قانون اول: اگر فکر میکنی کاری اشتباهه، انجامش نده!
قانون دوم: در صحبتها همیشه دقیقا همون چیزی رو بگو که منظورته!
قانون سوم: هیچوقت طوری زندگی نکن که سعی کنی همه رو از خودت راضی نگه داری؛ هیج وقت.
قانون چهارم: سعی کن هر روز یاد بگیری و دست از یادگرفتن بر نداری.
قانون پنجم: در صحبت با دیگران هیچوقت راجع به خودت بد حرف نزن.
قانون ششم: هیچوقت دست از تلاش برای رسیدن به رویاهات بر ندار.
قانون هفتم: سعی کن راحت نه بگی، از نه گفتن نترس.
قانون هشتم: از بله گفتن هم نترس.
قانون نهم: با خودت مهربون باش.
قانون دهم: اگه نمیتونی چیزی رو کنترل کنی، بزار به حال خودش.
قانون یازدهم: سعی کن از اتفاقات و حالات منفی دوری کنی.
قانون دوازدهم: برای رضایت دیگران، کاری رو انجام نده که دوست نداری.
قانون سیزدهم: سعی کن ببخشی، اما فراموش نکن.
قانون چهاردهم: در هیچ حالتی، سطح خودت رو به اندازه طرف مقابلت پایین نیار.
قانون پانزدهم: حرفی رو که نمیپسندی تائید نکن.
قانون شانزدهم: به کسانی لطف کن که استحقاقش رو داشته باشن، لطف تورو وظبفت ندونن و سپاسگذار باشن.
قانوون هفدهم: با کسی که ازش خوشت نمیاد، همنشینی نکن.
قانون هجدهم: در یاد دادن، بخشنده باش.
قانون نوزدهم: از کسی ناراحت هستی بهش بگو، ناراحتیتو بگو، دلیلش رو بگو و انتظار عذرخواهی داشته باش.
قانون بیستم: عاشقی کن….
امیر مومنان علی علیه السلام می فرماید: مردی از انصار به حضور رسول اکرم صلوات الله علیه شرفیاب شد و گفت :من توان تحمل فراق و هجران شما را ندارم ؛در منزل یا محل کار هرگاه به یاد شما می افتم دست از کار می کشم و به دیدارتان می شتابم ؛این بی تابی از آ ن روست که شما را دوست می دارم .اکنون به این فکر افتاده ام که روز قیامت که شما وارد بهشت شده به اعلی علیین عروج کردید من چه کنم؟ در این هنگام آ یه 69سوره نساء نازل شد” پیروان خدا و پیامبر با انبیا وصدیقان و شاهدان و صالحان محشور می شوند و آنها رفقای خوبی هستند.” زیرا خسته دلان قافله را پشت سر نمی گذارند، بلکه تا مرز امکان آنها را همراه خود می برند … و زیارت قبور اهل بیت علیه السلام مظهر محبت به این خاندان است…
جرعه ای از صهبای حج ،ص۲۵۰
حجت الاسلام والمسلمين شيخ علی مقدادی اصفهانی نقل كرده است: در آستانه رحلت پدرم، شيخ حسنعلی نخودكی اصفهانی، من دچار كسالت شديدی شدم، به نحوی كه پزشكان از مداوای من عاجز گشتند و از حياتم قطع اميد شد.
پدرم كه ناتوانی پزشكان را ديد، اندكی از تربت مقدس و پاك حضرت سيدالشهدا(ع) به كامم ريخت و از كنار بسترم دور شد. در آن حال بيهوشی، مشاهده كردم به سوي آسمان ها می روم و كسی كه نوری سفيد از او به اطراف پراكنده می شد، بدرقه ام [می كرد]. چون مقداری با همراهم اوج گرفتم، فرمانی از عالم بالا آمد و به آن شخص منوّر گفت دستور است روح اين متوفی به كالبدش بازگردانده شود؛ زيرا به تربت حضرت امام حسين(ع) استشفا كرده اند. در آن هنگام دريافتم مرده ام و اين روح من است كه به سوی آسمان در حال حركت است. همراه آن شخص نورانی به دنيا بازگشتم و با شگفتی ديدم اثری از بيماری در وجودم نيست، ولی تمام اطرافيانم منقلب و پريشان شده اند.
بعد از چند روز، هنگامی كه در خدمت پدرم به شهر می رفتيم، ماجرا را به حضورشان عرض كردم، فرمودند: تقدير چنين گرديده بود كه يكی از ما دو نفر از اين سرای فانی به سوی ديار باقی و جاويد كوچ كنيم. اگر تو می رفتی، من پانزده سال ديگر عمر می كردم و چون مقصود و مطلوب من از حيات در اين دنيا، جز خدمت به خلق برای رضای حق نيست، ترجيح دادم كه خود رخت بربندم و تو كه جوانی و مدتی نسبتاً دراز در اين جهان خواهی زيست، زنده بمانی. اينك بدان كه من مرگ را برای خود، حيات را برای تو خواستم تا در طول زندگی به مردم خدمت كنی و هرگاه در اين غفلت و سستی بورزی، سال آخر عمرت خواهد بود.
منبع: شمه ای از کرامات شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی ره.
میرزا جواد آقا ملکی تبریزی
گاهی از بعضی متهجدین نماز شب فوت می شود و این خود لطفی از جانب خداوند است. برای اینکه آن شخص، از تأسف خوردن برای فوت نماز شب و موفق نشدن به این امر مهم، اجر بیشتری ببرد و نیز از عجب محفوظ و مصون بماند. ولی طبق آنچه از احادیث استفاده می شود این امر بسیار نادر است و بیش از یکی دو شب نمی شود.
منبع: اسرار الصلوة.