در منتخب است که:
در مدینه زنی بود بد عمل.
همسایه ای داشت که مواظب بود در عزاداری سید مظلومان.
روزی مردانی چند در خانه همسایه تعزیه داری می کردند و مرثیه می خواندند و گریه می کردند.
صاحب خانه امر نموده بود که طعامی برای اهل تعزیه مهیا نمایند.
زن زانیه به جهت اخذ آتش داخل خانه همسایه شد؛ دید که آتش خاموش شده. پس آن زن ساعت طویلی بر آن دمید تا آنکه آزرده شد و اشک از چشمش جاری شد.
چون آتش روشن گردید، قلیلی از آتش برداشته و به خانه خود مراجعت نمود و ساعتی از روز به خواب رفت.
در خواب دید که قیامت بر پا شده و او را به زنجیرهای آتشین بسته و می کشند ملائکه غلاظ و شداد به سوی جهنم؛ و می گویند که حق تعالی بر تو غضب فرموده است که بیندازیم تو را در قعر جهنم. و آن زن فاحشه هر چند که طلب اعانت نمود کسی به فریاد او نرسید و طلب پناه کرد کسی او را پناه نداد.
آن زن گوید که چون مرا در کنار جهنم کشیدند، دیدم مردی را که آمد و صیحه زد به زبانیه (شعله) جهنم که فرمود: خَلّوها؛ یعنی واگذارید او را.
دیدم زبانیه را که عرض کردند: یابن رسول الله! به چه سبب او را واگذاریم؟
آن حضرت فرمود: این زن امروز وارد (شد) بر قومی که عزای مرا بر پا نموده بودند و آتش طعام ایشان خاموش شده بود؛ این زن آن آتش را روشن کرد.
پس زبانیه عرض کردند: کرامتیست از برای تو ای فرزند شفاعت کننده.
آن زن می گوید که عرض کردم به آن بزرگوار که تو کیستی که حق تعالی منت گذاشت بر من به سبب تو؟
قال: انا حسین بن علی علیه السلام.
گوید آن زن که من از خواب بیدار شدم و رفتم به سوی مجلس تعزیه خانه همسایه و قبل از اینکه مردم متفرق شوند، خواب خود را به ایشان نقل کردم.
همه آنها تعجب نمود(ند) و صداهای خود را به گریه و فغان بلند نمودند و من از افعال زشت و قبیح خود توبه نمودم.
منبع
شعشعة الحسینی صفحه ۱۳
رهبر فرزانه انقلاب، صبح امروز دردیدار دست اندرکاران راهیان نور:
شنیدید حضرت آقا امروز صبح درباره راهیان نور چه صحبت های فوق العاده زیبایی فرمودند؟!
پیشنهاد میکنم این تیکه از صحبت های حضرت آقا را حفظ کنیم تا هیچوقت یادمون نره:
کسانیکه شعر و فیلم ضدجنگ میسازند مثل کسانی هستند که نفت یک کشور را استخراج کنند و دردریا بریزند.
دفاع مقدس یک نفس کشیدن برای این ملت بود؛ اگر نفس نمیکشیدیم میمردیم؛ این را باید زنده نگه داشت. این خاطره های دفاع مقدس ثروت است. اگر بخواهید ثروت را استفاده کنید باید فناوری اش را بلد باشید. فناوری استفاده از این ثروت راهیان نور است.
جنگ تحمیلی بخاطر این اتفاق افتاد که دشمن در ما احساس ضعف کرد. اگر میخواهید دشمن را از تهاجم منصرف کنید، اظهار ضعف نکنید.
اشتباه بعضی ازما این بود که در زمینه اقتصادی احساس ضعف شد. آنوقت کسی رویش بشود در مصاحبه بگوید که ایرانیها آنقدر به این مذاکرات احتیاج دارند که رزمایش [ما علیه آنها] ضرری به مذاکرات اقتصادی نمیزند.
دلنوشته های یک طلبه
دلنوشته های یک طلبه
دلاکی در راه خراسان سر مبارک حضرت امام رضا(علیه السلام) را تراشید حضرت سنگ و تیغش را طلا کرد .
دلاک عرض کرد طالب نیستم ، بهمین جزئی پول دلاکی أمرم، میگذرد من از شب اول قبر می ترسم آنوقت التفاتی بمن بکن ، حضرت قبول کرد. روزی حضرت رضا (علیه السلام) در مجلس مأمون نشسته بود سه مرتبه فرمود: ( لبیک ، لبیک لبیک) آمدم، پرسیدند: در جواب که لبیک گفتی؟
فرمود: آن مرد دلاک مرد، حالا او را در قبر گذاشتند نکیرین آمدند از او سؤال کنند مرا خواند ، جوابش دادم به نکیرین گفتم که دوست ما است او را نیازارید .
ملائکه و إبلیس ، حاج ملا اسماعیل سبزواری قدس سره
مرگ پایان زندگی نیست، پایان فرصت است. پایان فرصت مسابقه، فرصت رشد، فرصت پرواز. ولی پایان فرصت بودن نیست. ما خواهیم ماند با نتایجی که به دست آوردهایم و فرصتهایی که از دست دادهایم و دیگر باز نخواهند گشت. البته پس از مرگ یک فرصت جاودانه خواهیم داشت برای لذت بردن از جوایز مسابقه.
پیام معنوی: استاد پناهیان