یک جرعه باشهید
هدف که مشخص باشد،
دشمن که شناسایی شده باشد
دیگر مشکلی نیست و باید هدفگیری کرد
یک روز با سلاح نظامی…
روز دیگر با سلاح فرهنگی….
شهید محمودرضا بیضایی
۳ دهه گفتمانسازی و مطالبهگری رهبر انقلاب برای تحقق عدالت و وظیفه امروز انقلابیها در قبال آن
پرچمی که برافراشته ماند
۱- سازندگی آری، دنیاطلبی هرگز
کشور از جنگی خانمانسوز خارج شده بود. از سویی دیگر با فاصله گرفتن از سالهای ابتدایی انقلاب، گویی بعضیها «آرمانِ عدالت» را ایدهای منسوخ و «مانع رونق و توسعه» میدانستند. اما رهبر انقلاب قاطعانه به میدان مبارزه با این جهتگیری آمدند: «عدّهای، سازندگی را با مادّیگرایی، اشتباه گرفتهاند.»
۲-اساس اصلاحات این است
دوران بعدی دوران #اصلاحات بود. در گفتمان اصلاحات و عملکرد دولت برآمده از این گفتمان نیز همچنان غایب بزرگ «عدالت» بود. باز هم آیتالله خامنهای، علنی بهنفع جهتگیری عدالتخواهانه در ادارهی کشور وارد میدان شدند و اصلاحات را چنین معنا کردند: «اساس اصلاحات این است که ما با فقر و فساد و تبعیض مبارزه کنیم.» مسئله اما به گفتمانسازی عمومی ختم نشد. پس «فرمان #مبارزه با مفاسد اقتصادی» صادر شد.
۳- عدالتِ منهای معنویت و عقلانیت نداریم
پس از این، دولتی که بر سر کار آمد آشکارا شعارش را #عدالت قرار داده بود. در این دوره رهبر انقلاب، برای جهتدهی درست به رویکرد عدالتخواهی و مصونیت یافتن آن از آفاتِ گوناگون اقدام کردند: «اگر معنویت نشد، عدالت تبدیل میشود به ظاهرسازی و ریاکاری؛ اگر عقلانیت نشد، عدالت اصلاً تحقق پیدا نمیکند.» ردِ افشاگریهای غیراخلاقی و اثباتنشده از مصادیق این «پاسبانی از عدالت و عدالتخواهی» بود.
۴- خطرِ ارتجاع
این جهتگیریِ کلان رهبر انقلاب بعد از انتخابات سال ۹۲ نیز همچنان ادامه یافت. ایشان نسبت به برخوردهای سطحی و ظاهری با موضوع صراحتا تذکر دادند: «مگر وضعیت برای شما مسئولان سه قوه روشن نیست؟… چرا اقدام قاطع و اساسی انجام نمیگیرد.» و در ادامه نیز در روزهای اخی، از «خطرِ ارتجاع انقلاب» سخن گفتند.
این گفتمان را همهگیر کنید
حقیقت این است که طی سالیان متمادی، نظام دیوانسالاری کشور، نتوانسته است #مطالبات رهبر انقلاب برای تحقق عدالت را عملی کند. در طول این سالها گفتمانسازی و مطالبهگری رهبر انقلاب از سویی و تلاش امیدوارانهی «جریان مؤمن و انقلابی» از سوی دیگر، مانع فراموشی این آرمان و بهمحاق رفتن آن شد. رهبر انقلاب این پرچم را در طول این سالها برافراشته نگاه داشتهاند و حالا بار دیگر #انقلابیها باید حول این پرچم برافراشته «مجاهدت برای فراگیرسازی گفتمان عدالت» و تحقق آن را دنبال کنند.
این خاطره از جلسه اختصاصی مان با دکتر احمدینژاد را تا کنون در فضای عمومی تعریف نکرده ام اما دیروز که دیدم از رهبری چیزهایی خواسته که برخی در اختیار رهبری هم نیست و گویی با زیر دست خود صحبت می کند و تقریبا به لب بام بدون نرده و حفاظ رسیده است این خاطره را بازگو می کنم.
شاید چرخش معرفتی موجود که متدینین از یک سو دست به دندان اند و از سوی دیگر تازیانه سرزنش و شماتت غیر را دریافت می کنند بهتر درک کنید.
البته باور حتمی من این است که هیچ کس در این عالم نمی تواند تصویری واضح و قطعی و متقن از احمدی نژاد ارائه دهد زیرا او راز آلوده و جمع اضداد است و با عقل دو دوتا، چهارتا، نمی توان به نتیجه رسید.تکانه های رفتاری وی نیز از عقل پیروی نمی کند.
گویی یک نیروی تعبدی او را رهنمون است و خود وی نیز از صحنه بعدی که قرار است اجرا کند آگاه نیست (مراحل منع تا ثبت نام در انتخابات را بیاد بیاورید)و اما خاطره:
در یکی از شبهای سرد اسفند۱۳8۳ساعت۱۲شب با چند نفر از دانشجويان ارشد و دکتری آن روز در شهرداری تهران خدمت ایشان رسیدیم(برای اثبات صدق گفتارم نام اون افراد را می برم تا اگر خوانندگان محترم آنان را دیدند سخن حقیر را با آنان چک کنند) همراهان بنده عبارت بودند از دکتر ابراهیم متولیان، دکتر محمد ودود حیدری، داود گودرزی، مهرداد بذرپاش و موسیوند و بنده نیز سخنگوی جمع بودم.
پس از احوالپرسی و مقدمات از احمدینژاد سئوال کردم شما برای چی می خواهید کاندیدای ریاست جمهوری شوید؟
و او پاسخ داد:"هرچه بررسی می کنم می بینم ۱۶سال است دولت دست آقا نیست می خواهم دولتی تشکیل دهم و اختیارش را با آقا بگذارم، عصای دست ایشان باشد برای حل مسائل کشور.”
او صادقانه سخن می گفت و ما هم غیر از برداشته صادقانه تحلیل دیگری نکردیم.
اما بپذیریم مبنای این چرخش ۱۸۰درجه ای امری راز و رمز آلوده است وکسی را به اتقان در قضاوت نمی رسد
تبلور این رازآلودگی را در واژه هایی مانند “بزودی"احمدی نژاد وعبارتهایی مانند اینکه مشایی گفت:"شاید در این زنبیل سرخ حکمتی باشد"یا عبارت بقایی بعداز آخرین زندان که گفت"در زندان برای مشایی چند نفر آدم درست کردم(فرقه)
یا در عبارت مشایی که چندی پیش اهل بیت علیه السلام و امام و آقا را برداشت و احمدینژاد را به مثابه صلوات شعبانیه جای آن گذاشت وبه حامیان گفت:"نه یک قدم از دکتر جلوتر بروید نه یک قدم عقب تر ” باید پیدا کرد
چرایی کشاندن دوستی های راز آلوده شخصی به عرصه سیاست و حکومت اولین قدم برای ورود به مساله است
و تغییر معرفتی را باید با داود احمدینژاد پیدا کرد که گفت:"والا من با برادرم بزرگ شده ام برادری که من می شناسم این نیست و برای همیشه جدا شد و رفت.
#عبدالله_گنجی
( #مصاحبه_احمدی_نژاد با سایت دولت بهار ، ۲ آذرماه ۹۶) : ” قوه قضاییه اختیاراتش فوقالعاده است و حتی از رهبری هم بیشتر است. تنها قوهای است که هیچ نظارتی بر آن نیست…عملکرد قوه قضاییه یک سیر کاملا نزولی دارد. الان کل کشور در خطر است و امیدی به اجرای عدالت نیست. بدترین حالت این است که اگر از قوه قضاییه بخواهید شکایت کنید باید به خود آنها شکایت کنید. کی هستید که خود را برتر از قانون و مردم میدانید؟ اگر دیکتاتوری قوه قضاییه میخواستیم که قبلش هم بود . “
( #مصاحبه_احمدی_نژاد با ایسنا در ۸ اسفند ۸۰) “همواره دیکتاتورها از مقابله با قوه قضاییه و قانون شروع کردهاند! به نظر من بیش از اینکه دوگانگی در رفتار قوه قضاییه وجود داشته باشد، در رفتار جریانات سیاسی وجود دارد. قوه قضاییه میخواهد با فساد مالی برخورد کند. پوشش سیاسی میدهند که شما با سرمایهگذاری مخالف هستید. اگر همگروه شماست شما همگروه خود را درست انتخاب کن.”
بازخوانی چنین تناقضاتی _ در دیروز و امروز احمدی نژاد _ بیش از آنکه منحنی تغییر رفتار او را نشان دهد و یا صداقتش را در برخی صحبتهای ساختارشکن امروز زیر سوال ببرد ؛ می تواند برای برخی از نیروهای انقلابی و ارزشی که هنوز دل در گرو احمدی نژاد دارند مفید باشد ؛ البته اگر این حمایتها از سر حب و بغض نباشد