با گذشت یک سال از انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم، رهاورد و درسهای انتخابات 96 چه بود؟!
♦️رهاورد و درسهای انتخابات 96
1⃣طناب سلبریتیها کاملا پوسیده بود
2⃣با سوت و کف رای دادن، اشتباه بود
3⃣سایه موهوم جنگ، فریب انتخاباتی بود
4⃣وعدههای بدون برنامه، شعار و فیک بود
5⃣آمریکا کلید گشایش نبود؛ اصل مشکل بود
6⃣رای دادن با ترفند رقیبهراسی خطا بود
7⃣دوقطبی سازیها، کاذب و فریب بود
8⃣تکیه به غربگرایان، تکیه بر باد بود
9⃣آزموده را مجددا آزمودن خطا بود
مهمترین رهاورد و درسآموزی انتخابات 96 برای آحاد مردم، این بود که انتخابات صرفا یک #کنش هیجانی نیست و مردم پس از انتخابات، مسئول تبعات خوب و بد انتخاب خود هستند. انتخابات نشان داد که بیش از همیشه به عقلانیت در رای دادن نیاز داریم و باید با آگاهی، امانت را به اهلش سپرد؛ نه به…
برف سنگینی در حال باریدن بود، ناصرالدین شاه هوس درشکه سواری به سرش زد…
دستور داد اتاقک درشکه را برایش گرم و منقل و وافور شاهی را هم در آن مهیا سازند،
آنگاه در حالی که دو سوگلی اش در دو طرف او نشسته بودند، در اتاقک گرم و نرم درشکه، دستور حرکت داد، کمی که از تماشای برف و بوران بیرون و احساس گرمای مطبوع داخل کابین سرخوش شد، هوس بذله گویی به سرش زد و برای آنکه سوگلی هایش را بخنداند، با صدای بلند به پیرمرد درشکه چی که از شدت سرما میلرزید، گفت: درشکه چی ! به سرما بگو ناصرالدین شاه “تره هم واست خرد نمیکنه!” درشکه چی بیچاره سکوت کرد…
اندکی بعد ناصرالدین شاه دوباره سرخوشانه فریاد زد: درشکه چی! به سرما گفتی؟؟؟ درشکه چی که از سردی هوا نای حرف زدن نداشت، پاسخ داد: بله قربان گفتم!!!
خب چی گفت؟؟؟ گفت: با حضرت اجل همایونی کاری ندارم، اما پدر تو یکی رو درمیارم …
پ.ن
این حکایت دقیقا حکایت كسانى است که برای تحریم ها تره هم خرد نمیکنند و مشغول رجزخوانی و خط و نشان کشیدن برای قدرت های جهان هم هستند… و ملت زیر خط فقر، همان درشکه چی اند که باید تمام سختی های تحریم را تحمل میکنند …
نکته: مولوی در دفتر سوم مثنوی حکایت میکند، برای ارباب لقمان، خربزهای به عنوان هدیه آوردند. ارباب خربزه را قطعه قطعه کرد و جز یکی، همه را به لقمان داد. لقمان آن قطعهها را میخورد و مرتب به تحسین خربزه و شیرین بودن آن لب گشوده، با اشتیاق و میل میخورد. ارباب که خوشحال شده بود، در پایان کار شروع کرد به خوردن سهم خود از خربزه. اما همین که قاچ خربزه را در دهان گذاشت، دریافت که مثل زهر تلخ است. «چون بِخُورد از تلخیاش آتش فروخت/ هم زبان شد آبله، هم حلق سوخت»ارباب لقمان با تعجب از لقمان پرسید: «این زهر را و این خربزه تلخ را چگونه با رغبت میل کردی؟» لقمان که به حق سزاوار لقب «حکیم» بود، در جواب حکیمانه به وی گفت:شرمم آمد که یکی تلخ از کَفَت/ می ننوشم ای تو صاحب معرفت/ چون همه اجزایم از انعام تو/ رستهاند و غرق دانه دام تو/ گر ز یک تلخی کنم فریاد و داد/ خاک صد ره بر سر اجزام باد
نظر: این حکایت در مقام طعن و اعتراض به آن دسته از انسانهایی است که در نعمتها غرق بودهاند و هنگامی که اندک سختیای به آنها میرسد، آه و ناله و فریادشان بلند میشود. خداوند تبارک و تعالی نعمتهای بیشمار خود را، از جمله نعمتهای معنوی و مادی به سرزمین ایران عطا کرده است. با این حال، همواره در بین برخی از مسئولان کشور نگاه منفی به شرایط کشور موج میزند و هرگز به نعمات و تواناییهای کشور و الطاف الهی در برهههای زمانی گوناگون که ملت ایران سرفراز و پیروز بیرون آمده است، نگاهی انداخته نمیشود
تقدیم به حسین بن علی و همه پاسداران راه حقیقت
[سوره الكهف (18): آيه 51]
وَ ما كُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُداً (51)
و من گمراه كنندكان را دستيار خود نمىگيرم.
️نكته ها:
کاروان حسین علیه السلام به «قصربنى مقاتل» رسید، بار و بُنه را از مرکبها به زمین نهادند تا اندکى رفع خستگى کنند، در آن نزدیکى چادرى به چشم مى خورد، که اسبى جلو آن ایستاده بود، وقتى حسین علیه السلام متوجه شد صاحب چادر عبید الله بن حرّ جُعفى است، او را براى یارى و همراهى نزد خویش فرا خواند، امّا در عین حالى که وى از ملاقات و یارى حسین علیه السلام کراهت داشت، به حضور رسید و در برابر دعوت آن حضرت، فقط حاضر شد اسب چالاک و شمشیر پر ارزش خود را در اختیار حسین علیه السلام قرار دهد، تا بدین وسیله از همراهى و یارى او معارف شود، ولى آن حضرت، این آیه را خواند: «وَ ما کُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّینَ عَضُداً/ من آن گونه نیستم، که گمراه کنندگان را مددکار (و یاور) خود بگیرم» (کهف/ 51). زیرا به نظر امام حسین علیه السلام در آن روز، اسلام به فداکارى و جانبازی احتیاج داشت
پيامها:
۱- كارگزارانجامعه اسلامی بايد امين باشند. «ما كُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُداً»
۲- آنان كه در راه و خط خدايند، نبايد از منحرفان كمك بگيرند و بايد استقلال سياسى و اقتصادى خود را حفظ كنند. «ما كُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُداً».
درسها:
امام حسین(ع) با قرائت آیه «وَمَا کُنتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّینَ عَضُدًا» این درس را آموخت که در حرکتهای توحیدی، کارگزاران امین و جان برکف( دهه 60) لازم است و افراد ترسو، ضعیفالنفس و ضعیفالایمان هرگز نمیتوانند دین حق را یاری کنند و از ارزشهای الهی پاسداری کنند.
بایدنیروهای مخلص و تمامعیار را انتخاب کرد. منحرفان سیاسی که استقلال فکری، سیاسی و اقتصادی ندارند نمیتوانند تا پایان مقاومت کنند و در یک کلام افراد گمراه در حرکتهای هدایتآفرین عاجز و ناتوانند.