یک جرعه باشهید
هدف که مشخص باشد،
دشمن که شناسایی شده باشد
دیگر مشکلی نیست و باید هدفگیری کرد
یک روز با سلاح نظامی…
روز دیگر با سلاح فرهنگی….
شهید محمودرضا بیضایی
دو قطره آب که به هم نزدیک شوند، تشکیل یک قطره بزرگتر می دهند…
اما دوتکه سنگ هیچ گاه با هم یکی نمی شوند !
پس هر چه سخت تر و قالبی تر باشیم، فهم دیگران برایمان مشکل تر، و در نتیجه امکان بزرگتر شدنمان نیز کاهش می یابد…
آب در عین نرمی و لطافت در مقایسه با سنگ، به مراتب سر سخت تر، و در رسیدن به هدف خود لجوج تر و مصمم تر است.
سنگ، پشت اولین مانع جدی می ایستد. اما آب… راه خود را به سمت دریا می یابد.
در زندگی، معنای واقعی سرسختی، استواری و مصمم بودن را، در دل نرمی و گذشت باید جستجو کرد.
گاهی لازم است کوتاه بیایی…
گاهی نمی توان بخشید و گذشت…اما می توان چشمان را بست و عبور کرد
گاهی مجبور می شوی نادیده بگیری…
گاهی نگاهت را به سمت دیگر بدوز که نبینی….
ولی با آگاهی و شناخت
گفتاری خواندنی از آیت الله جوادی آملی / سوء تدبیر در مدیریت جامعه، «بلای الهی» است.
پناه بردن به خدا از کسی که استقلال سیاسی را از ما بگیرد
وجود مبارک امام سجاد(علیه السلام) اولاً استقلال سیاسی مان را در دعاها به ما آموخت که شما یک ملتی باشید که هضم نشوید، استعمار نشوید. استبداد و استثمار و استحمار و امثال ذلک، اینها یک ملت را در هم می کوبد، هضم می کند. ملت تابع، هضم شده است. در دعا به ما آموخت که به خدا پناه ببرید از این که یک ملت ضعیف باشید تا دیگران شما را هضم کنند.
یک دعایی دارد به نام «دعای استعاذه»که در آن دعا از چند چیز به خدا پناه می بریم. طبق رهنمود امام سجاد(علیه السلام) یکی از مواردی که به خدا پناه می¬بریم این است:
«وَ نَعُوذُ بِكَ مِن … أو يَتَهَضَّمَنَا السُّلْطَانُ» (صحیفه سجادیه؛ دعای 8)
خدایا! توفیق بده که ما مقتدر باشیم، مستقل باشیم، آزاد اندیش باشیم. هیچ بیگانه ای نتواند ما را هضم بکند. شما دیدید بسیاری از این بیگانه¬ها درصدد بودند ما را هضم بکنند! اروپا درصدد بود، شوروی سابق درصدد بود، صدام درصدد بود، خیلی از اقمار و اذناب آنها درصدد بودند که ایران را هضم بکنند، به لطف الهی شکست خوردند و عقب نشینی کردند. فعلاً این ابرقدرت بوش هست، نظام سلطه آمریکا است که در صدد هضم این کشورهاست. یکی از کشورهایی که مورد طمع اوست، ایران است که این را هضم بکند.
در دعای نورانی امام سجاد(علیه السلام) آمده است که خدایا! ما به تو پناه می بریم از این که یک سلطان مقتدری ما را هضم بکند و استقلال ما را بگیرد. این راه دارد؛ منتها همان خدایی که در عصر انقلاب، حافظ و یاور بود، همان خدایی که در دفاع مقدس، ناصر بود، همان خدایی که در طی این 26 سال انقلاب ناصر بود، همان خدا بعداً هم ترمیم می کند. منتها از ما خواستن، از طرف ذات اقدس اله عطا کردن! این یک فراز نورانی آن دعا.
سوء تدبیر در مدیریت جامعه، «بلای الهی» است
بعد فرمود وقتی مستقل شدیم، نسبت به زیر مجموعه خودمان هم چگونه باشیم، باید رهبری و ولایت خوبی داشته باشیم. گرچه کشور یک رهبر دارد، یک والی و ولی دارد، اما وقتی شما زیر مجموعه این ولایت را بررسی می کنید، می بینید بسیاری از افراد والی زیر مجموعه خودشان هستند. در همان دعای نورانی، امام سجاد(ع) به ما آموخت: خدایا! آن توفیق را به ما بده که ما نسبت به زیر مجموعه خود بد رفتار نباشیم، مدیر خوبی باشیم، مدبر خوبی باشیم، مهربان باشیم:
«اللَّهُمَّ إِنيِّ أَعُوذُ بِكَ مِن … وَ سُوءِ الْوِلَايَةِ لِمَنْ تَحْتَ أَيْدِينَا» (همان)
خدایا! من که رییس فلان بخشم، مسئول فلان قسمتم، به تو پناه می برم از اینکه نتوانم اینها را خوب اداره کنم! تدبیر خوب، اداره خوب، اینها نعمت الهی است و سوء تدبیر، بلای الهی است. باید از این بلاها به ذات اقدس اله پناهنده شد و این بلاها را برطرف کرد.
شخصیت زهرای اطهر(س)، در ابعاد سیاسی و اجتماعی و جهادی، شخصیت ممتاز و برجسته ای است، به طوری که همه زنان مبارز و انقلابی و برجسته و سیاسیِ عالم میتوانند از زندگی کوتاه و پرمغز او درس بگیرند.
زنی که در بیت انقلاب متولّد شد و تمام دوران کودکی را در آغوش پدری گذراند که در حال یک مبارزه عظیم جهانی فراموش نشدنی بود، آن زنی که در دوران کودکی، سختیهای مبارزه دوران مکه را چشید، به شعب ابی طالب برده شد، گرسنگی و سختی و رعب و انواع و اقسام شدت های دوران مبارزه مکه را لمس کرد و بعد هم که به مدینه هجرت کرد، همسر مردی شد که تمام زندگیش جهاد فی سبیل الله بود و در تمام قریب به یازده سال زندگی مشترک فاطمه زهرا و امیر المۆمنین (ع)، هیچ سالی، بلکه هیچ نیم سالی نگذشت که این شوهر، کمر به جهاد فی سبیل الله نبسته و به میدان جنگ نرفته باشد و این زن بزرگ و فداکار، همسریِ شایستهی یک مرد مجاهد و یک سرباز و سردار دایمی میدان جنگ را نکرده باشد.
زندگی فاطمه ی زهرا (س)، اگرچه کوتاه بود و حدود بیست سال بیشتر طول نکشید اما این زندگی، سرشار از جهت جهاد و مبارزه و تلاش و کار انقلابی و صبر انقلابی و درس و فراگیری و آموزش به این و آن و سخنرانی و دفاع از نبوّت و امامت و نظام اسلامی بود.
جهاد نمونه در میدانهای مختلف
جهاد آن بزرگوار در میدانهای مختلف، یک جهاد نمونه است. در دفاع از اسلام، در دفاع از امامت و ولایت، در حمایت از پیغمبر، در نگهداری بزرگترین سردار اسلام، یعنی امیر المۆمنین(ع) که شوهر او بود.
سخنراني مقام معظم رهبری در ديدار جمع كثيري از بانوان كشور 68/10/26
نمونه بعد، مسأله همسرداری و شوهرداری است. یک وقت انسان فکر میکند که شوهرداری، یعنی انسان در آشپزخانه غذا را بپزد، اتاق را تر و تمیز و پتو را پهن کند و مثل قدیمیها تشکچه بگذارد که آقا از اداره یا از دکان بیاید! شوهرداری که فقط این نیست. شما ببینید شوهرداری فاطمهی زهرا سلاماللَّهعلیها چگونه بود. در طول ده سالی که پیامبر در مدینه حضور داشت، حدود نُه سالش حضرت زهرا و حضرت امیرالمؤمنین علیهماالسّلام با همدیگر زن و شوهر بودند. در این نُه سال، جنگهای کوچک و بزرگی ذکر کردهاند - حدود شصت جنگ اتّفاق افتاده - که در اغلب آنها هم امیرالمؤمنین علیهالسّلام بوده است. حالا شما ببینید، او خانمی است که در خانه نشسته و شوهرش مرتّب در جبهه است و اگر در جبهه نباشد، جبهه لنگ میماند - این قدر جبهه وابستهی به اوست - از لحاظ زندگی هم وضع روبهراهی ندارند؛ همان چیزهایی که شنیدهایم: «و یطعمون الطّعام علی حبّه مسکیناً و یتیماً و اسیراً انّما نطعمکم لوجه اللَّه»(۱)؛ یعنی حقیقتاً زندگی فقیرانهی محض داشتند؛ در حالی که دختر رهبری هم هست، دختر پیامبر هم هست، یک نوع احساس مسؤولیت هم میکند.
ببینید انسان چقدر روحیه قوی میخواهد داشته باشد تا بتواند این شوهر را تجهیز کند؛ دل او را از وسوسه اهل و عیال و گرفتاریهای زندگی خالی کند؛ به او دلگرمی دهد؛ بچهها را به آن خوبی که او تربیت کرده، تربیت کند. حالا شما بگویید امام حسن و امام حسین علیهما السّلام، امام بودند و طینت امامت داشتند؛ زینب علیهاسلام که امام نبود. فاطمه زهرا سلاماللَّهعلیها او را در همین مدت نُه سال تربیت کرده بود. بعد از پیامبر هم که ایشان مدّت زیادی زنده نماند.۱۳۷۷/۰۲/۰۷ /امام خامنه ای