بر اساس نظریه ترمیدور جناب کرین برینتون، انقلابها در سیر تحولات خود سه مرحله را پشت سر خواهند گذاشت:
در مرحله اول پس از سرنگونی رژیم حاکم، نیروهای میانه رو بر مسند قدرت تکیه زده و حاکمیت را در دست می گیرند.
در مرحله دوم پس از گذشت مدت کوتاهی از حکومت میانه روها به دلیل برآورده نکردن توقعات انقلابی مردم این نیروها از مسند قدرت کنار زده شده و جای خود را به نیروهای رادیکال می دهند.
مرحله سوم که مرحله ترمیدور یا دوران نقاهت پس از انقلاب نامیده می شود دوران بازگشت به ارزشهای رژیم پیشین و حذف رادیکال ها از عرصه قدرت است
آیا این مراحل در خصوص انقلاب ما قابل تطبیق است؟
در مرحله اول لیبرالها(بخوانید میانه روها) در قدرت بودند. مرحله دوم رادیکااها(چپ های دیروز) آنان را بر نتافتند و خود به صحنه آمدند. در مرحله سوم “عقلا” یا میانه روها تلاش می کنند به مرحله اول یا به پیش از آنان باز گردند.مفهوم"ارتجاع در انقلاب"که اخیر رهبری نسبت به آن هشتدار دادند می تواند بازگشت مد نظر کرین برینتون باشد؟.
از کجا می فهمیم؟
این روزها مهمترین دغدغه شورای شهر تهران یا جریان مستقر هویت بخشی به بازرگان و مصدق است.در عین حال این افراد که ذیل جمهوری اسلامی این کار را می کنند از تک تک واژه های امام در باره مصدق و بازرگان مطلع هستند. اما علیرغم اینکه مشروعیت و حضورشان در قدرت نیز ریشه در قیام امام دارد با سری بالا گرفته از امام عبور می کنند.
شاید این جماعت بسان جانشینان مائو در چین فکر می کنند.آنان هم مدیون مائو بودند و هم عملکرد مائو را پرهزینه می دیدند.برای حل منازعه بین این دو مقوله ،تصمیم گرفتند عکس مائو را بالای سر خود بزنند اما کار خود را بکنند. نماد مائو باشد اما در محتوای و متن حکومت ،مائو زدایی صورت گیرد.
کاش بعد از بازرگان به"فرزندان عزیز مهندس بازرگان"(در تعبیر امام) در نام گذاری ها نرسیم.
عبدالله گنجی
طرح اعاده اموال نامشروع مسؤلان، برای من یادآور ماجرای نگهبانی است که پادشاه به او قول داد برایش لباس گرم می آورد و نیاورد و…
امید ایجاد می کند ولی آنگونه که انتظار است عملیاتی نمی شود و…
گاهی هم حس ضرب المثل معروف «رفتن دنبال نخود سیاه»را زنده می کند.
مردم به شدت از فساد و بی عدالتی برخی مدیرانِ امروز شاکی و دلخورند،اما قرار است زندگی حدود15تا20هزار مدیر کشور از سال 57 تا کنون زیر و رو شود و مال نامشروع احتمالی آنها کشف شود!
یعنی دزد جلو چشممان را رها کنیم و برویم تاریخ را شخم بزنیم!
چرا دنبال سوزن در انبار کاه می گردید!؟
یعنی ما دزدهای امروزی را نمی شناسیم و ناچاریم دنبال زندگی نماینده فلان شهر 100هزار نفری در سال57بگردیم!!؟
اگر واقعا قرار است کاری بشود،نیازی به تاسیس قوه قضائیه جدید نیست!
نیازی به اقدامات خلاف قانون اساسی نیست!
همین قوانین کنونی تکلیف بررسی ثروت مدیران و بازستاندن آن را روشن کرده است.
آدم ها و مدیران هم که معلومند،دنبال چه می گردید!؟
خانه 50میلیاردی روحانی را نمی بینید و باید از سال 57شروع کنید!؟
ثروت جهانگیری را نمی بینید!؟
زندگی اشرافی عباس آخوندی به چشم نمی آید!؟
از ثروت افسانه ای نعمت زاده و قاضی زاده هاشمی و ترکان و … خبر ندارید!؟
معلوم نیست که هیچکدام از راه کارمندی به این مرحله نرسیده اند!!؟
جناحی شد!؟
زندگی ناطق نوری را ببینید.
ثروت علی لاریجانی را اعلام کنید.
زندگی حسن خمینی و…
لابد می گوئید نمی شود ثروت سران قوا را اعلام کرد!خب،پس چرا قانون جدید تصویب می کنید!
آیا واقعا موضوع مردم،فلان مسئول سال 60است!!!؟
اگر واقعا اراده ای باشد،راه سخت نیست
ثروت سران قوا ،وزرا و روسای شرکت های مهم ملی (نفت و …)در ده سال اخیر را جلوی چشم مردم بگذارید،کار حل می شود.
از یاد نبریم که پایه استرداد اموال نامشروع،اطلاع از کل اموال است، یعنی شفافیت.
اما همین حالا چند وزیر داریم که لیست اموالشان را علیرغم تاکید قانون اساسی اعلام نکرده اند!؟
دستهای پشت پرده قاچاق چند ده میلیارد دلاری در بین مسئولان نامکشوف است!!؟
واقعا چرا باید دنبال نخود سیاه برویم!؟
# حسین شمسیان
[سوره الأحزاب (33): آيات 14 تا 15]
وَ لَوْ دُخِلَتْ عَلَيْهِمْ مِنْ أَقْطارِها ثُمَّ سُئِلُوا الْفِتْنَةَ لَآتَوْها وَ ما تَلَبَّثُوا بِها إِلاَّ يَسِيراً (14)
و (آن منافقان و افراد سست ایمان) اگر (دشمنان) از اطراف مدينه بر آنان وارد مىشدند و از آنان تقاضاى فتنهگرى مىكردند، به سرعت مىپذيرفتند، و جز مدّت كمى درنگ نمىكردند.
پيامها:
1- دشمن براى ايجاد فتنه از منافقان و افراد سست ایمان؛ كمك مىگيرد. «سُئِلُوا الْفِتْنَةَ»
2- منافقان و افراد سست ایمان؛ به راحتى از حقّ برگشته، به دشمن رو مىكنند و فتنه به پا مىنمايد.«لَآتَوْها»
3- پذيرش درخواست كافران به صورت عجولانه و بى تفكّر، نشانهى سستی ایمان است است. «سُئِلُوا … ما تَلَبَّثُوا بِها إِلَّا يَسِيراً»
المیزان:
افراد سست ایمان تا آنجا پايدارى در دين دارند، كه آسايش و منافعشان از بين نرود، و اما اگر با هجوم دشمن منافعشان در خطر بيفتد، و يا پاى جنگ پيش بيايد، ديگر پايدارى نمىكنند، و بدون درنگ از دين برمىگردند (ج/16 ص/ 430
نظریه:
اما مومنانی که ایمانشان مستحکم باشدسخنشان این است.
1- « وَ لَمَّا رَأَ الْمُؤْمِنُونَ الْأَحْزابَ قالُوا هذا ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ صَدَقَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ ما زادَهُمْ إِلاَّ إيماناً وَ تَسْليماً» (احزاب/22)
2- مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدِيلاً (23/ احزاب
3- الَّذينَ قالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزادَهُمْ إيماناً وَ قالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكيلُ (173/ ال عمران)
۱-برافروختن آتش و پریدن از روی آن و حاشیههایی مانند انفجار ترقهها و نارنجکهای دستی، نه تنها یک عمل خلاف بیّن شرع مقدس، بلکه حتی خلاف سنتهای ملی و باستانی ایران است و هیچ ارتباطی به پیشینیان و نیاکان ما ندارد.
۲-کسانی که بدون مطالعه و از روی سادگی تصور میکنند که این حرکتها سنت گذشتگان ما بوده و باید آنرا حفظ کنند، بدانند که در ایران باستان درکنار سایر عناصر اربعه یعنی آب و خاک و باد، آتش نیز دارای قداستی بوده است. و هرگونه آلوده کردن آنها نوعی گناه محسوب میشده است.
۳-بنابراین درایران پیش از اسلام به خصوص عصر ساسانیان هرگز چنین چیزی وجود نداشته است که آتش روشن کنند و ازروی آن پریده و بگویند که زردی من ازتو و سرخی تو از من.
این سخن به این معنا است که بیماریها و آلودگیهای ظاهری و باطنی من بر آتش وارد شود و سرخی و پاکی آتش به من وارد گردد. چنین أمری توهین بزرگ به آتش بوده است و به هیچ وجه قابل قبول از سوی ایرانیان پیش ازاسلام نبوده است. مضاف اینکه درهیچ یک از منابع تاریخی به این مسئله اشارهای نشده است و در ایران باستان وجود خارجی نداشته است.
۴-به این نکته باید این مسئله هم اضافه کرد که در ایران پیش از اسلام اصلاً روزهای هفته وجود نداشته است بلکه ماهها دارای روزهای متعدد و ۳۰ یا ۳۱ گانهای بودند و هر روز اسم خاصی برای خود داشته است. بنابراین چهارشنبه یا پنجشنبه ایی در قبل از اسلام در بین ایرانیان رواج نداشته است که بگوییم چهارشنبه آخر سال را آتش افروزی میکردند.
۵- فقط این نکته در منابع آمده است که روز پایانی سال مردم به استقبال بهار میرفتند و مطابق نقلی ایرانیان پیش از اسلام در یکی از روزهای آخر سال بر بالای بامها آتش میافروختند و این به معنای بدرقه زمستان و سردی هوا واستقبال از گرم شدن هوا بوده است. بدون اینکه به آتش با پریدن از روی آن بیاحترامی صورت بگیرد.
۶-در دوران پس از اسلام هم ما درهیچ یک از منابع تاریخی اشارهای به وجود چنین سنتی نداریم و به نظر میرسد که این اقدام در رژیم پهلوی با عنوان سنت، به دروغ به نیاکان ما نسبت داده شده است. حال آنکه برخی از اعمال در چهارشنبه آخر سال در دوران رژیم قبل و شاید پیش از آن در عهد قاجار وجود داشته، به این صورت که افرادی در خانه ها میآمدند و با پوشیدن صورت خود با زدن قاشق به کاسهایی که اصطلاحاً آن را قاشق زنی میگفتند از مردم طلب کمک میکردند و یا دورهم جمع میشدند و آجیل خوران میگرفتند.
#دکتر محمدحسین #رجبی_دوانی