مردی به نام رمیله تب دار بود؛ هنگام نماز رسید و به سختی وضو نمود و برای نماز جماعت به مسجد رفت، بعد از نماز جماعت تا از درب مسجد بیرون آمد علی علیه السلام را دید که دست مبارک بر روی شانه های رمیله گذاشت
فرمودند: رمیله! دچار تب شدیدی بودی ولی باز هم برای نماز جماعت به مسجد آمدی! رمیله متحیر و متعجب شد و عرض کرد: بله سرورم، اما شما چطور متوجه شدید!؟
امیرالمومنین علیه السلام لبخندی زد و فرمودند: ای رمیله، هیچ زن و مرد مومنی نیست که مریض شود، مگر اینکه ما بخاطر مریضی او مریض میشویم و هرگاه محزون میشود ما بخاطر او محزون میشویم و هر زمان دعا کند ما به او آمین میگوییم و وقتی ساکت باشد مابرای او دعا میکنیم و در هرکجا در مشرق و مغرب، مرد و زن مومنی باشد ما با او هستیم.
بحارالانوار ج36
هوای نفس در انسان از کجا ناشی می شود؟ به بیان نورانی امام صادق علیه السلام دقّت کنید
امام صادق علیه السلام فرمودند :
و الْهَوَى عَدُوُّ الْعَقْلِ وَ مُخَالِفُ الْحَقِّ وَ قَرِينُ الْبَاطِلِ ؛ وَ قُوَّةُ الْهَوَى مِنَ الشَّهَوَات وَ أَصْلُ عَلَامَاتِ الهَوَی أَكْلُ الْحَرَامِ وَ الْغَفْلَةُ عَنِ الْفَرَائِضِ وَ الِاسْتِهَانَةُ بِالسُّنَنِ وَ الْخَوْضُ فِي الْمَلَاهِي.
هوی و هوس ، دشمن عقل ، مخالف حق و قرین باطل است.
قوّت و توان هوی و هوس در پیروی از شهوات است.
و ریشه اصلی هوی و هوس
1⃣ خوردن مال حرام
2⃣ و غفلت از انجام واجبات
3⃣ و کوچک شمردن مستحبات و سنّت ها
4⃣ و غرق شدن در لهو و لعب است.
بحارالانوار،ج21،ص130.
امام صادق سلام الله عليه :
أكثِروا مِنَ الدُّعاءِ فَإنَّ اللّهَ يُحِبُّ مِن عِبادِهِ الَّذينَ يَدعونَهُ؛
به درگاه خداوند بسيار دعا كنيد؛ زيرا خداوند از ميان بندگانش كسانى را دوست دارد كه او را به دعا بخوانند.
منبع :كافي: ج ۸ ص ۷
انسانها در آرزو و درخواست از خداوند، گوناگوناند. همّت و آرزوى برخى از آدمیان در همین دنیاى زودگذر و ناچیز خلاصه مى شود. آنها جز دنیا نمى خواهند و جز براى دنیا، در چیز دیگرى سعى و تلاش نمى کنند. به فرموده زیباى حضرت على(ع): «همانا #دنیا نهایت دیدگاه کسى است که دیده اش کور است، و از دیدنِ جز دنیا مهجور. و آنکه بیناست، نگاهش از دنیا بگذرد و بداند در پَس آن، خانه [ #آخرت ] است. پس بینا از دنیا رخت بردارد و نابینا رخت خویش در آن گذارد. بینا از دنیا توشه گیرد و نابینا براى دنیا توشه فراهم آرد.»
و امّا گروه دوم از آدمیان، کسانى هستند که همّت خویش را فراتر از جهان مادى قرار داده اند، و اگر هم براى دنیاى خویش تکاپو دارند، به انگیزة توشه برداشتن براى جهان دیگر، حفظ آبرو و مانند آن است. آنها دنیا را محلّ گذر و پل رسیدن به جهان دیگر مى دانند و تمام تلاش خود را بکار مى گیرند تا در جهان دیگر رستگار شده، در بهشت ابدى پروردگار جاى گیرند.
سرانجام، اندکى از آدمیان نیز هستند که نه تنها از دام جاذبه هاى فریبنده دنیوى رها مى شوند؛ بلکه از نعمتهاى انبوه بهشت نیز مى گذرند و از خداوند، تنها دیدار جمال او را مى طلبند و به جاى بهشت، بهشت آفرین را تمنّا مى کنند، همانگونه که سعدى شیرازى سروده است:
ما از تو به غیر از تو نداریم تمنّا
حلوا به کسى ده که محبّت نچشیدست.
در ضمن حکایتى، درباره حضرت فاطمه(س) چنین مى خوانیم: «روزى پیامبر اسلام(ص) از دخترش زهرا(س) پرسید: دخترم! چه درخواست و حاجتى دارى؟ هم اکنون فرشته وحى در کنار من است و از طرف خدا پیام آورده است که هر چه بخواهى، تحقق مى پذیرد. حضرت فاطمه(س) پاسخ داد: «لذتى که از خدمت حضرت حق مى برم، مرا از هر خواهشى باز داشته است. حاجتى جز این ندارم که پیوسته ناظر جمال زیبا و والاى خداوند باشم.»
مـنابع
نهج الحياة، ص91.
نهج البلاغه، خطبه ۱۳۳
در منتخب است که:
در مدینه زنی بود بد عمل.
همسایه ای داشت که مواظب بود در عزاداری سید مظلومان.
روزی مردانی چند در خانه همسایه تعزیه داری می کردند و مرثیه می خواندند و گریه می کردند.
صاحب خانه امر نموده بود که طعامی برای اهل تعزیه مهیا نمایند.
زن زانیه به جهت اخذ آتش داخل خانه همسایه شد؛ دید که آتش خاموش شده. پس آن زن ساعت طویلی بر آن دمید تا آنکه آزرده شد و اشک از چشمش جاری شد.
چون آتش روشن گردید، قلیلی از آتش برداشته و به خانه خود مراجعت نمود و ساعتی از روز به خواب رفت.
در خواب دید که قیامت بر پا شده و او را به زنجیرهای آتشین بسته و می کشند ملائکه غلاظ و شداد به سوی جهنم؛ و می گویند که حق تعالی بر تو غضب فرموده است که بیندازیم تو را در قعر جهنم. و آن زن فاحشه هر چند که طلب اعانت نمود کسی به فریاد او نرسید و طلب پناه کرد کسی او را پناه نداد.
آن زن گوید که چون مرا در کنار جهنم کشیدند، دیدم مردی را که آمد و صیحه زد به زبانیه (شعله) جهنم که فرمود: خَلّوها؛ یعنی واگذارید او را.
دیدم زبانیه را که عرض کردند: یابن رسول الله! به چه سبب او را واگذاریم؟
آن حضرت فرمود: این زن امروز وارد (شد) بر قومی که عزای مرا بر پا نموده بودند و آتش طعام ایشان خاموش شده بود؛ این زن آن آتش را روشن کرد.
پس زبانیه عرض کردند: کرامتیست از برای تو ای فرزند شفاعت کننده.
آن زن می گوید که عرض کردم به آن بزرگوار که تو کیستی که حق تعالی منت گذاشت بر من به سبب تو؟
قال: انا حسین بن علی علیه السلام.
گوید آن زن که من از خواب بیدار شدم و رفتم به سوی مجلس تعزیه خانه همسایه و قبل از اینکه مردم متفرق شوند، خواب خود را به ایشان نقل کردم.
همه آنها تعجب نمود(ند) و صداهای خود را به گریه و فغان بلند نمودند و من از افعال زشت و قبیح خود توبه نمودم.
منبع
شعشعة الحسینی صفحه ۱۳