اذان ناتمام
بعد از رحلت پيامبر اکرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم، بلال ديگر اذان نگفت: تا اينكه روزى حضرت زهرا سلام اللَّه عليها فرمود:
من ميل دارم صداى اذان بلال را بشنوم.
پس بلال را حاضر كردند و او مشغول اذان گفتن شد. بلال گفت: «اللَّه اكبر».
حضرت زهرا سلام اللَّه عليها به ياد پدرش افتاد و شروع به گريستن كرد. چون بلال گفت:
«اشهد ان محمدا رسول اللَّه» حضرت فاطمه سلام اللَّه عليها فرياد بلندى كشيد و بيهوش شد.
اطرافيان فرياد زدند: اى بلال! دست از اذان گفتن بردار كه دختر رسول اللَّه از دنيا رفت.
پس از لحظاتى چند، حضرت زهرا سلام اللَّه عليها به هوش آمد و به بلال فرمود: ادامه بده.
بلال گفت: مرا معاف دار، اى دخت رسول اللَّه! چون مى ترسم با صداى اذان من، روح از تن مباركت بيرون رود. پس آن حضرت بلال را معاف كرد- و آن اذان ناتمام ماند.
من لایحضره الفقیه؛ حديث ۹۰۷، ج ۱، ص ۲۹۷