آیه الله میر باقری اگر کسی عاشورایی شد قبل از اینکه شهـید شود طالب شهادت و مستشهد می شود. طالب شهادت بودن از شهادت مهم تر است. ممکن است انسان طالب شهادت نباشد در میدان جنگ تیر غیبی به او اصابت کند. این درجه از شهادت درجه خوبی است ولی درجه مطلوب نیست؛ آن مستشهدی که عمری طالب شهادت بوده ممکن است هنوز روزی اش نشده باشد درجه اش بالاتر است. همه ما باید با درک عاشورای امام حسین به نقطه ای برسیم که جزو مستشهدین شویم دلمان بخواهد در راه امام حسین به شهادت برسیم و در رکاب امام زمان طالب این معنا باشیم؛ همواره این را از خدا بخواهید خاصیت عاشورا این است که انسان را طالب شهادت می کند.
اگر تجلی از عاشورا در کسی واقع شود بیقرار می شود. دلش می خواهد خونش را در راه خدا بدهد که دست بندگان خدا را بگیرد. تحلیل من از کل انقلاب اسلامی چیزی غیر از این نیست؛ انقلاب اسلامی یک پرده از عاشورا است. عاشورا آرام آرام در عالم ظهور پیدا می کند آن حقیقتی که از قتلگاه امام حسین در عالم پیدا شد آرام آرام ظهور پیدا می کند. یکی از پرده های آن انقلاب امام است و انشاالله پرده ای است که به ظهور امام زمان که تجلی نهایی است و در ادامه عاشورا است می رسد. قیام امام زمان مزد عاشورای امام حسین است در روایت آمده است مزد امام حسین است که خدا امام زمان را از فرزندان او قرار داده است. انشاالله خدای متعال همه ما را جزو شهدای رکاب امام زمان و مستشهدینی که طالب شهادت در رکاب امام زمان هستند قرار دهد. السلام علیک یا اباعبدالله…
? آیا احساس میکنی مشکلاتت خیلی زیاد و طاقت فرسا شده؟
?خدایا مگر من چکار کردهام که اینقدر باید بدبختی بکشم؟!
? هر موقع در زندگیات نقصی دیدی، نقص مادی و معنوی، نقص روحی و جسمی، به عنوان اولین اقدام، نمازت را بررسی کن؛ شاید در نماز کم میگذاری. البته مؤمن در دنیا مشکل و سختی هم دارد؛ گاهی مریض میشود، گرفتار میشود، تصادف میکند. بالاخره انسان مؤمن با مشکلات درگیر میشود، اما اگر احساس کردی این مشکلات خیلی زیاد و طاقتفرسا شده است یا این مشکلات نباید اینقدر تو را اذیت کند، احتمالاً از نمازت کم گذاشتهای. نمازت را درست کن؛ انشاءالله مشکلات تو برطرف میشود.
? در امور معنوی هم همینطور است. مؤمن گاهی دچار هوس گناه میشود، دچار وسوسههای شیطان میشود، مؤمن گاهی دچار خطا میشود. اما اگر دیدی خطاکاریهایت دارد تو را از گردونه خارج میکند، وضع معنویت دارد بد میشود، به حدی که دیگر با خدا ارتباط نداری، اولین کاری که باید بکنی این است که نمازت را درست کنی. به خودت بگو: «معلوم است که من دارم بد نماز میخوانم.»
? حتماً دیدهاید بعضیها وقتی گرفتار میشوند، میگویند: «خدایا مگر من چکار کردهام که اینقدر باید بدبختی بکشم؟!» اگر کسی بخواهد این حرف را درست بگوید، باید بگوید: «خدایا مگر من بد نماز میخوانم که اینقدر گرفتار میشوم؟!»
? بخشی از کتاب “چگونه یک #نماز خوب بخوانیم؟” اثر علیرضا پناهیان
——————–
@resane_ahkam
حضور چند ماهه یک سید روحانی در تبریز و در جایگاه امامت جمعه این شهر و نمایندگی ولی فقیه، خیلی از مناسبات جاری و روال های جا افتاده در طول این سالها را به هم زده و سر و صدای زیادی به پا کرده است. پیش از این نام آقای آل هاشم را در عقیدتی سیاسی ارتش شنیده بودیم و حتی روز و نحوه ورودش به شهر تبریز و حضور همین ارتشی ها دور و برش هم حسابی خبرساز شد، اما رفتار او در ماه های بعد آنقدر متفاوت و بر هم زننده مناسبات قدیم بود که نَقل رفتارش، نُقل محافل تبریز بشود.
تماس با فعالان فضای مجازی که احتمالا نقدش کرده اند یا از او تمجید کرده اند، و تشکر بابت وقت گذاشتن و دغدغه مندیشان، یا تماس با جوان تبریزی و تشکر بابت افتخارآفرینیش برای شهر و استان در فلان جشنواره هنری و البته تعریف با ذوق و شوق این اتفاق ناگهانی از سوی آن جوان در شبکه های اجتماعی.
یا سرکشی به بازار و دانشگاه و روستای محروم و این آخری، حضور در ورزشگاه هنگام بازی حساس تراکتور سازی و استقلال در اوج شلوغی ها و آشوب های اخیر ! درست موقعی که همزمان بود با فراخوان ضد انقلاب برای آشوب که با وجود این مخاطره رفت وسط مردم تبریز و طرفداران تراکتورسازی ، همراهشان شد، با آنها سخن گفت و دعوتشان کرد به آرامش و وحدت در مقابل “فتنه.”
دورادور اخبارش را که میخوانم یک حس شوق و خوشحالی در دلم می جوشد، یاد خاطرات خوشی می افتم که از زمامداران نیک سرشت در داستانهای تاریخی خوانده ایم، یا یاد سریال یوزارسیف که این روزها از تلویزیون پخش می شد.
آل هاشم نه پولی خرج کرده و نه تشکیلات خاصی براه انداخته، فقط رفته است قاطی مردم، کنار آنها و نه در مقابلشان! به قول آن روزنامه نگار تبریزی، او بیشتر از آنکه امامِ جمعه مردم تبریز باشد، امامِ شنبه و روزهای زندگی و کار مردم است و حالا بقول گزارشگر محلی بازی تراکتورسازی و استقلال؛ امام جمعه «محبوب» شهر تبریز.