برادران يوسف وقتی می خواستن یوسف رو توی چاه بندازن، يوسف لـبـخـنـدی زد!
يهودا پرسيد: چرا می خندی؟ اينجا که جای خنده نيست!
يوسف گفت:
روزی در اين فکر بودم که چطور کسی ميتونه به من اظهار دشمنی بکنه با وجود اين که برادران نيرومندی چون شما دارم…
اما حالا می بینم که خدا همين برادران رو بر من مسلط کرد تا بدونم غير از خــــدا تکيه گاهی نيست!
و اين چاه نشينی ِ امروز من تاوان ِ تکيه کردن به غیر خداست…
عنِ الكاظِمِ عليه السلام:
يا هِشامُ! اَنّ اَميرَالْمُؤمِنينَ عليه السلام كانَ يَقُولُ:
اِنَّ مِنْ عَلامَةِ الْعاقِلِ اَنْ يَكُونَ فيهِ ثَلاثُ خِصالٍ:
يـُجـيبُ اِذا سـُئِـلَ،
وَ يَنْطِقُ اِذا عَجَزَ الْقَوْمُ عَنِ الْكَلامِ،
وَ يُشيرُ بِالرَّأىِ الَّذى فيهِ صَلاحُ اَهْلِـهِ.
امام كاظم عليه السلام به هشام فرمودند:
اى هشام!
اميرالمؤمنين عليه السلام مى فرمود:
از نشانه هاى عاقل آن است كه
اين سه خصلت در او باشد:
1 ـ هرگاه از او بپرسند، جواب دهد،
2 ـ هرگاه ديگران از سخن ناتوان شوند،
حرف بزند،
3 ـ و رأى و نظرى را كه
صلاح اهل او در آن است، بيان كند.
اصول كافى، ج 1، ص 19.
حجت الاسلام ایروانی نقل میکند: در یکی از سفرهایمان به عراق، با عدهای از فضلا، طلبهها و دانشمندان، پس از نماز مغرب و عشا در صحن حرم امیر مؤمنان، علی (ع) نشسته بودیم و با هم صحبت میکردیم. وقتی صحبتمان تمام شد و آقایان خواستند بروند، ساعت را نگاه کردند. ساعت صحن حضرت علی (ع) دو و نیم را نشان میداد و ساعت آقایان نیز با ساعت حرم چند دقیقه اختلاف داشت. بنابراین، اختلاف ساعت پیش آمد. در حال گفت و گو در این باره بودیم که حضرت امام از در قبله وارد صحن حرم شد. یکی از دوستان نجف که در میان ما بود، گفت: «ساعتهایتان را میزان کنید! ساعت دو و سی دقیقه است. سیزده سال است که امام هر شب، در همین ساعت وارد صحن حرم میشود؛ ورود امام، خودش بهترین ساعت است.»
سیرۀ اخلاقی علما، فاطمه عسگری، ص ۴۵.