صرف امور خیریه میکرد.
در واقع او بخشی از حقوقش را به دو خانوادهای میداد که یکیشان بیمار سرطانی و دیگری بچه یتیم داشتند. باقی حقوقش را هم بخشی صرف امور روزمرهاش و بخشی را خرج هیئات و مراسم مذهبی میکرد.
در طول ماه شاید 20 روزش را روزه میگرفت و غذایی که محل کارش به او میدادند، به خانوادههای مستمند میداد.
یکبار که میخواست به مأموریت برود، دو، سه غذا توی خانه گذاشت و به پدرمان گفت شما برای فلان خانواده ببر. بابا گفت من خجالت میکشم دو غذا دستم بگیرم و ببرم. اما عباس اصرار داشت که اگر کم هم باشد باید به مردم کمک کرد و باری از دوش کسی برداشت.???
راوی: خواهر شهیدعباس آسمیه
شهید_مدافع_حرم
امام کاظم حضرت موسی بن جعفر علیه السلام میفرمایند:اصْبِرْ عَلَى طَاعَةِ اللَّهِ وَ اصْبِرْ عَنْ مَعَاصِي اللَّهِ فَإِنَّمَا الدُّنْيَا سَاعَةٌ فَمَا مَضَى مِنْهَا فَلَيْسَ تَجِدُ لَهُ سُرُوراً وَ لَا حُزْناً وَ مَا لَمْ يَأْتِ مِنْهَا فَلَيْسَ تَعْرِفُهُ فَاصْبِرْ عَلَى تِلْكَ السَّاعَةِ الَّتِي أَنْتَ فِيهَا فَكَأَنَّكَ قَدِ اغْتَبَطْت
➖بر طاعت خدا صبر كن و در ترك معاصى او شكيبا باش؛ زيرا دنيا لحظه اى بيش نيست .
➖آنچه گذشته جاى شادى و غم ندارد
و از آنچه نيامده نيز خبرى ندارى . پس لحظه اى را كه در آن به سر مى برى ، صبور باش چنان كه گويى خوشبخت و خوشحالى…
تحف العقول ص 396
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج75، ص311، ح1
مرد و زن نشستهاند دور ِ سفره.
مرد قاشقش را زودتر فرو میبرد توی کاسه سوپ و زودتر میچشد طعم غذا را
و زودتر میفهمد که دستپخت همسرش بینمک است
و اما زن چشم دوخته به او تا مُهر تأیید آشپزیاش را از چشمهای مردش بخواند
و مرد که قاعده را خوب بلد است،
لبخندی میزند و میگوید: “چقدر تشنهام!”
زن بیمعطلی بلند میشود و برای رساندن لیوانی آب به آشپزخانه میرود.
سوراخهای نمکدان سر ِ سفره بسته است و به زحمت باز میشوند
و تا رسیدن ِ آب فقط به اندازه پاشیدن ِ نمک توی کاسه زن فرصت هست برای مرد.
زن با لیوانی آب و لبخندی روی صورت برمیگردد و مینشیند.
مرد تشکر میکند، صدایش را صاف میکند و میگوید:
” میدونستی کتابهای آشپزی رو باید از روی دستای تو بنویسن؟ “
و سوپ بینمکش را میخورد؛ با رضایت
و زن سوپ با نمکش را میخورد؛ با لبخند!
برگرفته از کتاب زندگی به سبک روح الله
رهبر انقلاب در ابتدای درس خارج روز دوشنبه این هفته، تاریخ (۱۳۹۶/۱۱/۰۲)، به ذکر حدیثی از امام صادق علیهالسلام، دربارهی خصوصیات جناب سلمان فارسی پرداختند. نظر به اهمیت این حدیث که میتواند الگویی اخلاقی و رفتاری برای نیروهای مؤمن و انقلابی باشد، نشریهی خط حزبالله آن را به همراه ترجمه و تفسیر رهبر انقلاب برای اولین بار منتشر میکند.
بسم اللَّه الرّحمن الرّحیم. الحمد للّه ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیدنا محمّد و آله الطّاهرین و لعنة اللّه علی اعدائهم اجمعین. «عَن مَنصورِ بنِ بَزرَج، قال: قُلتُ لِأَبی عَبدِاللّهِ الصّادِق علیهالسلام: ما أَکثَرَ ما أَسمَعُ مِنكَ یا سَیِّدی ذِکرَ سَلمانَ الفارسی»، راوی میگوید چقدر من زیاد میشنوم از شما که نام سلمان را میبرید و از او یاد میکنید. معلوم میشود که حضرت [امام صادق علیهالسلام] مکرّر در مکرّر راجع به سلمان مطالبی را میفرمودهاند. این شخص تعجّب میکند که چیست که اینقدر موجب شده شما به او توجّه دارید، یا شاید مثلاً به او محبّت دارید و از این قبیل. «فَقال: لاتَقُل «الفارسی» وَ لکِن قُل سَلمانَ المُحَمَّدی»، یعنی نسبتِ او، فراتر از نسبت قومی و میهنی است؛ نسبت دینی است. این البتّه به هیچوجه، طعن به قوم فارس نیست؛ پیغمبر اکرم و ائمّه علیهمالسلام از فارس - مردم ایران- تمجید کردند، تعریف کردند؛ در این که تردیدی نیست. میخواهد بفرماید که این شخص، فراتر و بالاتر از این است که به نسبتِ قومی شناخته بشود؛ نسبتِ او، نسبتِ عقیده و دین و پیامبر است؛ او کأنّه -مثلاً- فرزند پیغمبر است.
«أَ تَدری ما کَثرَةُ ذِکری لَه؟» [حضرت فرمود] میدانی چرا؟ «قُلتُ: لا. قال: ثَلاثِ خِصالٍ»، سه خصوصیت در سلمان بود که این موجب میشود که من او را زیاد یاد کنم و نام او را ببرم -لابد مثلاً- اجلال کنم او را، تعظیم کنم او را یا محبّت به او بورزم.
«أَحَدُها: ایثارُه هَوی أَمیرِالمُؤمِنین علیهالسلام عَلی هَوی نَفسِه»، چیست آن سه خصلت؟ یکیاش این است: میل امیرالمؤمنین را بر میلِ خود غلبه میداد. از این معلوم میشود که بیش از یک بار چنین چیزی اتّفاق افتاده که حضرت چیزی را اراده کردند، سلمان چیز دیگری در دل خود و در ذهن خود میخواسته است ولیکن میل و هوای امیرالمؤمنین را - «هَوی» یعنی میل- بر میل خود ترجیح داده است. ببینید مقام امیرالمؤمنین را؛ حالا البتّه اینها که گوشهوکنارهای آن عظمت و آن جلالت الهی و ملکوتی و جبروتی است ولی خب، اینها همه، هرکدام یک نشانه است.
«وَ الثّانیَة: حُبُّهُ لِلفُقَراء وَ اختیارُه اِیّاهُم عَلی أَهلِ الثَّروَةِ وَ العَدَد»، [دوّم: فقرا را دوست میداشت. بعضیها از طبقهی مستضعف جامعه اصلاً بدشان میآید؛ حاضر نیستند طرف آنها بروند، نگاه بکنند به آنها! خودشان را برتر از آنها میدانند؛ او نه؛ فقرا را دوست میداشت، آنها را بر اهل ثروت ترجیح میداد. اگر فرض بفرمایید در یک جایی امر دایر بود بین یک سرمایهدارِ محترمِ خیلی پولداری یا یک فقیری، یا باید مثلاً خانهی این برود یا خانهی آن برود، یا باید به این سلام کند یا باید به آن سلام کند، این فقیر را بر آن غنی ترجیح میداد؛ اینها درس است دیگر. ما طلبهها، ما جامعهی روحانیت و علمی، یکی از خصوصیاتمان از اوّل همین بوده است که با ضعفا و طبقهی ضِعاف نزدیک بودهایم؛ این خیلی امتیاز بزرگی است. بله، گاهی پولدارها ممکن بود سراغ یک عالمی هم بیایند، او هم یک احترامی بکند امّا معاشرت روحانیون ما، علمای ما، مراجع ما، ائمّهی جماعت ما -علمائی که بودند با مردم- عمدتاً با مردم فقیر و زیر متوسّط بوده است؛ این خیلی چیز مهمّی است؛ این را باید نگه بداریم. حالا که علما و روحانیت، به یک موقعیتی در عالم سیاست دست پیدا کردهاند، نباید آنچه را تاریخچهی ما و سنّت کهن ما است از دست بدهیم. اینکه در یک شهری یک عالمی مثلاً باشد، [ولی] بین مردم معروف باشد که ایشان با تجّار و با پولدارها و با باغدارها و مانند اینها [اُنس دارد] - مهمانی خانهی این؛ مهمانی در باغ آن- امّا با فقرا نه، اُنسی ندارد؛ این چیز خوبی نیست. این هم یک خصوصیت.
«وَ الثّالِثَة: حُبُّهُ لِلعِلمِ وَ العُلَماء»، یکی هم این [سوّمی]: جناب سلمان علم را دوست میداشت، علما را دوست میداشت. این سه خصوصیت در این بزرگوار، موجب میشود که امام صادقِ با آن جلالت و عظمت، نسبت به او گرایش پیدا کند، محبّت -یا تجلیل و تعظیم- نسبت به او بکند. «إِنَّ سَلمانَ کانَ عَبداً صالِحاً حَنیفاً مُسلِماً وَ ما کانَ مِنَ المُشرِکین»، [میفرمایند: سلمان بندهی صالحِ حنیفِ مسلمان
است وازمشرکین نیست*
باید وارد میدان شوید
* وقتی دشمن تاریخ را هدف میگیرد
در چند سال اخیر، جریانها و شبکههای ضدانقلاب با تمرکز بر تاریخ سلطنت پهلوی و دوران پیش از انقلاب اسلامی و با توجه به ضعف و کمکاری رسانههای انقلاب در بازنمایی این دوره برای نسل جوان، اقدام به ساخت و انتشار آثار مستند با محوریت حکومت و اشخاص پهلوی نمودند. آثاری که در آن با چشمپوشی و حذف فسادها، چپاولها، خودباختگی و وابستگی به غرب، ظلمها و کشتار این حکومت، تنها به القای دروغین پیشرفت کشور در دوران پهلوی پرداختهاند و سعی در ترمیم چهرهی پهلوی نمودند. «امروز اینها سعی میکنند چهرهی خاندان خبیث و منحوس پهلوی را -رژیم فاسد و وابسته و خبیث و ظالم که کشور ما را سالهای متمادی به عقب انداختند و ملت ایران را آنجور دچار مشکلات عظیم کردند- بزک کنند، آرایش کنند.»(۱۳۹۳/۱۰/۱۷)
* باید وارد میدان شوید
حال سؤال اینجاست که در مقابل این جریان چه باید کرد؟ راهکار رهبر انقلاب برای مقابله با این جریان خزندهی فرهنگی، تشویق حضور فعال نیروی جوان و مؤمن انقلابی در عرصهی فرهنگ و هنر، و تولید محصولات فرهنگی و بیان واقعیات و حقیقتهای انقلاب اسلامی است. نیروی جوان و انقلابی که در هر عرصهای وارد میدان شد، راهگشا و خطشکن بوده است، بار دیگر وظیفه دارد در میدان هنر به دفاع از انقلاب و تاریخ کشور بپردازد. امری که رهبر انقلاب بار دیگر و در دیدار اخیر خود با مستندسازان، این وظیفه را اینگونه متذکر شدند: «اگر بتوانید این جهتگیری انقلابی و این صداقت انقلابی را حفظ کنید، خیلی میتوانید خدمت بکنید: به کشور و به انقلاب و به مردم و به آینده و به تاریخ و به حقیقت؛ میتوانید خیلی خدمت بکنید.»(۱۳۹۶/۱۰/۲۱) خدمتی که البته رهبر انقلاب برای آن شروطی قائل شدند:
* حفظ روحیهی اسلامی و انقلابی
ورود به فضای هنر به دلیل ویژگیهای خاصی مانند شهرت و شناختهشدن، میتواند ابتلائاتی برای جوانان داشته باشد که در نهایت آنها را از هدف نهایی جدا و دور کند، به همین دلیل رهبر توصیه کردند: «سعی کنید گرایشهای هنری محض و چیزهایی که معمولاً برای هنرمند جالب است -شهرت و مانند آن- آن صفا و صمیمیت هنر انقلابی را از شما نگیرد. هنر انقلابی هنر است و درعینحال در آن دروغ نیست، فریب نیست، فساد نیست، اغوا نیست؛ هنر اسلامی این است؛ این روحیه را حفظ کنید، این را نگه دارید، این خیلی باارزش است.»(۱۳۹۶/۱۰/۲۱)
* مستند ساز، اصلاحگر جامعه
هماناندازه که یک مستندساز انقلابی موظف است تا حقایق تاریخی و واقعیتهای انقلابی را بیان کند، هماناندازه نیز موظف است تا آرمانها، ارزشها و پیشرفتهای انقلاب را یادآوری کند و “روح امید” را در مردم و جامعه زنده کند. و از سوی دیگر مشکلاتی را که در مسیر دستیابی به این ارزشها است، با بیانی صحیح و به قصد اصلاح -و نه سیاهنمایی- به تصویر بکشد. نکتهای ظریف که تفاوت هنرمند انقلابی و اغیار را مشخص میکند. «دو جور میشود انتقاد کرد: یک انتقادی که وقت شنیدن، شنونده آن را فحش و دشنام تلقّی میکند؛ یک انتقادی که همان مطلب است امّا وقتی که شنونده آن را میشنود، آن را نصیحت تلقّی میکند؛ دو جور میشود حرف زد؛ سعی کنید آن نوع اوّل نباشد…»۹۶ /۱۰/ ۲۱
منبع :خط حزب الله