تا ده بشماريد از طرف مقابل بخواهيد چند دقيقه به شما فرصت فكر كردن و مشورت كردن بدهد ،با اين كار چند هدف را دنبال ميكنيد هم فرصت سنجيدن موضوع را پيدا ميكنيد و هم به طرف مقابل ميفهمانيد كه جواب شما ممكن است منفي باشد و وي را براي پذيرش جواب منفي احتمالي آماده ميكند
نه گفتن را با اظهار نظر مثبت همراه كنيد_ نه ولي ازينكه چنين پيشنهادي داديد متشكرم.چنين جمله اي نشان دهنده ي قدرداني از ملاحظات فرد مقابل است.
دوپهلو حرف نزنيد فكر نكنيد اگر جواب منفي ميدهيد مقصر هستيد ،پس مِن ومِن نكنيد مثلا نگوييد فكر نميكنم بتوانم يا احتمالا نميتوانم، اين جور پاسخ دادن نشان ميدهد كه هنوز تصميم نگرفته ايد و باعث ميشود طرف مقابل به متقاعد كردنتان ادامه بدهد و باعث طولاني شدن بحث و احتمالا ناراحتي طرفين شود.
در رابه روي درخواست هاي آينده باز نكنيد يا از پيشنهادي استقبال كنيد يا جواب قاطع نه بدهيد
فرض كنید خانوادهای اسبابكشی كردهاند، خانم میخواهد بداند بوفهاش در خانه جدید جا میشود؟
با دست یا متر اندازه میگیرد. پسر پنج ساله كه نگاه میكند میگوید جا نمیشود. چرا؟ چون مردها تجسم فضایی دارند. این بخش در مغز مردها قویتر شده است. احتمال دارد مردی هنگام رانندگی ویراژ دهد و همسرش مدام از این كار انتقاد كند. واقعیت این است كه مردها تجسم فضایی قویای دارند و وقتی با ماشین میپیچند میتوانند فاصله را تخمین بزنند. این كار برای خانمها سخت است.
خانمها چون تجسم فضایی ضعیفتری دارند در موارد مشابه مدام به مردان تذكر میدهند و آنها را عصبانی میكنند. در آمریكا تستی از رانندگی خانمها تهیه كردهاند. پل نازكی را انتخاب کردهاند كه اگر ماشین بخواهد از رویش رد شود باید چرخهایش روی لبه پل حركت كند. به خانمها میگفتند با ماشین رد شوند. از هر10 خانم 9 نفر ماشین را داخل جوی میانداختند چون این كار تجسم فضایی میخواهد.
وقتی کودك در اتاقش مشغول بازي است، درب بزنید بعد وارد شوید؛
“عزیزم اجازه هست بیام تو".
ما چنان در اتاق کودك رفت و آمد می کنیم که انگار نه انگار که این جا اتاق کودك است و هر کار دلمان می خواهد می کنیم.
هیچ عیبی ندارد می توانیم به کارمان ادامه دهیم و اصلاً هم از کودك اجازه نگیریم ولی کودك ما چگونه باید حریم وحرمت ها را یاد بگیرد، وقتی خودش حریم ندارد؟!!!
یادمان باشد فرزندان ما آینه تمام نمای رفتارهای ما هستند.
اصل اول :
ما مالک هیچکس نیستیم و نمیتوانیم رفتارهای دیگران را «کنترل» کنیم. ما فقط میتوانیم رفتارهای خودمان را کنترل کنیم.
اصل دوم :
تنها چیزی که میتوانیم به دیگران بدهیم «اطلاعات» است.
اصل سوم :
تنها مشکلات روانی که در بلندمدت با انسانها همراه میمانند، «مشکلات عاطفی» است.
اصل چهارم :
مشکلات عاطفی، بخشی از «زندگی حال حاضر» ما هستند.
اصل پنجم :
امروز ما را آنچه در گذشته روی داده میسازد، اما نمیتوان در گذشته ماند. تنها کاری که از دست ما بر می آید، ارضاء نیازهای پایه ای در حال حاضر و تلاش برای آن است.
اصل ششم :
ما در ذهن خود تصویری ذهنی از دنیای بیرون داریم که میتوان آن را «دنیای کیفی» نامید و ارضای نیازها یعنی واقعیت بخشیدن به این «دنیای کیفی».
اصل هفتم :
تنها چیزی که وجود دارد «رفتار ما» است.
اصل هشتم :
هر رفتار چهار مولفه دارد: حرکت، فکر، احساس و فیزیولوژی.
اصل نهم :
رفتارها انتخاب میشوند اما از میان چهار المان حرکت، فکر، احساس و فیزیولوژی، ما فقط بر روی «حرکت» و «فکر» کنترل داریم.
اصل دهم :
رفتارها را با «افعال» نامگذاری میکنیم و در نامگذاری عموماً به بخشی از رفتار که برای ما به شکل ساده تری قابل تشخیص و تمایز است، توجه میکنیم.