بیا جانا
18 آذر 1396
الا ای حسرت دیدار رویت مانده بردلها
رخت بنما که برما حل شودهرگونه مشکلها
به دل بذر امید دیدنت هر روز می کاریم
که تازین مزرعه یک جمعه برداریم حاصلها
الا ای ناخدای کشتی مستضعفان باز آ
رسان این کشتی خود را به آرامی ساحلها
تو می گریی برای شیعیان عاصی ات آقا
ولیکن در مقابل ما همه هستیم غافل ها
بیا ای مظهر حق وعدالت تا که بگریزند
زپیش لشگرتو ظالمان و جمله باطل ها
حبیبا رحم کن دوران هجرانت بسر آید
بیا جانا که ما هستیم مشتاقان واصل ها
شاعر:اسماعیل تقوایی