پاسخ شبهات
آیا دست به سینه ایستادن در نماز، به دستور عُمر(خلیفه دوم) و با الگو برداری ازرفتار ایرانیان در مقابل پادشاهانشان بود؟
پاسخ
شواهدی در روایات اهلبیت(ع) یافت میشود که دست روی دست گذاشتن از آدابی است که در میان زرتشتیان رواج داشته و مسلمانان نباید در نماز خود، مشابه رفتار آنان را انجام دهند.
وسائل الشیعه ج 7، ص 267
اما اینکه آیا انجام این کار در نماز به دستور عمر بن خطاب بوده، در کتاب فقهی جواهر الکلام که از کتابهای فقهی نسبتاً متأخر و تألیف علامه شیخ محمد حسن نجفی(متوفای 1266 هـ ق) میباشد، گزارشی از پیشینه و آغاز تکتّف (بر سینه گذاشتن دستها) یا تکفیر(دست روی دست گذاشتن) در نماز، به شرح زیر آمده است:
وقتی اسیران عجم را نزد عمر بن خطاب آوردند، در مقابل او دست به سینه(به حالت تکتف) ایستادند. درباره این کارشان سؤال کرد. آنها گفتند: ما این کار را به نشانه خضوع و تواضع در مقابل پادشاهان و حاکمانمان انجام میدهیم. عمر انجام این کار را در نماز نیکو دانست و از اینکه این کار تشبّه به کفار است، غافل ماند.
جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام، ج11، ص 19
أصْبَغ بن نُباته میگوید : امیرمؤمنان علیه السلام به ما امر فرمود که از کوفه به مدائن برویم . روز یکشنبه به راه افتادیم . در میان راه ، از میان ما ، «عمْرو بنحریث» و «أشعث بن قَیْس» و «جَریر بنعبدالله بَجَلی» با ۵ نفر دیگر جدا شدند و راه خود را به سوی حیره کج کردند و به ما گفتند : چون روز جمعه فرا رسد ما در مدائن به علی علیه السلام میرسیم و قبل از آنکه مردم برای نماز جمعه مجتمع گردند میآییم تا نماز را با علی علیه السلام بخوانیم .
آنها به دیاری رسیدند که به آن «خَوْرنق» و «سَدیر» میگفتند . آن ۸ نفر در خورنق یا سدیر در وقت ظهر نشستند و به خوردن ناهار مشغول شدند . یک سوسمار از جلوی آنها گذشت . آن را صید کردند .
عَمرو بن حریث دست سوسمار را باز کرد و با لحنی تمسخر آمیز به همراهان خود گفت : با این سوسمار بیعت کنید . این امیرالمؤمنین شماست .
آن ۸ نفر با آن سوسمار بیعت کردند و سپس آن را رها کردند و خودشان از آنجا به مدائن کوچ کردند و گفتند : علی ابن ابی طالب علیه السلام چنین میپندارد که از علم غیب اطلاع دارد . ما اینک او را از امارت مؤمنان ، خلع کردیم و به جای او با سوسماری بیعت کردیم .
آنان روز جمعه به مدائن رسیدند و در هنگامی که أمیرالمؤمنین علیه السلام بر بالای منبر خطبه میخواند وارد مسجد شدند .
آنگاه حضرت فرمودند : رسول خدا صلیالله علیه و آله برای من احادیث بسیاری را به راز گفته است که در هر حدیثی از آن احادیث دری است که از آن یک در ۱۰۰۰ در دیگر گشوده میشود .
خداوند متعال در کتاب خود می فرماید : «یَوْمَ نَدْعُو کُل أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ» ؛ قیامت روزی است که ما در آن هر دسته و جمعیتی از مردم را با امام خودشان می خوانیم . (اسراء : آیه۷۱)
و من به خدا قسم میخورم که در روز قیامت ۸ نفر از این اُمت محشور میشوند که امام آنها ضب (سوسمار) است و اگر بخواهم نام آنها را ببرم میبرم .
در این حال ، رنگ از چهره هایشان پرید و بند بند آنها لرزیدن گرفت و عمرو بن حریث از شدت ترس و وحشت مانند شاخه سعف(برگ درخت خرما) تکان میخورد .
مدينةالمعاجز : ج۳ ، ص۱۶۸
الخرائج : ج۱ ، ص۲۲۵
بحارالانوار : ج۳۳ ، ص۳۸۴
نصف حقوقش را صرف خیریه میکرد
عباس نصفی از حقوق ماهانهاش را صرف امور خیریه میکرد.
در واقع او بخشی از حقوقش را به دو خانوادهای میداد که یکیشان بیمار سرطانی و دیگری بچه یتیم داشتند. باقی حقوقش را هم بخشی صرف امور روزمرهاش و بخشی را خرج هیئات و مراسم مذهبی میکرد.
در طول ماه شاید 20 روزش را روزه میگرفت و غذایی که محل کارش به او میدادند، به خانوادههای مستمند میداد.
یکبار که میخواست به مأموریت برود، دو، سه غذا توی خانه گذاشت و به پدرمان گفت شما برای فلان خانواده ببر. بابا گفت من خجالت میکشم دو غذا دستم بگیرم و ببرم. اما عباس اصرار داشت که اگر کم هم باشد باید به مردم کمک کرد و باری از دوش کسی برداشت.???
راوی: خواهر شهیدعباس آسمیه
شهید_مدافع_حرم
امام کاظم حضرت موسی بن جعفر علیه السلام میفرمایند:اصْبِرْ عَلَى طَاعَةِ اللَّهِ وَ اصْبِرْ عَنْ مَعَاصِي اللَّهِ فَإِنَّمَا الدُّنْيَا سَاعَةٌ فَمَا مَضَى مِنْهَا فَلَيْسَ تَجِدُ لَهُ سُرُوراً وَ لَا حُزْناً وَ مَا لَمْ يَأْتِ مِنْهَا فَلَيْسَ تَعْرِفُهُ فَاصْبِرْ عَلَى تِلْكَ السَّاعَةِ الَّتِي أَنْتَ فِيهَا فَكَأَنَّكَ قَدِ اغْتَبَطْت
➖بر طاعت خدا صبر كن و در ترك معاصى او شكيبا باش؛ زيرا دنيا لحظه اى بيش نيست .
➖آنچه گذشته جاى شادى و غم ندارد
و از آنچه نيامده نيز خبرى ندارى . پس لحظه اى را كه در آن به سر مى برى ، صبور باش چنان كه گويى خوشبخت و خوشحالى…
تحف العقول ص 396
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج75، ص311، ح1
مرد و زن نشستهاند دور ِ سفره.
مرد قاشقش را زودتر فرو میبرد توی کاسه سوپ و زودتر میچشد طعم غذا را
و زودتر میفهمد که دستپخت همسرش بینمک است
و اما زن چشم دوخته به او تا مُهر تأیید آشپزیاش را از چشمهای مردش بخواند
و مرد که قاعده را خوب بلد است،
لبخندی میزند و میگوید: “چقدر تشنهام!”
زن بیمعطلی بلند میشود و برای رساندن لیوانی آب به آشپزخانه میرود.
سوراخهای نمکدان سر ِ سفره بسته است و به زحمت باز میشوند
و تا رسیدن ِ آب فقط به اندازه پاشیدن ِ نمک توی کاسه زن فرصت هست برای مرد.
زن با لیوانی آب و لبخندی روی صورت برمیگردد و مینشیند.
مرد تشکر میکند، صدایش را صاف میکند و میگوید:
” میدونستی کتابهای آشپزی رو باید از روی دستای تو بنویسن؟ “
و سوپ بینمکش را میخورد؛ با رضایت
و زن سوپ با نمکش را میخورد؛ با لبخند!
برگرفته از کتاب زندگی به سبک روح الله