او به دنیا می آید و سخت ترین امانت داری دنیا برای ما شروع می شود.دوستش داریم اما این همه ی ماجرا نیست و باید همه ی تلاشمان را بکنیم تا فرزندمان به بهترین شکل ممکن تربیت شود.
فرزند یکی از بزرگترین نعمت های خداوند است. آنها مایه شادی و روشنایی چشم والدین شان هستند. رسول مکرم اسلام می فرمایند: «فرزند بخواهيد و آن را طلب كنيد؛ چرا كه مايه روشنى چشم و شادىِ قلب است»[1]
انسانها در مقابل نعمات الهی مسئول هستند چنانچه خداوند در قرآن به این امر اشاره می کند«ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ» (التكاثر: 8) یعنی: سپس در آن روز از ناز و نعمت بازخواست خواهید شد. بنابراین تربیت صحیح فرزند و هموار کردن مسیر رشدش، (روحی و جسمی) از وظایف مهم والدین خصوصا پدر می باشد.
با توجه به مقدمه ذکر شده باید دید مسیر واقعی تعالی و رشد فرزند چه راهی است؟ و اصلی ترین وظیفه والدین در قبال این مسئله چه چیزی می تواند باشد؟ متاسفانه امروزه بسیاری از خانواده ها مسیر رشد و تعالی کودک را اشتباه طی می کنند که در ذیل به دو مورد اشاره می شود.
کانالهای اشتباهی!
1- توجه ویژه به نیازهای مادی: همه انسانها در کنار نیازهای معنوی و عاطفی به مادیات هم نیاز دارند، کودکان نیز از این قاعده مستثنا نمی باشند اما باید توجه داشته باشیم که نیازهای مادی هیچ وقت اشباع نمی شود. این مسئله هم در کودکان و هم در بزرگسالان به وضوح دیده می شود. مثلا یک فرد مادی گرا از اینکه دارایی هنگفتی داشته باشد راضی نمی شود. کودکان نیز به همین صورت هستند و هیچ وقت از اینکه گرانترین اسباب بازی یا لباس را دارند راضی نخواهند شد. بنابراین هیچ وقت نباید تلاش کنیم که از راه خرید اسباب بازی یا پاسخ مثبت به نیازهای مادی کودک، رضایتش را جلب کنیم. چون این امرشدنی نیست بلکه بایستی این مسئله مدیریت شود و تنها از پاداش به عنوان مشوق فرزند برای تعالی روح استفاده شود نه اینکه بدون حساب همه چیز در اختیارش قرار بگیرد.
2- مثلث سازی: «…بعضی اوقات در خانوادهها بنابه دلایلی همچون عدم سازش والدین با همدیگر یا توهم مهر محبت و نزدیک شدن یکی از زوجین به فرزند، این اتفاق رقم می خورد. و زوج یا زوجه با یکی از بچهها بر علیه والد دیگر ائتلافی تشکیل می دهد و فرزند را به سمت خودش می کشد. یا اینکه هر یک از والدین میخواهند که بر ضد دیگری با کودک متحد شوند. در روان شناسی به این فرآیند مثلث سازی گفته می شود[2].
دلیل این اتفاق این است که زوج یا زوجه فرزند را در یک محوری تصور می کند که در یک طرف خودش، و در آن طرف والد دیگر قرار دارد. پس فکر می کند هر چقدر فرزند از والد دیگر دور شود به وی نزدیک خواهد شد! این تصور از بیخ و بن اشتباه است چرا که فرزند والدینش را در یک طرف و خود را در طرف دیگر خط می بیند که می تواند به هر دو نزدیک یا از هر دو دور باشد.
پیامبر اسلام می فرمایند: «کودکان را دوست بدارید و به ایشان مهر بورزید و چون به آنان وعده ای دادید، به وعده خود وفا کنید.»
دو نکته اصلی که نیاز فرزند ماست
1- تامین نیازهای عاطفی: بر عکس نیازهای مادی، آیات و روایات فراوانی در مورد تامین نیازهای عاطفی فرزندان وارد شده است. نکته جالب اینجاست که بر خلاف تصورات عرفی که نقش تربیتی پدر را کمرنگ تلقی می کند، اتفاقا دین مبین اسلام نقش پدر را بسیار با اهمیت می داند، که این نقش قبل از تولد فرزند شروع می شود. برخی از محققین بر این باورند که ممکن است کودک پیش از تولد، عملاً صدای پدر را بهتر از صدای مادر بشنود، زیرا مایع آمنیوتیک، صدای مردانه را، که دارای فرکانس پایین است، بهتر از صدای زنانه تشدید می نماید. و همچنین لمس کودک از روی شکم مادر باعث ارتباط، بین پدر و فرزند خواهد شد.
بعد از تولد نیز مهر و محبت نباید فراموش شود پیامبر اسلام می فرمایند: «کودکان را دوست بدارید و به ایشان مهر بورزید و چون به آنان وعده ای دادید، به وعده خود وفا کنید.»[3]
2-عشق به همسر: این مسئله عکس مثلث سازی هست که در بالا اشاره شد. در این روش والدین عاشق همدیگر هستند خصوصا پدر خانواده با تکریم مادر فرزند خویش، باعث آرامش و رشد وی می شود، وقتی مادر فرزند مورد مهر و محبت پدر قرار می گیرید باعث موارد ذیل می شود.
الف: آرامش روحی: کودکان در برهه ای از زمان به صورت طبیعی دچار اضطراب جدایی می شوند و همچنین ترس از دست دادن والدین، وجودشان را فرا می گیرد، اگر کودک از این مرحله به درستی عبور نکند در آینده دچار مشکلات روحی بسیاری خواهد شد. در چنین وضعیتی وقتی پدر خانواده نسبت به مادر رفتارهای عاطفی داشته باشد کودک می تواند از این بحران به سلامتی عبور کند. همچنین كودك بايد احساس كند و ببيند كه والدين و اطرافيانش او را دوست داشته و مورد تأييد قرار ميدهند. دوست داشته شدن و تأييد شدن توسط اطرافيان باعث ميشود كودك نگاهي مثبت و پايدار نسبت به زندگي و آينده داشته باشد، این امر نیز جز عشق ورزی به همسر میسر نخواهد شد.
ب: موفقیت در آینده: بسیاری از رفتارهای خشن و غیر عادی در بزرگسالی ریشه در کودکی افراد دارند بنابراین رفتارهای خشن پدر در خانواده آینده ناشایستی برای کودک رقم می زند و همچنین کودک به راحتی تربیت پذیر نمی شود و حتی حرفهای درست والدین را قبول نخواهد کرد. چرا که كودكان به شخصي اعتماد می کنند که از وی محبت دیدند حتی اگر این محبت به غیر از خودشان مثل مادر یا فرزندان دیگر باشد.
ج:راه صحیح محبت را یاد می گیرد: کودک امروز ما، به زودی بزرگ خواهد شد و در صورت آموختن راههای صحیح محبت دچار عشق های کاذب و شکست در زندگی نخواهد شد چرا که وی محبت صحیح را از پدرش آموخته است که نسبت به مادرش انجام می داد.
د: انتقال محبت از مادر به فرزند: وقتی مادری محبت می بیند وجودش سرشار از عشق می شود و همین عشق را به فرزندان خود منتقل می کند. وی حوصله خوبی برای نگهداری و مراقبت از میوه های زندگی مشترک دارد و ناسازگاری های بچه او را خسته نخواهد کرد همچنین محبت های شوهر تاثیر زیادی در دوران شیردهی خواهد داشت.
[1] - مكارم الأخلاق: ج ۱ ص ۴۸۰ ح ۱۶۶۵
[2] - بوون، ماری، 1913 - م,رواندرمانی خانواده، مترجم انیس خوش لهجه صدق، تهران، انتشارات بعثت،91
[3] -كافى جلد 6- ص 49
چند سال پیش بود که تهران و حومه تهران با صدای مهیبی لرزید. برخی گفتند زلزله بود و برخی دیگر پریشان علت این لرزش و صدا را جویا میشدند. طولی نکشید که در همه جا این خبر پخش شد: سردار حسن طهرانی مقدم رئیس سازمان خودکفایی سپاه به همراه یارانش در پادگان شهید مدرس و بر اثر انفجار زاغه مهمات به شهادت رسیده است. دختر سردار از این صدای مهیب این چنین تعبیر میکند: «انگار خدا خودش میخواست با این صدا همه را بیدار کند»…
در کار که همیشه میگفت باید تمدن اسلامی در دنیا برقرار شود، نه اینکه راضی باشند فقط کشور و اطرافمان امن باشد. نگاهش این بود: «تا ما قدرتمند نشویم همه به ما زور میگویند و نمیتوانیم تفکراتمان را بگوییم. اگر ابزار قدرت دستمان باشد تازه میتوانیم حرفمان را بزنیم.» برای این موضوع هم مثال کره شمالی را میزدند: زمانی که قدرت نداشت جزو کشورهای منفور آمریکا بود که آمریکا نمیگذاشت کاری انجام دهد اما زمانی که قدرتمند شد دیگر آمریکا نتوانست در برابرش کاری کند. موضوع عزت خیلی برایش مهم بود، موضوع قرآن سوزی که در آمریکا چند سال پیش اتفاق افتاد ایشان را خیلی ناراحت کرد و میگفت: تا زمانی که ما قدرتمند نشویم اینها بی احترامی میکنند.
مصداق این حدیث بودند که امام صادق علیه السلام َ فرمودند: «ای شیعیان، شما به ما منسوب هستید، پس مایه زینت ما باشید.» اینطور نبود که به همین چیزی که بلد است قانع باشد، همیشه قله را میدید، میگفت: بالاتر برویم. ما هم این روحیه ایشان را میشناختیم. موضوعی که همیشه به ما توصیه میکردند این بود: «کاری که انجام میدهید حتی نباید بایستید که کسی بگوید خسته نباشید، از همان در پشتی بیرون بروید، چون اگر تشکر کنند تو دیگر اجرت را گرفتهای و چیزی برای آن دنیایت باقی نمیماند» پدرم تنها چیزی که از کارشان میگفتند این بود: «کاری که من انجام میدهم برای آماده سازی ظهور است و حضرت صاحب(عج)». همه چیز را به شخص امام زمان(عج) مربوط میدانستند.
تعریف جدیدی که ایشان از نخبگی دادند این بود که مدرک و دانشگاه هدف نیست، هدف چیز والاتری است، به انضمام اینکه ایشان چون خیلی اعتقاد به توسل به اهل بیت-علیهم السلام- داشتند میگفتند: این جهشی کار کردن ما یعنی یاری اهل بیت(ع)، یعنی اگر آمریکاییها با100 بار تست بتوانند یک موشک را موفق پرتاب کنند، ما با 20بار میتوانیم چون نصرت خدا هم با ماست. برای همین هم بود که هر بار قبل از تست نماز و توسل داشتند و زیارت عاشورا میخواندند. حتی در تستهایی که ناموفق بودند با اینکه همه خسته و ناراحت میشدند ایشان خوشحال بودند و میگفتند: باید خوشحال باشیم، چون فهمیدیم اشکال کار چیست. بچه محله سرچشمه، جوانکی لاغر اندام و سر به زیر با موهای فرفری که مانند بسیاری از جوانان نسل انقلاب، پاسداری از نهضت را تکلیف خود دانست و به صف سپاهیان روح الله پیوست و سرباز فرمانده کل قوا شد.
بعد از شهادت علی (برادرش) در سوسنگرد که از کودکی انس زیادی با هم داشتند، عزمش بیش از پیش جزم شد و با نبوغ بی حد و حصرش، کاری را شروع کرد که از ساخت خمپاره 60 آغاز شد و تا موشک شهاب 3 ادامه پیدا کرد.
جوانی که در دانشگاه جنگ، فارغ التحصیل شد؛ از صدام تا سران صهیونیستی و آمریکایی برای سرش جایزه گذاشتند و شد کابوس بی پایان لشکریان شیطان و امیر لشکریان خدا.
بی نام بود در دنیای انسانهای جا مانده در خوشی. در نام و آوازه مقدم نبود که با غیرتش مقدمه مشق مردانگی می کرد. شهید حسن تهرانیمقدم در معرکه امتحان الهی، تسلیم اراده محبوبش شد و آیه «و ما رمیت اذ رمیت و لکن الله رمي» را بر سر دروازه عشق معبودش حک کرد. مگر نه اینکه کسی که توکل کرده، بی نیاز از نیاز گشته و در طالعش عزت، پایان مقصودش بود. امام صادق (ع) می فرمایند: بی نیازی و عزت به هر طرف می گردند و چون به جایگاه توکل دست یافتند در آنجا قرار می گیرند.
آبان، ماهِ شهید تهرانیمقدم است. او متولد ماه آبان است. از تولد یعنی 6 آبان 1338 تا راه اندازي فرماندهي موشکی سپاه در 13آبان 1362و جاودانه شدن در 21 آبان1390 . تحمل بار سنگین رجعت او آن چنان سنگین بود که حتی مقام معظم رهبری در مراسم تشییع پیکر مطهرش و در دیدار با خانواده معظمش فرمودند: «من مصیبت زده شدم». آری! مگر مصیبت و غم پرگشودن عمودی از خیمههای دفاع مقدس التیام می یابد…
خبر شهادت پدر موشکی ایران، چون موشک جهان پیما در دنیا مخابره شد. هر رسانه ای از ظن خود نوشت، اما نبوغ و تخصص او از دید هیچ یک پوشیده نماند. روزنامه گاردین درباره شهید تهرانيمقدم به نقل از سرلشکر مصطفي ایزدي نوشت: او از سال 198۴پیشگام ایجاد سیستم موشکهاي زمین به زمین ایران بوده است که این موضوع باعث وحشت قدرتهاي امپریالیستي و رژیم صهیونیستي شده است. (روزنامهWorld jewish daily در سایت یهودیان جهان) درباره حسن تهرانيمقدم اظهار شد: گزارشها نشان ميدهد که حسن تهرانيمقدم یکي از بنیانگذاران توپخانه و واحدهاي موشکي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي از جنگ ایران و عراق بوده و بیشترین کار و تلاش وي براي توسعه سلاحها و موشکها بوده است. تهرانیمقدمها، در طول حیات خود گمنامند و حتی بعد از مرگ هم هیچ سطری در کاغذی و هیچ کلامی نمی تواند آنها را بشناساند.
شهید تهرانیمقدم این روزها برای مردم یک ملت نامی آشنا دارد و جاودانه است اما هیچگاه کسی او را نخواهد شناخت. همرزمانش که با او زیستهاند و در رکاب او سالها طی طریق کرده اند اذعان دارند که اطرافیانش اگرچه می دانستند او از تبار بزرگان است، اما وسعت روحش را نمیشناختند. پست و مقام برای او پَست و پایین می نمود و تا لحظه آخر به خلق کارهای بزرگ میاندیشید و هیچ درجه ای در شان او نبود. پدر موشکی ایران می گفت: «روي قبرم بنویسید اینجا مدفن کسي است که ميخواست اسرائیل را نابود کند».
بزرگ فکر می کرد. مراد او ساخت موشکهای پیشرفته نبود؛ بلکه می خواست روحیه خودباوری را به یارانش و مظلومان گرفتار در ظلم استعمار استبداد بیاموزد. واژه تسلیم را تنها در درگاه خداوند معنا می کرد و راه مبارزه را فقط با توکل بر پروردگار هموار میدانست. درسی که حالا سرلوحه تلاش مبارزان با انسانهای جا مانده در گمراهی است.
شهید مهدی نواب، راننده اش می گفت:«هر روز وارد پادگان که می شدیم موقع عبور از کنار ماشین بچهها که در محوطه پارک شده بود حاج حسن می گفت آرام تر برو. می گفت: «یادت هست روزهای اول اینجا هیچ ماشینی نبود. لذت می برد از اینکه ماشینهای بچهها را می دید.»»
اگرچه از بچهها می خواست که سخت کار کنند. اما از آن طرف فکر خانواده و معیشتشان هم بود. اعتقاد داشت که بچهها باید بی دغدغه سر کار بیایند. شهید علی کنگرانی تعریف میکرد که حاج حسن یک بار به او گفته بوده بهترین لحظههای عمرم وقتی است که تو درخواست وامهای ازدواج و خرید خانه بچهها را می آوری جلوی من و می گویی امضا کن!
همیشه توصیه میکرد که ماشینهای خوب بگیرید و سوار شوید. میگفت حق شماست که زندگی خوب داشته باشید. حاج حسن به ما می گفت کاری که انجام میدهید برای امام زمان (عج) است و همه شیعیان و جهان اسلام و آخرش هم شهادت. میگفت راه تهرانیمقدم شهادت است، کاری را که شما دارید انجام میدهید مال کشورهای پیشرفته ای مثل روسیه است که با آن علم و تکنولوژی و با کلی نیروی متخصص و پروفسور و سه هزار نفر نیرو طی 30سال پیش بردند ولی شما (50-60 نفر) آن را در طول 5 سال پیش بردید آن هم با حداقل امکانات.
روایت زینب تهرانی مقدم از پدرانههای شهید تهرانی مقدم: «تا ما قدرتمند نشویم همه به ما زور میگویند و نمیتوانیم تفکراتمان را بگوییم. اگر ابزار قدرت دستمان باشد تازه میتوانیم حرفمان را بزنیم.» معتقد بود تا قدرتمند نشویم، آمریکاییها بی احترامی میکنند.
منبع: سایت بصیرت
درسهايي كه به انسانهاي خداپرست و آزاديخواه دادند، خردمندان را مات و مبهوت، و ارباب بينش و بصيرت را واله و حيران ساخت. درسهايي كه فقط يك مشت الفاظ، و عبارات، و سخنراني، و فرياد، و ادّعا نبود.
حضرت آیت الله صافی گلپایگانی در نوشتاری به درس ذلت ناپذیری حضرت سیدالشهدا (ع) پرداخته اند که متن آن تقدیم می شود :
قيام مقدّس حضرت سيدالشهداء عليه السلام يكي از حوادث بينظيري است كه هنوز پس از سيزده قرن و اندي، اسرار و عظمت و اهميت آن كاملاً آشكار نگشته، و فروغ تجلّي آن خاموش نشده، و انوارش همواره در تابش و لمعان، و راهنماي بشريت بسوي آزادي، و عزّت نفس، و فداكاري، و جهاد در راه مبدء و عقيده و پايداري، و مقاومت در برابر باطل و شرك و بشرپرستي بوده، و خواهد بود.
مقابله اسلام و کفر
در وقتي كه اسلام در چنگال عفريت كفر و شرك، و استبداد بنياميّه دست و پا ميزد، و قيافه كثيف و وحشتناك ارتجاع در همه جا، مسلمانان را نگران و ناراحت ميكرد، و احكام خدا، مسخره، و سننِ دين، پايمال، و كاريترين ضربت بر قلب اسلام و نظام اسلام به نام حكومت يزيد وارد شده بود، بزرگترين رهبر و استاد الهي و معلّم ربوبي با هفتاد نفر از اهل بيت و خواص، و شاگردان ممتاز و فارغ التحصيل و تربيت ديده دانشگاه خود -كه گوش و چشم جهان مانند آنان نديده و نشنيده- قيام كرد، جان و مال و فرزندان خود را در طبق اخلاص گذارده، به ياري دين خدا شتافتند، و در جلوی مقاصد تخريبي بنياميّه، سدّي استوارتر از آهن و پولاد ساختند.
درسهای نهضت حسینی (ع)
درسهايي كه به انسانهاي خداپرست و آزاديخواه دادند، خردمندان را مات و مبهوت، و ارباب بينش و بصيرت را واله و حيران ساخت. درسهايي كه فقط يك مشت الفاظ، و عبارات، و سخنراني، و فرياد، و ادّعا نبود.
درسهاي آنها، فداكاريهاي قهرمانانه، و از خودگذشتگيهاي خالصانه، و تصميم محكم و عزم راسخ بود. مانند شعلههاي آتش بلكه اشعه نور در عمق درياهاي ژرف و بيكران مصائب جانكاه، و امواج خروشان آزمايش و بلا، مردانه فرو ميرفتند، و بر آفاق ابديت پستي اين زندگي دنيا، و لذايذ جسماني را با قلمهاي نوري و زرّين ثبت ميكردند، و نشان دادند كه جهاد و جانبازي در راه مبدأ و حفظ شرف و كرامت عقيده عزيزتر و گراميتر از زندگي مادّي است، و بشر، والاتر و برتر از آن است كه اسير و بنده لذّتهاي فانيه باشد.
اين جهان، و آنچه در آن بود از نعمتها، و كامرانيها، و زر و زيوري كه بيشتر خود را به آن ميفروشند، و براي آن دين و ايمان و شرف را از دست ميدهند، علاوه بر عزّت و كرامت و شرافت خانوادگي و حسب و نسب و سوابق درخشان بيمانند و اموال و فرزندان كوچك و بزرگ، و بانوان و دختران، و برادران و خواهران، و آنچه بشر به آن دلبستگي پيدا ميكند، و متاع حيات دنيا است، همه در اختيار حسين عليه السلام، بود و بدون هيچگونه چون و چرا، احدي با حسين عليه السلام، هم وزن، و هم طراز نبود، و در جهان پهناور، كسي مفاخر او را نداشت. هر چه در اختيار آن حضرت بود، براي بقاء دين فدا كرد، و با خود به قربانگاه كربلا برد، و در راه مبدأ و مقصد مقدس خود از همه چشم پوشيد.
اين قيام و فداكاري از هر ناحيهاي براي بشر، متضمّن عبرتها و درسهايي است كه به فرموده علّامه كبير شيخ محمد حسين كاشف الغطا: خردمندان در برابر آن خاضع، و در محراب عظمت آن، عقول، پيشاني خضوع بر زمين ادب گذاردهاند.
صدایِ نفیِ استکبار
و اکنون هم صداي این قیام بینظیر، نزديک چهارده قرن است که همواره و همه ساله بلندتر ميشود؛ صداي شرکستيز و استکبارزدا، صداي حيات، صداي ايمان و اسلام، صداي قرآن، صداي ويرانسازِ بنيادهاي ظلم و استبداد و استضعاف و در يک کلمه؛ صداي امام حسين عليهالسلام، شور و غوغاي بيداري را در جهان برپا ميکند. اين صدا، همه را به سوي جلو، حرکت و شتاب ميدهد؛ و انسانيت و مکارم اخلاق را زنده ميکند.
اگر در روز عاشورا، سپاهِ کفر و ظلم، انگشت در گوشهاي خود مينمودند که صداي حسين را نشنوند، در دنياي ما و در دنياهاي آيندهي شرق و غرب، اين صدا به گوش همگان ميرسد، و همه در برابر عظمت امام حسين عليهالسلام اظهار خضوع مينمايند، و همه بر آن مصيبات جانکاهي که آن حضرت براي حفظ دين و مبارزهي با آن اختناق و استکبارِ اموي متحمّل شدند، اشک ميريزند، و روحيه ميگيرند.
صداي حسين، صداي حقّ است؛ صداي عالَمِ وجود است؛ صداي پيروزي حقّ بر باطل است؛ صداي نفي استکبار است؛ صداي قرآن مجيد است.
انقلابی بر مبانی نهضت بیدارگر حسینی (ع)
انقلاب و تحوّل کمنظيری که در آستانه قرن پانزدهم با الهام از تعاليم قرآن مجيد، و پايمردي و همّت و فداکاري و جهاد پيروان مکتب اهل بيت رسالت عليهمالسّلام، و تربيتشدگان مدرسه شهادت و قيام حسيني علیهالسلام در کشور ایران به وجود آمد، ادامه همین صدای پیروزی حق بر باطل، و صداي شرکستيز و استکبارزدا، و صداي ايمان و اسلام است.
اين انقلاب که در تاريخ چهارده قرن اسلام بيسابقه است، مسلمانان را به نيروي عظيم معنوي ايمان، و وحدت کلمه، و فداکاري و استقامت، و نقش آنها در جهاد با ظلم و شرک، و جهل و باطل و استبداد، آگاه ساخت.
مسئولیتی همطراز مسئولیت مجاهدان صدر اسلام
پیروان مکتب سیّدالشهداء علیهالسلام بدانند که با پیروزی انقلاب، مسئوليت يکي از بزرگترين آزمايشها را در تاريخ اسلام به عهده گرفتهاند، که اگر دقّت شود مسئوليت آنان در شرايط فعلي، کمتر از مسئوليت مسلمانان و مجاهدان آغاز طلوع آفتاب رسالت اسلام نيست.
خداوند متعال، چنين خواست که دعوت الهي اسلام، از ايران به دنيا برسد، و ملّت مسلمان ايران، و پيروان مکتب اهل بيت (عليهمالسلام)، پرچم توحيد اسلام را، به اهتزاز درآورده، و جهان را به دعوت قرآن، و ايدئولوژيهاي اسلام، رهنمون گردند.
ما همه بايد از نعمت اسلام و ايمان، امتنان داشته باشيم، و سپاسگزاري کنيم که ما را به چنين افتخاري تاريخي، و درهم شکستن دژهاي ظلم و استبداد نايل کرد، و کشور ما را، سرافراز ساخت.
ما يک مکتب زنده، و متحرّک، و انقلابي داريم که آن، مکتب اسلام، مکتب قرآن، مکتب محمّد و علي علیهماالسلام، مکتب فاطمه و زينب علیهماالسلام، و مکتب شهادت حسين علیهالسلام است.
بايد پاي حرفي که زدهايم، و به دنيا ابلاغ کردهايم بايستيم، و راهي را که رفتهايم برويم، و براي فداکاري صميمانهتر از پيش، آماده باشيم، و همکاري کنيم تا امّت نمونهاي را که خدا خواسته است بسازيم. همه بايد، با نقش سازنده و جلوهدهنده، روح توحيد و عدل اسلام را نشان بدهند، و با کار و عمل، دِين خود را به اسلام، و به جامعه، و به آنان که در راه انقلاب اسلامي خون خود را نثار کردند ادا کنند.
ضرورت احیای خطّ حسینی (ع)
بايد با ياد و تذکر خاطره عاشورا و فداکاريهاي سيد الشهداء و اصحاب بزرگوارش علیهم السلام در راه اسلام و دفاع از دين و مسئوليتهاي مهمي که در برابر دين، قرآن و حضرت بقيت الله، امام عصر ارواح العالمين له الفدا داريم آشنا شويم و خود را براي پيروي از اهداف کربلا و مقاصد آن امام شهدا آماده سازيم. ميدانيم که حسين عليهالسلام با نادانيها، گمراهيها، ستمها و با استضعاف و استعلا مبارزه ميکرد. او با مقصد يزيد و با هدف ابن زياد و افکار خبيث اموي و يزيدي مخالف بود. شيعه و دوستدار امام حسين عليهالسلام بايد اين خط حسيني را هميشه احيا نموده و سرمشق عمل خود قرار دهد. اين محرّم و صفرها و اين عزاداريهاست که اسلام را نگاه ميدارد؛ سلام الله عليک يا اباعبدالله بأبي انت و أمّي يا ليتنا کنّا معک فافوز فوزاً عظيماً
نوشتاری از آیت الله العظمی صافی؛
منبع: خبرگزاری رسمی حوزه
امام حسین (ع) به پیروی از سیره و سنت قرآنی رسول الله (صلی الله علیه و آله) به تشکیل و تشکل و سامان بخشی و رشد خانواده و اهل آن اهمیت ویژه ای می دادند و خانواده سالم را به مثابه مصالح ساختمانی سالم برای یک بنای ماندگار می دانستند. در دیدگاه حسینی خانواده سالم خانواده ای است که از معنویت و فرهنگ دینی، سلامت جسمی و روحی، تعالی و استواری دینی و اخلاق و روحیات عالی برخوردار است تا بتوانند فرزندانی کارآمد، مستعد، عاقل، عالم، بصیر و غیرتمند، خوش رو و خوش اخلاق تربیت نماید.
الگو پذیری از امام حسین، خانواده سالم، پرهیزکاری از گناه، ساده زیستی، مهریه، صرفه جویی، خواسته های همسر، نیازهای مادی همسران، واقعه عاشورا ، امام حسین (ع)
امام حسین (ع) خانواده را بستری برای تقوا و پرهیز از گناهان و دست یابی به محبت و مودت و آرامش قلمداد نموده و برآیند آن را تربیت فرزندانی سالم و صالح دانسته، سیره قرآنی حضرت ابا عبدالله الحسین (ع) در همسر گزینی و تشکیل خانوده و تربیت فرزند و رشد اهل خانه و خانواده به سوی تعالی و کمالات عالیه الهی حکایتگر این دیدگاه و تفکر ماندگار است.
بهترین نمونه از برخورد و رفتار امام حسین با همسران خود را می توان در این نقل قول جابر از امام باقر(ع) دانست؛ ایشان نقل می کنند که روزی عدّه ای بر امام حسین(ع) وارد شدند؛ ناگاه فرش های گران قیمت و پشتی های فاخر و زیبا را در منزل آن حضرت مشاهده نمودند. عرض کردند: ای فرزند رسول خدا! ما در منزل شما وسایل و چیزهایی مشاهده می کنیم که ناخوشایند ماست (وجود این وسایل در منزل شما را، مناسب نمیدانیم!) حضرت فرمود: إنّا نَتَزَوّجُ النِّساءَ فَنُعطیهِنَّ مُهُورَهُنَّ فَیَشتَرینَ بِها ما شِئنَ، لَیسَ لَنا فیهِ شی ءٌ. از ازدواج، مهریه زنان را پرداخت می کنیم و آنها هر چه دوست داشتند، برای خود خریداری می کنند. هیچ یک از وسایلی که مشاهده نمودید، از آنِ ما نیست.
در روایتی دیگر از امام صادق(ع) نقل شده است که امام حسین برای فرزندان و همسران خود زیورآلات از نوع طلا و نقره تهیه کرده و می خواست که خود را با این زیورآلات بیارایند.
این دو روایت نمونه ای از توجه امام حسین به خواسته های همسر و اهل خانه خود است که باید الگویی برای ما باشد. البته نکته مهم این است که همانطور که در روایت اول مشاهده می شود، اعتدال در امور، ساده زیستی و صرفه جویی باید در کار باشد- یعنی همسران در حد مهریه خود می توانند خرج کنند.
حرمت و غیرت برای اهل خانواده به معنای اینکه اجازه ی تعرض یا بی احترامی کسی به زنان و اهل خانواده داده نشود نیز در سیره امامان از جمله امام حسین مشهود است. نمونه ای از آن در سفر و واقعه کربلا مشاهده می شود که مردان بنی هاشم از جمله قمر بنی هاشم در زمان محاصره و جنگ از زنان و حرم خود و امام خود حراست کرده و غیرت به خرج می دادند. نمونه و الگوی دیگر حفظ حرمت اهل خانه و همسران و غیرت داشتن امام حسین در واقعه عاشورا و در واپسین لحظات است بطوریکه هنگامیکه امام حسین(ع) مجروح بر زمین افتاده بودند، وقتی شنید که گروهی از سپاه دشمن قصد حمله به خیمه ها و تعرّض به زنان و کودکان دارند، بر سرشان فریاد کشید: “اِنْ لَمْ یَکُنْ لَکُمْ دینٌ وَ کُنْتُمْ لاتَخافُونَ الْمَعادَ فَکُونُوا اَحْرارا فی دُنْیاکُمْ… ای پیروان آل ابوسفیان! اگر دین ندارید و از معاد نمی ترسید، پس در دنیایتان آزاده باشید و اگر عربید، به اصل و تبار خویش برگردید.” ضمن اینکه این کار نمونه ای از برآوردن نیاز یک خانواده و همسران به ایمنی و در امنیت بودن است که در واقعه عاشورا به خوبی توسط امام حسین(ع) به نمایش گذاشته می شود.
ابراز علاقه امام حسین به همسر نیز در بسیاری از روایات نقل شده است – یعنی آن رابطه عاطفی که بین زن و شوهر باید برقرار باشد. در منابع نقل شده است که امام حسین(ع) همسر خود رباب را بسیار دوست می داشت و برای ایشان شعری سروده است که مضمون آن این است: به جان تو سوگند، من خانه ای را دوست دارم که سکینه و رباب در آن باشند. آن دو را دوست دارم و تمامی اموالم را در این راه می بخشم و برای ملامتگرم حاضر به پذیرش عتاب نیستم؛ من مطیع کسانی که من را عتاب کنند نیستم، در تمام زندگی ام و تا وقتی که روی در نقاب خاک کشم.
توجه امام حسین علیه السلام به نیازهای مادی همسران و خانواده را می توان به بهترین وجه در واقعه عاشورا نشان داد؛ یعنی زمانیکه به دلیل محاصره آنان، آب در دست نبود و حضرت امام حسین به حضرت ابوالفضل اجازه آوردن آب برای کودکان خردسال و دیگر اعضای خانواده خود را دادند. البته همانطور که در بالا ذکر شد، امام حسین(ع) در زندگی روزمره و عادی نیز به نیازهای زنان و خانواده خود بویژه نیازهای اساسی آنها یعنی خوراک و پوشاک و مسکن و امثالهم توجه داشتند. بطور کل نمونه های بسیار آموزنده ای از سیره زندگی امامان معصوم و بطور خاص امام حسین(ع) در نحوه برخورد با اعضای خانواده بویژه همسران وجود دارد که ذکر همه آنها متن را طولانی می کند. اما توجه و تفکر به همین چند مورد بالا خود می تواند درس و الگویی آموزنده برای زندگی ما در عصر حاضر باشد.
منابع : وبسایت حوزه علمیه خراسان / جوانه
سایت تبیان
ممکن است هر فردی در چرخه زندگی خود گرفتار آلام و مصائبی گردد که گذر از آن نیازمند تحمل والایی است، اما عزتنفسی که کتاب هدایت آن را مختص خدا، رسول و مؤمنان دانسته، به بندگان این اجازه را نمیدهد تا در این دوران زیر بار منت فساق و منافقین روند.
✨خداوند متعال در قرآن میفرماید:
وَ لِلَّهِ الْعِزَّه وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُۆْمِنِینَ منافقون/8✨
و عزت مخصوص خدا و رسول او و مؤمنان است
حکایت
مرحوم راشد نقل میکند: سالهای جنگ بینالمللی اول، سختیهای زیادی در همه ایران پیش آمد و از آن جمله در شهر ما بیماریهایی مانند وبا و آنفلوانزا شیوع پیدا کرد، در خانه ما نخست پدرم مبتلا گشت، بعد از آن من و خواهرم و فقط کار خدا بود که تنها مادرم سالم ماند که پرستاری ما را میکرد، این بیماری خیلی سنگین بود.
مرحوم دکتر ضیاء به عیادت ما میآمد، بعدها خود مرحوم دکتر ضیاء برای من نقل کرد، من به خانه شما میرفتم و میدیدم چهار بیمار که همگی احتیاج به دوا و نخود و آب و آش و بعد از بریدن تب، نیاز به برنج نرم پختهای دارند که به آن میگویند (ترچلو) و وضع خانه شما را میدیدم.
روزی که به عیادت مرحوم ملأ عباس تربتی رفتم، دستمالی حاوی مبلغی پول نقره که شخص معروفی به من داده بود، کنار بستر ایشان گذاشتم، مرحوم ملأ عباس پرسید این چیست؟ گفتم: پولی است که شخصی داده و از باب وجوهات شرعیِ نیست بلکه برای مصارف این چند بیمار است.
پرسید چه کسی این را داده است؟ من چون نمیتوانستم به حاج آخوند برخلاف واقع بگویم، گفتم: فلان کس داده است و به من سپرده است، اسمش را نگویم، اما چون شما پرسیدید ناچار شدم بگویم، دیدم با آن حال بیماری اشکش جاری شد و گفت: در این قحطی که مردم از گرسنگی میمیرند این آدم عروسی راه انداخت و از مشهد مطرب زنانه آورد و پول فراوانی صرف شراب کرد تا مردم مسلمان بخوردند، آیا شما روا میدانید، من از چنین آدمی پول قبول کنم؟
من راضی هستم بمیرم و از چنین کسانی نوشدارو نگیرم و زیر بار منت این افراد نروم.
مرحوم دکتر ضیاء گفت؛ من نیز به گریه افتادم و پول را به صاحبش پس دادم.
با اقتباس و ویراست از کتاب فضیلتهای فراموششده