یک جرعه باشهید
هدف که مشخص باشد،
دشمن که شناسایی شده باشد
دیگر مشکلی نیست و باید هدفگیری کرد
یک روز با سلاح نظامی…
روز دیگر با سلاح فرهنگی….
شهید محمودرضا بیضایی
همه باید تلاش کنند که محرومان را از محرومیت بیرون بیاورند، تا آن جایی که در توان کشور است به محرومان کمک کنند، امام مکرر میگفت این کوخنشینان و فقرا و محروماناند که این صحنهها را پر کردند، با وجود محرومیتها اعتراض هم نمیکنند، در میدانهای خطر هم حاضر میشوند.
رهبرانقلاب سخنرانی در تاریخ 14/3/1394 ( گزیده_بیانات )
مجتبی ذوالنور خطاب به حسن روحانی: برجام فرزند رابطه صیغهای شما و اوباما است!
مجتبی ذالنور نماینده قم در مجلس توافقنامه برجام را «نوزاد دورگه ناقص الخلقهای» دانسته که محصول «ازدواج صیغهای و موقتی» حسن روحانی و باراک اوباما است!
رئیس کمیته هستهای مجلس این اظهارات را پس از آن بیان کرده که حسن روحانی بعد از ثبتنام در دوزادهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری گفت: «هووهایی که بارها به قصد کشتن این فرزند یعنی برجام تصمیم گرفته بودند، نمیتوانند سرپرست خوبی برای آن باشند. بلکه همانهایی که تمام تلاش شبانهروزی خود را برای این توافق کردند باید مسیر را تا آخرین قدم ادامه دهند
[سوره طه (20): 94]
قالَ يَا بْنَ أُمَّ لا تَأْخُذْ بِلِحْيَتِي وَ لا بِرَأْسِي إِنِّي خَشِيتُ أَنْ تَقُولَ فَرَّقْتَ بَيْنَ بَنِي إِسْرائِيلَ وَ لَمْ تَرْقُبْ قَوْلِي (94)
(هارون) گفت: «اى فرزند مادرم! [اى برادر!] ريش و سر مرا مگير! من ترسيدم بگويى تو ميان بنى اسرائيل تفرقه انداختى، و سفارش مرا به كار نبستى!» (94)
پس از بازگشت حضرت موسی(ع) از پرده غیبت، جناب هارون (ع) در پاسخی قانع کننده به ایشان برای عدم برخورد انقلابی با سامری فرمود:
«إِنِّي خَشِيتُ أَنْ تَقُولَ فَرَّقْتَ بَيْنَ بَنِي إِسْرائِيلَ وَ لَمْ تَرْقُبْ قَوْلِي؛ من ترسيدم بگويى تو ميان بنى اسرائيل تفرقه انداختى، و سفارش مرا به كار نبستى!» (طه: 94)
برداشتها:
1- خطر تفرقهى يك امّت، هارون پيامبر را نيز مىترساند. «ِّي خَشِيتُ»
2- حفظ وحدت، مهمتر از نجات يك گروه است. «ِّي خَشِيتُ …رَّقْتَ»
3- در تصميمگيرىها بايد به مصلحت مهمتر توجّه كرد. «ِّي خَشِيتُ»
4- در برخوردهاى انقلابى بايد به عوارض كار توجّه كرد و نبايد يك سو نگر بود. «ِّي خَشِيتُ»
5- خطر تفرقهافكنى مهمتر از خطر سكوت در برابر انحراف است. «َّقْتَ بَيْنَ بَنِي إِسْرائِيلَ»
همانگونه که ملاحظه می شود، دلیل منطقی جناب هارون برای عدم برخورد انقلابی با سامری، مصلحتی به نام «جلوگیری از دوقطبی خطرناک» میان مردم بود. دو قطبی ای که فتنه اش از فتنه سامری نیز خطرناک تر بود و «تثبیت حکومت» را نشانه گرفته بود. حضرت موسی(ع) نیز منطق نائبش را پذیرفت و خود با سامری و گوساله اش برخوردی انقلابی کرد
عادت نکنیم به عادت! که اگر این اتفاق بیفتد سوت پایان زندگی مان را کشیده ایم. عادت نکنیم به روزهایی که فقط آمده اند تا بروند چرا که اگر در این مدار قرار بگیریم روزگارمان تمام شده است. مگر آدمی می تواند اهدافش را زیر خستگیِ عقربه های ساعت چال کند؟ مگر می تواند غایت مطلوبش را به فراموشی بسپارد؟ آنی که سال های سال برایش شب زنده داری کرده و روزها را بدان دلیل دویده است تا به مقصود برسد؟
عادت نکنیم به سکون! و خود را در مهِ غلیظ و لزج تکرار فرو نبریم که این باطلاق عمیق، از “من"، منی باقی نخواهد گزارد، چنانکه با غرق شدن در آن، نیستی، جای هستی را می گیرد و بعد از این اتفاق، ما مرده ایم! بلی آدمی بدون هدف، مرده است. پس سیلی زندگی را دوباره، نه… هرروز و هر ساعت به گوش هایمان شلیک کنیم که ما هنوز می توانیم برای رسیدن به غایت مطلوب خویش کوشا باشیم و برای وجود خود در این دنیا معنایی شگرف خلق کنیم.