اگر جای دانه هايت را که روزی کاشته ای فراموش کردی،
باران روزی به تو خواهد گفت کجا کاشته ای…
پس خير را بکار
بالاي هر زمينی…
و زير هر آسمانی…
براي هر کسی…
تو نميداني کی و کجا آن را خواهی يافت!!
که کار نيک هر جا که کاشته شود به بار می نشيند
امام علی عليه السلام :
خوشا به حال آن كه به بندگان خدا نيكی كند و براي آخرت خود زاد و توشه برگيرد
غررالحكم و دررالكلم ، ح ۵۹۵۵ .
مرد مسیحی
امام پنجم، محمد بن علی بن الحسین (علیهالسلام) لقبش باقر است. باقر یعنی شکافنده. به آن حضرت، باقرالعلوم، یعنی شکافنده دانشها میگفتند.
مردی مسیحی، به صورت مسخره، کلمه باقر را به کلمه بقر تغییر داد و به آن حضرت گفت: انت بقر؛ تو گاو هستی!
امام، بدون آنکه از خود ناراحتی نشان دهد و اظهار عصبانیت کند، با کمال سادگی گفت: نه، من بقر نیستم من باقر هستم.
مسیحی گفت: تو پسر زنی هستی که آشپز بود.
امام فرمود: شغلش این بود و شغل، عار و ننگ محسوب نمیشود. مسیحی گفت: مادرت سیاه و بیشرم و بدزبان بود!
امام فرمود: اگر این نسبتها که به مادرم میدهی راست است، خداوند او را بیامرزد و از گناهانش بگذرد و اگر دروغ است، خداوند از گناه تو بگذرد که دروغ و افترا بستی!
مشاهده این همه حلم، از مردی که قادر بود، همه گونه موجبات آزار یک مرد خارج از دین اسلام را فراهم آورد، انقلابی در روحیه مرد مسیحی ایجاد نمود و او را به سوی اسلام کشاند و مرد مسیحی، با دیدن چنین برخوردی مسلمان شد
داستان راستان، ج 1، ص 22
یکی از بسیجیان اول انقلاب تعریف می کرد:
اوایل انقلاب بود، خبر دار شدم که یکی از شخصیت های برجسته کمونیست ها که جایگاه والایی در بین جریان چپ داشت، به باغی از باغهای سر سبز کرج آمده، آن روزها نوجوان ۱۷ ساله ای بودم، اسلحه ای برداشته و به سراغ او رفتم، بازداشتش کرده و به مکان خلوتی بردم، مانند یک متهم جلوی خود نشاندم و ژستی گرفته و گفتم: ای کافر مزدور تو متهمی و باید از خودت دفاع کنی!
آیا تو می گویی خدا نیست؟!!
گفت: بله من می گویم خدا نیست!
گفتم به چه دلیل خدا نیست؟!
کلی توضیح داد و استدلال کرد که من برخی از آنها را اصلا نفهمیدم، بعد از تمام شدن حرفهایش هاج و ماج مانده بودم چه بگویم!
به ناگاه گفتم ،خوب خدا را شکر که خیالم را راحت کردی، راستش من با تو خصومت شخصی دارم از دیدنت حالم به هم می خورد، قصد داشتم امروز سر به نیستت کنم ولی می ترسیدم، خدایی باشد و فردای قیامت یقه من را بگیرد، الان که خیالم را راحت کردی حسابت را می رسم و بعد چند چَک و لگد نثارش کردم!
در حال کتک خوردن ناگهان فریاد زد، نزن نزن تو را به خدا، خدا هست!!
گفتم حالا بگو، به چه دلیل خدا هست؟!
باز کلی استدلال کرد که اصلا نمی شود خدا نباشد!
بعد از تمام شدن حرفهایش گفتم؛ عوضی! چرا می گفتی خدا نیست؟
گفت برادر من! عزیز من! پسر من!
فعلاً نون ما اینطوری در میاد که بگیم خدا نیست، اگر شرایط عوض شود، ثابت می کنیم که خدا هست، دعوایی نداریم که!
حالا این حکایت یکی از دوستان سابق است که تلاش کرد از طریق مخالفت با محصولات تراریخته، نقش لیدر را در این جریانَ فرهنگیَ آتش به اختیار، پیدا کند و چون موفق نشد، در یک گردش ۱۸۰ درجه ای خود را سینه چاک لابی تراریخته پرستان قرار داده تا شاید بتواند در سازمان محیط زیست، سِمتی برای خود دست و پا کند!
از قدیم اینطور بوده که برخی از اظهار نظر های علمی مدلل به ادله است و برخی معلل به علل! علت هایی مانند نان و نام، انسان های بسیاری را وادار به توبه سیاسی کرده و خواهد کرد!
برخورد با کارگزاران حکومتی فاسد با شدت عمل بیشتر پیگیری شود
رهبرانقلاب، امروز: در بحث عدالت و عدالت اجتماعی و برداشتن فاصلهی بین قشرهای مختلف مردم کمکاری و عقبماندگی داریم.
کاری که باید در این زمینه انجام بگیرد، آنچنان که شایسته و بایسته و لازم بوده انجام نگرفته و باید بهجد دنبال آن باشیم و بدانید که به توفیق الهی دنبال آن هستیم و از آن صرفهنظر نخواهیم کرد. البته راهش، مبارزه با ظلم و فساد است.
عدالت معنای وسیع و گستردهای دارد، هم در سطح جامعه است هم در سطح بینالملل؛ هم بُعد سیاسی دارد و هم اقتصادی. در همهی اینها یک ارزش مطلق هم هست؛ یعنی ارزشهای دیگر نسبی هستند و عدالت مطلق است.
عدالت لازم است؛ باید با فساد مبارزه بشود، با ظلم مبارزه بشود، البته خیلی سخت است. فساد مثل اژدهای هفتسر افسانههاست، یک سرش را که میزنی با شش سر دیگر حرکت میکند، از بین بردنش آسان نیست. برخورد با آن کسانی که منتفع از فساد هستند کار بسیار سختی است ولی از آن کارهایی است که حتماً باید انجام بگیرد.
همهی مدت حکومت امیرالمؤمنین علیهالسلام تقریباً به این مقولهی مهم گذشت و البته تمام هم نشد. برخورد با کارگزاران حکومتیای که در آنها ظلم و فسادی هست، باید جدی و شدت عمل با آنها بیشتر باشد. ۹۶/۱۱/۱۹