بصیرت داشتن مردم
هر جامعهای برای دستیابی به اهداف و استواری در مسیر سعادتش نیازمند شاخصههایی چون «بصیرت» مردم خود است. همين مردم که به تعبیر امیرمؤمنان «اجتماع آنان، ستون دین است»(نهجالبلاغه: نامه 53)
خواص بىبصيرت جامعه، خواص سادهلوح، خودكمبين و ظاهربينى هستند كه به راحتى در دامن دشمن مىافتند و قادر به تشخيص چهره واقعى دشمن نيستند. چهره زيباى حق را هم نمىتوانند به درستى تشخيص دهند، نه از حق جانبدارى میکنند و نه از رهبر و امام خويش فرمانبرى. با مردم خويش يكرنگ نيستند و در غبارآلودگى جامعه و فتنهها سره را از ناسره تشخيص نمىدهند و به سادگى در دامن باطل غوطهور میشوند. دوست و دشمن، حق و باطل را به درستى تشخيص نمىدهند. چنين فرد و جامعهاى بصيرت ندارد؛ زيرا به بيان كتاب شريف نهجالبلاغه: فرد و جامعه صاحب بصيرت، كسى است كه بشنود، بينديشد، بنگرد و ببيند و از عبرتها بهره گيرد. آنگاه راه روشن و هموارى را بپويد و از افتادن در پرتگاههاى آن و گم شدن در كژراههايش بپرهيزد.(خطبه 153)