یک جرعه باشهید
هدف که مشخص باشد،
دشمن که شناسایی شده باشد
دیگر مشکلی نیست و باید هدفگیری کرد
یک روز با سلاح نظامی…
روز دیگر با سلاح فرهنگی….
شهید محمودرضا بیضایی
عکسالعمل مردم به فعالیت نظریهپردازهای قلابی و دلقکها
رهبرانقلاب، امروز: دشمن هدفش این است که از این استمرار و استقامت انقلاب جلوگیری کند.
از هر وسیلهای هم که بتواند استفاده میکند. از متفکرنماها که پول میدهند برای اینکه علیه پایههای انقلاب فکر تولید کنند تا نظریه پردازهای قلابی و قلمبهمزدها و امکانات فضای مجازی و دلقک؛ از هرچه بتوانند استفاده میکنند تا گستره مخاطبان خود را زیاد کنند.
همه این کارها از اول انقلاب انجام میشد. از همه اینها استفاده میکنند، ناگهان یک ۲۲بهمن پیش میآید، میبینید در همه مناطق کشور سیل جمعیت راه میافتد و شعار واحدی میدهند؛ در زمستان سرد روی یخ، زیر بارش برف و باران.
یا فرض کنید ۹دی پیش میآید آنجور. ۹دی سال ۸۸ یا ۹دی امسال شما دیدید مردم با چه شور و هیجانی آمدند، چون احساس حضور دشمن را کرده بودند.
موجود زنده و روبهرشد یعنی این. آن همه تلاش و فعالیت و فقط هم تلاش در فضای مجازی نیست، مثلا تحریم میکنند که روی زندگی مردم اثر میگذارد اما عشق به انقلاب اسلامی اینجور عکس العملی در مردم بوجود میآورد.
امسال هم من به شما عرض کنم به حول و قوه الهی ۲۲بهمن امسال از آن ۲۲بهمنهای تماشایی خواهد بود چون مردم با این یاوهگوییهایی که بعضی دولتمردان آمریکایی کردند احساس میکنند که دشمن در حال کمین گرفتن برای تهاجم و دشمنی است. امسال حضور مردم از همیشه گرمتر خواهد بود و همه به توفیق الهی میآیند. ۹۶/۱۱/۱۹
مرد مسیحی
امام پنجم، محمد بن علی بن الحسین (علیهالسلام) لقبش باقر است. باقر یعنی شکافنده. به آن حضرت، باقرالعلوم، یعنی شکافنده دانشها میگفتند.
مردی مسیحی، به صورت مسخره، کلمه باقر را به کلمه بقر تغییر داد و به آن حضرت گفت: انت بقر؛ تو گاو هستی!
امام، بدون آنکه از خود ناراحتی نشان دهد و اظهار عصبانیت کند، با کمال سادگی گفت: نه، من بقر نیستم من باقر هستم.
مسیحی گفت: تو پسر زنی هستی که آشپز بود.
امام فرمود: شغلش این بود و شغل، عار و ننگ محسوب نمیشود. مسیحی گفت: مادرت سیاه و بیشرم و بدزبان بود!
امام فرمود: اگر این نسبتها که به مادرم میدهی راست است، خداوند او را بیامرزد و از گناهانش بگذرد و اگر دروغ است، خداوند از گناه تو بگذرد که دروغ و افترا بستی!
مشاهده این همه حلم، از مردی که قادر بود، همه گونه موجبات آزار یک مرد خارج از دین اسلام را فراهم آورد، انقلابی در روحیه مرد مسیحی ایجاد نمود و او را به سوی اسلام کشاند و مرد مسیحی، با دیدن چنین برخوردی مسلمان شد
داستان راستان، ج 1، ص 22
ماجرا “برنج مولایی تراریخته” که توسط یکی از دانشجویان بورسیه ایرانی در دهه ۷۰ شمسی در مرکز تحقیقات IRRI به عنوان یک پروژه حمایت شده تحقیقاتی آن مرکز تولید شده بود (بدون مجوز و طی کردن مراحل قانونی و موافقت صاحب پتنت) به ایران آورده شد و به عنوان شاهکار! بیوتکنولوژی کشاورزی از طرف یک دانشمند ایرانی! به مدیران ارشد نظام از بیوتکنولوژی بی خبر ایرانی معرفی شد. با ارتباطات نزدیک آقای نوبخت و کلانتری (وزیر کشاورزی وقت)، این دانشجو تازه فارغ التحصیل به مقاماتی رسید. حتی به ریاست بخش اقتصادی مرکز مطالعات استراتژیک نظام که آقای حسن روحانی ریاست آن را به عهده داشت! حالا مشخص میشود که چگونه پازل روحانی-نوبخت-کلانتری- دانشجو فارغ التحصیل IRRI به همدیگر ربط پیدا میکنند. به جای اینکه این دانشجو فارغ التحصیل و بورسیه ای توضیح دهد چگونه این برنج را بدون مجوز آورده (طبق گزارشات، هنوز اسم این دانشجو در IRRI به عنوان فردی که بدون رعایت اخلاق حرفه ای معمول در دانشگاه ها و مراکز علمی دنیا، بدون مجوز برنج مولایی تراریخته را از فیلیپین و مرکز IRRI به ایران آورده و به نام خود به عنوان تولید کننده آن معرفی کرده و منافع مادی و معنوی آن را برده است) از موضع طلبکار از نهاد های رسانه ای، آنها را به بی بی سی مربوط میداند!. جالب است این فرد هم اکنون در کنار چندین پست اداری و انجمنی و … به واسطه ارتباطات در رده ریاست جمهوری و وزارت علوم، سمت نایب رییس کمیته ملی اخلاق زیستی و اخلاق در علم و فناوری در کمیسیون ملی یونسکو را دارد. فردی که از نظر اخلاقی مورد سوال و پیگرد مقامات علمی IRRI است، در کشور ایران نایب رییس کمیته ملی اخلاق زیستی میشود! همین فرد کم نمیاورد و خبرگزاری تسنیم را که با مدارک و مستندات، وضعیت تراریخته در ایران را به عنوان پروژه با اهمیت ملی دنبال میکند، همسو با بی بی سی معرفی میکند! و با توجه به حمایت نهاد های ریاست جمهوری و وزارت علوم و … در پی رها کردن خود از این موقعیت است. میگویند در ایران همه، همه چیز را میفهمند و میدانند، اما اکثریت سکوت میکنند و اقلیتی با نفوذ مقاله و یادداشت مینویسند تا اذهان را از مسایل اصلی و کلیدی منحرف سازند. در حالی که باید پاسخگو باشند. برای جامعه علمی و دانشگاهی ایران وضعیت اسف بار علم و تحقیق و آموزش و اخلاق و … کاملا روشن شده است. فقط باید صبور بود تا وقتی دیگر…
دکتر متولی زاده اردکانی
#آنتی بیوتروریسم
یکی از بسیجیان اول انقلاب تعریف می کرد:
اوایل انقلاب بود، خبر دار شدم که یکی از شخصیت های برجسته کمونیست ها که جایگاه والایی در بین جریان چپ داشت، به باغی از باغهای سر سبز کرج آمده، آن روزها نوجوان ۱۷ ساله ای بودم، اسلحه ای برداشته و به سراغ او رفتم، بازداشتش کرده و به مکان خلوتی بردم، مانند یک متهم جلوی خود نشاندم و ژستی گرفته و گفتم: ای کافر مزدور تو متهمی و باید از خودت دفاع کنی!
آیا تو می گویی خدا نیست؟!!
گفت: بله من می گویم خدا نیست!
گفتم به چه دلیل خدا نیست؟!
کلی توضیح داد و استدلال کرد که من برخی از آنها را اصلا نفهمیدم، بعد از تمام شدن حرفهایش هاج و ماج مانده بودم چه بگویم!
به ناگاه گفتم ،خوب خدا را شکر که خیالم را راحت کردی، راستش من با تو خصومت شخصی دارم از دیدنت حالم به هم می خورد، قصد داشتم امروز سر به نیستت کنم ولی می ترسیدم، خدایی باشد و فردای قیامت یقه من را بگیرد، الان که خیالم را راحت کردی حسابت را می رسم و بعد چند چَک و لگد نثارش کردم!
در حال کتک خوردن ناگهان فریاد زد، نزن نزن تو را به خدا، خدا هست!!
گفتم حالا بگو، به چه دلیل خدا هست؟!
باز کلی استدلال کرد که اصلا نمی شود خدا نباشد!
بعد از تمام شدن حرفهایش گفتم؛ عوضی! چرا می گفتی خدا نیست؟
گفت برادر من! عزیز من! پسر من!
فعلاً نون ما اینطوری در میاد که بگیم خدا نیست، اگر شرایط عوض شود، ثابت می کنیم که خدا هست، دعوایی نداریم که!
حالا این حکایت یکی از دوستان سابق است که تلاش کرد از طریق مخالفت با محصولات تراریخته، نقش لیدر را در این جریانَ فرهنگیَ آتش به اختیار، پیدا کند و چون موفق نشد، در یک گردش ۱۸۰ درجه ای خود را سینه چاک لابی تراریخته پرستان قرار داده تا شاید بتواند در سازمان محیط زیست، سِمتی برای خود دست و پا کند!
از قدیم اینطور بوده که برخی از اظهار نظر های علمی مدلل به ادله است و برخی معلل به علل! علت هایی مانند نان و نام، انسان های بسیاری را وادار به توبه سیاسی کرده و خواهد کرد!