انقلابیگری؛ اصلی هویتبخش
انقلابیگری؛ اصلی هویتبخش/مصطفی قربانی
دو نوع دوقطبیسازی ممکن است اتفاق بیفتد؛ یکی دوقطبی میان نیروهای داخلی کشور و معتقد به اصول و مبانی انقلاب که امری مضر بوده و باید بشدت از آن اجتناب شود؛ دیگری دوقطبی میان مجموعه نیروهای انقلاب از یکسو و ضدانقلاب و معاندین از سوی دیگر که اساسا هدف از طرح موضوع انقلابیگری نیز همین است؛ این نوع دوقطبی مثبت است زیرا در این صورت مرز میان انقلاب با ضدانقلاب مشخص و هویت انقلابی معنا می یابد.
انقلابیگری؛ اصلی هویتبخشدقت و دغدغه داشتن نسبت به حفظ روحیه و جهتگیریهای انقلابی یکی از مهمترین دغدغهها و محورهای تأکیدات مقام معظم رهبری است، به گونهای که ایشان اخیراً نیز انقلابیگری را مسأله اصلی کشور دانستند. درباره چیستی و چرایی این موضوع قبلاً مطالبی گفته شده و در اینجا قصد تکرار نداریم، بلکه در اینجا هدف بازخوانی و تبیین اهمیت و جایگاه انقلابیگری به عنوان یکی از عناصر هویتبخش گفتمان انقلاب اسلامی است؛ زیرا با طرح این مفهوم، جریانی در کشور که معتقد به «ختم انقلاب» است، طرح این موضوع را دستاویزی برای جریان رقیب خود در کشور دانسته که با استفاده از آن میتواند به دوقطبی انقلابی – غیرانقلابی دامن زده تا بتواند در بستر انتخابات از آن بهره ببرد. به هر حال در این خصوص توجه به چند نکته ضروری است:
۱- از دو نوع دوقطبیسازی میتوان سخن گفت؛ ایجاد دوقطبی میان نیروهای داخلی کشور و معتقد به اصول و مبانی انقلاب که امری مضر بوده و باید بشدت از آن اجتناب شود؛ ایجاد دوقطبی میان مجموعه نیروهای انقلاب از یکسو و ضدانقلاب و معاندین از سوی دیگر که اساس هدف از طرح موضوع انقلابیگری نیز همین است؛ زیرا در این صورت مرز میان انقلاب با ضدانقلاب و انقلابی با ضدانقلابی مشخص میشود و سبب میشود که جریان ضدانقلاب و معاند نظام طرد و در حاشیه قرار گیرد و از این بابت جای هیچگونه نگرانی و احساس خطری نباید وجود داشته باشد.
۲- همانگونه که مقام معظم رهبری در هنگام بیان شاخصهای اصلی انقلابیگری(۱۴/۰۳/۱۳۹۵)، انقلابیگری را مفهومی مشکِک و ذیمراتب دانستند، هدف از طرح این مفهوم نه به حاشیه راندن برخی گروهها و جریانها، بلکه باتوجه به اینکه ایشان این مفهوم را موسع در نظر گرفتند، هدف این بود که انقلاب به مثابه چتری وسیع باشد که به طور حداکثری در زیرمجموعه آن افراد و گروههای مختلف تعریف شوند و نه اینکه با نگرشهای مضیق به انقلاب و انقلابیگری، براحتی به عدهای برچسبزده شود و طرد شوند. اما اینکه برخی خود را خارج از گردونه انقلاب تعریف میکنند و از بابت طرح این دست مفاهیم نگران هستند، مقصر اصلی خود آنها هستند که شیوه عمل و تفکر آنها با شاخصهای انقلابیگری یا همخوانی ندارد و یا فاصله دارد. درواقع، برخی به جای آنکه به تخطئه این دست موضوعات اساسی بپردازند، میبایست بکوشند تا تفکر و عمل خود را به شاخصهای انقلابیگری نزدیک کنند.
۳- این موضوع نشان از موفقیت گفتمان انقلاب در جولان در فضای اجتماعی و شکل دادن به خواستهها و اولویتهای نیروهای اجتماعی است؛ زیرا اگر اینگونه نبود، جریان دگراندیش و زاویهدار با ارزشهای انقلاب و شاخصهای انقلابیگری، از طرح آن احساس خطر و نگرانی نمیکرد. درواقع، میتوان گفت همین که تأکید بر انقلابیگری سبب نگرانی طیفی خاص شده است؛ هم حکایت از تحقق اهداف موردنظر از طرح این مفهوم داشته و هم ضعف آن طیف در مواجهه با این مفاهیم اصولی را میرساند.
۴- در آستانه انتخابات نیز معمولاً احزاب و جریانهای مختلف میکوشند تا با طرح موضوعات مهم و جذاب بر سبد رأی خود بیفزایند و حال اگر برخی جریانها یا از سر اعتقاد یا به جهت جذب آرای مردم بر روی موضوعی چون انقلابیگری تأکید میکنند، جریان رقیب آنها نه تنها نباید از این موضوع نگران بوده، بلکه باید بداند که این موضوع، طبیعی بوده و همانگونه که جریانهای مختلف به مفصلبندی موضوعات مختلف گفتمانی میپردازند، مفصلبندی انقلابیگری به عنوان یک گفتمان در انتخابات فاقد ایراد بوده و آنها باید به این موضوع نیز بیندیشند که چرا آنها ناتوان از مفصلبندی این دست موضوعات هستند!
در پایان باید گفت که انقلاب، رودی روان و حقیقتی همیشه جاودان است و هوشمندی سیاسی و ضرورتهای انقلاب، نظام و مردم ایجاب میکند که جریانهای مختلف سیاسی بیش از پیش به مفاهیم، گزارهها و شیوههای انقلابی توجه کنند و بیش از آنکه درصدد تفسیر جناحی و جریانی از این مسائل باشند، باید بکوشند تا تجلی صفات و شاخصهای انقلابی باشند؛ در این صورت است که نباید نگران این باشند که خود در قدرت حضور داشته باشند یا رقیبشان.